منهل العطشان فی رسم احرف القرآن

مشخصات کتاب

شماره بازیابی : 5-18053

امانت : امانت داده می شود

شماره های شناسایی دیگر : 401 (ش روی جلد)

1039-401 (ش لیست کتاب خانۀ پهلوی)

سرشناسه : حافظ اصفهانی، طاهر بن عرب، قرن 9 ق.

عنوان و نام پدیدآور : منهل العطشان فی رسم احرف القرآن[نسخه خطی]/طاهر بن عرب بن ابراهیم اصفهانی (حافظ قاری ابوالحسن فخرالدین -)

آغاز ، انجام ، انجامه : آغاز:حمد و سپاس بیحد و قیاس پادشاهی که از جنس مخلوقات نوع انسانرا بفضل و لقد کرمنا برگزید و از آن میان صنف اهل ایمانرا خلعت اصطفا پوشانید و حمله قرآن و عمله فرقانرا بتمییز ثم اورثنا مستثنی گردانید ... اما بعد چنین گوید ... طاهر حافظ اصفهانی ... که چون بتوفیق حق سبحانه و تعالی از برای مهمی ضروری از دارالامان اصبهان بدارالسلطنه هراه رحله کردم...

انجام:... بر کبرا و حذّاق و استادان پوشیده نخواهد بود که آنرا بظاهر خط نمیباید خواند مثل جزاؤا الظالمین و لَاَ اوْضَعُوا و لَاَاذبَحَنَّّهُ و بِاَیْیدٍ که اگر کلمه لااذْبحنّه و لااوْضعُوا را بالفی تلفظ کنند بعد از لام الف چنانچه در رسم است معنی فاسد گردد و همچنین جزاؤا و بایْیدٍٍ و الله اعلم بالصواب تمت

مشخصات ظاهری : (ص 6-97 عکس)، 17س،؛قطع:93×167

یادداشت مشخصات ظاهری : نوع و درجه خط:نسخ خوش

تزئینات متن:عناوین و نشان ها به سرخی

نوع کاغذ:

نوع و تز ئینات جلد:

یادداشت استنساخ : پیش از نسخه، کاتب این رساله و نویسنده آن را چنین معرفی کرده است: هذه الرساله الموسومه بمنهل العطشان فی رسم احرف القرآن من مصنفات سلطان اعاظم القراء فی عصره و خاقان المجودین فی دهره الذی هو لا ثانی فی زمانه و بعده طاهر الاصبهانی تغمده الل بغفرانه

خصوصیات نسخه موجود

: حواشی اوراق:اندکی حاشیه نویسی دارد.

معرفی نسخه : نویسنده پس از ترک اصفهان و سفر به هرات، مشاهده می کند برخی قرآن ها و سی پاره های این شهر، اشتباهات بسیاری در اعراب، رسم الخط، شمار آیات و سرسوره ها و تقسیمات آیات دارد. پس از حضور در بارگاه ابوالنصر شاهرخ بهادر سلطان، این مسأله را یادآور می شود، و درخواست می کند قرآنی برای تصحیح این گونه اشتباهات، دراختیار او بگذارند، تا آن قرآن پس از اصلاح ، اساس استنساخ دیگر نسخه های قرآن قرار گیرد. قرآنی که بدین منظور در اختیار او می گذارند اشتباهات زیادی به خصوص در نقطه ها و شکل حروف داشته است. این قرآن را با دو روایت از قراءت عاصم، که در آن سرزمین رواج داشته اصلاح می کند. در این قرآن بر تمامی حروف مد، علامت سکون گذاشته شده بود. همین طور کتابت همزه ها مشوش بوده است مصحح بسیاری از این گونه اشتباهات را تصحیح می کند؛ اما چون شمار آن زیاد بوده، برخی را به همان حال باقی می گذارد. برای اینکه در آینده به او خرده گرفته نشود، رساله حاضر را در تشریح رسم الخط قرآن به شیوه مصحف عثمان تدوین می کند، تا خوانندگان رسم الخط موافق و مخالف مصحف عثمان را بشناسند، و قرآن هایی با این رسم الخط را صحیح قرائت کنند. منابع وی در نگارش این رساله کتاب مقنع حافظ ابوعمرو دانی، و عقیله اتراب القصائد ابوالقاسم شاطبی، تنزیل شیخ ابوداود، کتاب منصف، و ارجوزه مورد الظمآن ابوعبدالله شریشی است. تقسیماتی با عنوان باب و فصل دارد. عناوین یازده باب آن به قرار ذیل است: 1. در ذکر آنچه جمیع مصاحف متفق اند،2. در ذکر آنچه مصاحف مختلفند، 3. در ذکر کلماتی که الف را

در آن اثبات کرده اند، 4. در بیان کلماتی که بسبب تعدد و اختلاف ایشان تعدد مصاحف واجب بود و آنکه هر کلمه به کدام مصحف مخصوص است، 5. در ذکر آنچه حذف کرده اند از وی یکی از دو یا بر سبیل اختصار، 6. در ذکر الفاتی که مرسوم اند بواو، 7. در ذکر کلماتی که حذف الف از ایشان در همه مصاحف مطرد است، 8. در بیان آنچه یا از آن حذف کرده اند و اکتفا بکسره که پیش از ویست کرده، 9. دربیان همزاتی که واقعند در رسم بر غیر قیاس، 10. در ذکر ذوات الیاء، 11. المقطوع والموصول. پایان بخش نسخه خاتمه ای در دو باب است.

توضیحات نسخه : نسخه بررسی شده .

یادداشت کلی : زبان: فارسی

یادداشت باز تکثیر : به چاپ نرسیده است.

منابع اثر، نمایه ها، چکیده ها : الذریعه 20/ 201؛ قدس 23/ 185.

صحافی شده در این مجلد: : باب الوقف علی الهمزه من مفرده حمزه / طاهر بن عرب اصفهانی2983518

عنوانهای دیگر : منهل العطشان فی علم القرآن

منهل العطشان فی رسم القرآن

موضوع : قرآن -- رسم الخط و کتابت

قرآن-- رسم الخط و املا

قرآن -- قرائت

قرآن-- مسائل لغوی

قرآن -- اعراب

موضوع : زبان عربی -- رسم الخط واملا

شناسه افزوده : کتابخانه ملی پهلوی

دسترسی و محل الکترونیکی : آدرس الکترونیکی منبع

5 منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن

اشاره

نگاشته طاهر بن عرب بن ابراهیم بن احمد اصفهانی

(786- زنده در 857 ه. ق)

تصحیح سیّد حسین مرعشی

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 149

مقدّمه مصحّح

شرح حال مؤلّف

طاهر بن عرب بن ابراهیم بن احمد اصفهانی در هفتم محرّم سال 786 ه. ق به دنیا آمد. برخی نام پدرش را عربشاه گفته اند. طاهر در ده سالگی قرآن را حفظ کرد و از پانزده سالگی به تعلیم علوم به ویژه علوم عربیّت پرداخت. وی به این منظور به شهرها و کشورهای مختلف سفر کرد. اصفهانی در شیراز نزد ابن الجزری (متوفّی 833 ه. ق) به تعلیم قرائات مختلف پرداخت و در زمره بارزترین شاگردان او درآمد. سلمی دختر ابن الجزری از حافظ اصفهانی با عناوینی چون استاذ القرّاء، صفوه العلماء، عمده المحقّقین و عمده المقرئین یاد کرده است. همو گوید:

«و کان من أخصّ النّاس و أعزّهم عند الوالد و اعتنی به أشدّ عنایه» «1».

وی در جای دیگر می گوید:

«و قرّره الوالد أن یجلس مکانه بدار القرآن الّتی أنشأها داخل مدینه شیراز، و أن یکون خلیفته بها قائما مقامه غاب الوالد أو حضر، فاجتمع علیه النّاس و رحل إلیه من البلاد» «2».

هرچند فهرست نویس بزرگ جهان اسلام، شیخ آغا بزرگ (ره) او را در زمره عالمان شیعه ذکر کرده «3»، ولی قطعا طاهر اصفهانی از قاریان و عالمان اهل سنّت و احتمالا شافعی مذهب بوده است.

______________________________

(1). غایه النّهایه، ج 1، ص 340.

(2). همان، ج 1، صص 341- 340.

(3). طبقات أعلام الشیعه، ج 4، ص 71؛ الذریعه، ج 3، ص 368؛ و ج 8، ص 68؛ و ج 23، ص 201.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 150

حافظ

اصفهانی به تعدادی از شاگردان خود اجازه قرائت داده است. از جمله می توان به ملّا نجم الدّین محمّد بن اسحاق بن موفّق اشاره کرد. اجازه قرائت وی به سال 857 هجری به رشته تحریر درآمده است «1». با توجّه به این تاریخ می توان تاریخ وفات او را پس از سال 857 ه. ق در نظر گرفت.

آثار مؤلّف

طاهر اصفهانی، دارای آثار متعدّدی در علوم قرآنی است. از جمله این آثار می توان به کتب و قصائد زیر اشاره کرد:

1. الطّاهره فی القراءات العشر الباهره (عربی):

این قصیده دارای 1153 بیت است و قرائات ده گانه به طریق شاطبیّه در آن به نظم آمده است. این اثر هنوز به زیور تحقیق و طبع آراسته نشده است.

2. شرح شاطبیّه

3. البرق اللّامع فی قراءه نافع (عربی)

4. تجوید القرآن (فارسی)

5. التّجرید فی التّجوید (فارسی)

6. الدّرّ الفرید فی قواعد التّجوید (فارسی)

7. مفرده نافع (فارسی)

8. مفرده حمزه (فارسی)

9. مفرده ابن عامر (فارسی)

10. نظم الجواهر (عربی)

این قصیده به عدّ آیات اختصاص دارد.

11. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن (فارسی)

______________________________

(1). طبقات أعلام الشیعه، ج 4، ص 71.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 151

طاهر علاوه بر این آثار، مصحفی را نیز کتابت کرده است. او این مصحف را از روی مصحفی که توسط ابو الخیر محمّد بن جزری نوشته شده و توسط پدرش ابن الجزری تصحیح شده، کتابت کرده است «1».

درباره رساله حاضر

اثر حاضر رساله نسبتا مفصّلی در باب رسم الخطّ مصحف، یا دقیق تر بگوییم، رسم المصحف است. رسم در لغت به معنی خط است. در اصطلاح علوم قرآنی به شیوه خاصّ کتابت حروف و کلمات در مصحف شریف، رسم المصحف می گویند. منظور از مصحف در این اصطلاح نیز همان مصحف امام (الگو) است که در زمان خلافت عثمان بن عفّان کتابت شد. این موضوع بخش عظیمی از کتب علوم قرآنی را به خود اختصاص داده است.

این علم به شکل امروزی آن در منطقه مغرب و اندلس شکل گرفت. نخستین کسی که کتابی مستقل و مفصّل در این باره نوشت، ابو عمرو دانی (متوفّی

444 ه. ق) صاحب کتاب المقنع فی معرفه مرسوم مصاحف أهل الامصار است. پس از وی شاگردش ابو داود سلیمان بن نجاح (متوفّی 496 ه. ق) راه استاد را ادامه داد. او دو کتاب در زمینه رسم به رشته تحریر درآورده است که عبارتند از:

1. التّبیین لهجاء التّنزیل.

2. التّنزیل فی هجاء المصاحف.

آثار علماء و قاریان در این باب، که در قرون متمادی پس از این دوره به رشته تحریر درآمده است، عمدتا براساس اقوال ابو عمرو و ابو داود است.

همانطور که گفته شد، این علم در منطقه مغرب پدید آمد و رشد و نموّ کرد و در منطقه مشرق کمتر با آثاری از این دست مواجه می شویم. از جمله این آثار، کتاب حاضر

______________________________

(1). ر. ک: نثر المرجان فی رسم أحرف القرآن، ج 1، ص 18.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 152

است. طاهر اصفهانی پس از مقدّمه و ذکر دلایل کتابت این رساله، به بیان رسم کلمات قرآن می پردازد. این بخش بیشترین حجم کتاب را به خود اختصاص داده است. در بخش خاتمه، که دارای دو فصل است، وی نخست به برخی دقائق در ضبط و علامتگذاری کلمات قرآن اشاره می کند و سپس به بحث پیرامون معنی لحن در قرآن کریم می پردازد.

مهمترین مطالب موجود در این رساله به ترتیب آنچه در آن آمده به شرح زیر است:

1. در آن دوره (قرون 8 و 9) مصاحف از نظر رسم و ضبط و عدّ آیات و تعیین انتهای آیات و اخماس و اعشار، دارای اغلاط بسیاری بودند.

2. در آن دوره، استادان فن و عالمان هریک سعی در تصحیح این اغلاط داشتند.

3. قرائت رایج در افغانستان آن

روز و بلکه معظم ممالک عجم، قرائت عاصم به هر دو روایتش بوده است.

4. ضبط رایج در افغانستان آن روز مانند ضبط هندی، که امروزه در منطقه شبه قاره هند رایج می باشد بوده است. در این شیوه بر روی مصوّتهای بلند (حروف مد) علامت سکون قرار می دهند. طاهر با این شیوه به سختی مخالفت می کند.

5. این کتاب به همراه قصیده طاهره نوشته شده و تقدیم حاکم هرات شده است.

6. طاهر در این رساله بارها از صحابه به ویژه عثمان تعریف می کند.

7. وی در فصل اوّل خاتمه، به برخی ظرائف در ضبط کلمات مصحف اشاره می کند.

از جمله آنکه حروف مد را علامت سکون ننهند، و اشکال فتحه و کسره را از حروف خود دور نیندازند، و اگر دو حرف مثلین یا متجانسین به هم رسند و اوّل ساکن باشد حروف اوّل را از علامت سکون عاری دارند و شدّه ای بر سر حرف دوّم نهند، و در منوّن منصوب علامت نصب را بر سر الف نهند نه حرفی که پیش از وی است و ...

8. علائم مدّ متّصل و مدّ منفصل هردو استحسانی است و به ترک آن شناعتی لازم نمی آید.

اصفهانی این رساله را به نام شاهرخ بهادر خان تیموری (779- 850 ه. ق) پادشاه

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 153

معروف تیموریان و همسر گوهرشاد نوشته است.

نسخه مورد استفاده

این نسخه در مجموعه شماره 12145 کتابخانه مجلس شورای اسلامی و نخستین رساله آن است «1». این مجموعه به جز رساله حاضر، شامل رساله جمع مختصر در عروض و قافیه از وحید تبریزی نیز است. کاتب و سال کتابت آن مشخّص نیست.

نسخه موجود در کتابخانه مجلس فاقد صفحه

اوّل است. استاد منزوی با استناد به یکی از سه نسخه موجود در پاکستان «2»، آغاز آن را چنین نقل می کند:

«حمد و سپاس بی حدّ و قیاس پادشاهی را که از جنس مخلوقات نوع انسان ... بعد، چنین گوید طاهر حافظ اصفهانی» «3».

وی در بخش دیگری از دیباچه کتاب می گوید:

«چون برای ملهم فیروزی از اصفهان به شهر هرات آمده، به پابوسی سلطان اعظم شاهرخ بهادر رسیده، قرآن ها را مغلوط دیده، از این روی این کتاب را در 847 ه. ق نگاشته تقدیم مجلس سلطان کرده» «4».

شیوه تصحیح

در تنقیح و بازخوانی این اثر تنها نسخه موجود در کتابخانه مجلس شورای اسلامی مورد استفاده قرار گرفت. به منظور استفاده هرچه بیشتر پژوهشگران علوم قرآنی علاوه بر ذکر آدرس آیات قرآن به قرائات مختلف آنها نیز اشاره گردید.

______________________________

(1). ر. ک: فهرست نسخ خطّی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ج 35، ص 141.

(2). به گفته استاد منزوی سه نسخه از این اثر در کتابخانه های پاکستان موجود است. (ر. ک: فهرست مشترک نسخه های خطّی فارسی علوم قرآنی در پاکستان، ص 249). یک نسخه از این رساله در کتابخانه عمومی بایزید استانبول موجود است. (ر. ک: فهرست نسخه های خطّی فارسی کتابخانه های ترکیه، ص 352).

(3). همان.

(4). همان.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 155

[متن]

اشاره

... گردون اشتباه، حضرت سلطنت پناه، سلطان اعظم، متبوع سلاطین عرب و عجم، حامی الشّرعه الغرّاء، و ماحی البدعه السّوداء، موضح مناهج العدل و السّداد، و مذهب نتائج الظّلم و الفساد، ظلّ اللّه بأرضه- ربّ ارض عنه و أرضه- معین الحقّ و الشّرع و الدّین، أبو نصر شاهرخ بهادر سلطان «1»- خلّد اللّه ملکه و سلطانه- و أفاض علی العالمین برّه و إحسانه.

دریافتم به مرور ایّام مطالعه نسخه ای چند از مصاحف و سی پاره ها دست داد و فی الواقع غلط بسیار چه در رسم و چه در اعراب و چه در تعیین و تعداد آیات و سرسوزنها «2» و اخماس و اعشار الی غیر ذلک روی نمود. و در بعضی از آنها که آثار حکّ و اصلاح ظاهر بود و استادی معتبر در آن بلده که سالها دم از استادی و براعت و مهارت در این فن زده بر آن گذشته و بر زعم خود آن را

به طریق رسم راست کرده نه چندان بی رسمی در آن به ظهور رسانیده بود که وصف توان کرد. مثل آنکه در سوره انبیاء- علیهم السّلام- در کلمه ضیاء و ذکرا للمتّقین «3» الف مبدل از تنوین به یاء تصویر کرده و از جهت ضبط این بدعت سیّئه بیتی گفته تا آن را یاد گیرند و بر آن عمل کنند و تا قیامت این باطل استقرار یابد. و العیاذ باللّه. و بیت این است:

______________________________

(1). شاهرخ تیموری فرزند و جانشین امیر تیمور گورکانی و همسر گوهرشاد بیگم است.

(2). منظور رأس الآی یا انتهای آیات است.

(3). انبیاء/ 48.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 156 ضیاء و ذکرا قبل للمتّقین قل لدی الأنبیا «1» بالیاء فی الرّسم مرسلا و همچنین در من ذا الّذی «2» بعد از ذال الف را حک کرده بود و به عوض آن یاء نوشته و این اقدام مستلزم افتراء است بر صحابه کرام- رضی اللّه عنهم-.

این ضعیف چون مدّتی مدید است که خدمت استادان کرده و در این فن زحمت بسیار کشیده و بحمد اللّه از دقایق و سرایر آن بهره یافته این حال مشاهده کرد طاقتش طاق شد و به عرض پادشاه عالم پناه رسانید که در مصاحف بلده غلطات واقع است. اگر فرمان مطاع بر آن جمله نفاد یابد که مصحفی به این کمینه دهند تا بر آن بگذرد و مواضع غلط را اصلاح کند و حفّاظ و نسّاخ از آن انتفاع گیرند و من بعد در کتابت مصحف خلط و خبط واقع نشود إن شاء اللّه مناسب باشد. حضرت عالم پناه- لا زال محفوفا بتأیید الإله- اصغاء «3» نمود و به احضار مصحفی اشارت

فرمود. چون این فقیر حقیر در آن نظر کرد و به تفحّص آن مشتغل شد سقم و اعتلال مالامال یافت خاصّه در نقط و شکل حروف.

پس در اصلاح آن سعی بلیغ نمود و به قرائت عاصم محتوی به روایتین «4» که در این بلاد «5» بل که در معظم ممالک عجم به آن مشغولند تصحیح کرده شد، نه بر رسم مصاحف عثمانیّه چه آن بر شیوه و طور و طرز دیگر دارد و اگر کسی خواهد که بر آن و تیره سلوک کند بیاضی خالص یابد و رغبتی صادق تا شخصی که به این علم موسوم باشد و مشار الیه و معتمد علیه و عارف به طرق و طبقات و غثّ و سمین اقوال و روایات بر طبق کتب معتبره که استادان این فن تصنیف کرده اند مطابق مصاحف ائمّه که به اجماع صحابه در زمن عثمان- رضی اللّه عنهم- نوشته شده و سلف صالح از تابعین و من بعدهم اتّباع آن کرده اند و از ائمّه ثقات به ما رسیده مثل امام ابو عبید قاسم بن سلّام «6» و حافظ ابو بکر بن

______________________________

(1). س: لد الانبیاء.

(2). بقره/ 255.

(3). س: اصغا.

(4). روایت حفص و شعبه.

(5). افغانستان.

(6). ابو عبید قاسم بن سلام هروی خراسانی بغدادی (متوفی 224 ه. ق) از بزرگترین علمای حدیث و ادب و-

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 157

ابی داود «1» و ابو بکر بن انباری «2» و حافظ ابو عمرو الدّانی «3» و پس روان او مثل جهنی «4» و ابی داود سلیمان بن نجاح «5» و ابو القاسم الشّاطبی «6» و ابو الحسن سخاوی «7»

______________________________

- فقه است. از مهمترین کتابهای

وی می توان به الغریب المصنف، فضائل القرآن و المقصور و الممدود اشاره کرد.

(ر. ک: الأعلام، ج 5، ص 176)

(1). ابو بکر عبد اللّه بن سلیمان بن اشعث ازدی سجستانی از بزرگترین حافظان است. او امام اهل عراق بود و در بغداد درگذشت. برخی از آثار وی عبارت است از: المصاحف، المسند، السنن، التفسیر، القراءات، و الناسخ و المنسوخ. (ر. ک: همان، ج 4، ص 91)

(2). ابو بکر محمّد بن قاسم معروف به ابن الانباری (متوفی 328 ه. ق) از عالم ترین مردم به نحو و ادب بود. او ادیب، نحوی، لغت شناس، مفسر و محدث بود. از مهمترین کتابهای او می توان به الإیضاح فی الوقف و الابتداء اشاره کرد. (ر. ک: معجم المؤلفین، ج 3، ص 598)

(3). ابو عمرو عثمان بن سعید بن عثمان دانی اموی اندلسی (متوفی 444 ه. ق) معروف به ابن الصیرفی، از حافظان حدیث و علمای بزرگ علوم قرآنی است. برخی از آثار او عبارت است از: التیسیر فی القراءات السبع، المقنع فی معرفه مرسوم مصاحف أهل الأمصار، المکتفی فی الوقف و الابتداء، البیان فی عدّ آی القرآن. (ر. ک:

الأعلام، ج 4، ص 206). تمام این آثار به چاپ رسیده است.

(4). ابو عبد الله محمّد بن یوسف بن احمد بن معاذ جهنی قرطبی مالکی (متوفی 442 ه. ق) از مقریان دیار خویش بود. از آثار وی می توان به کتاب البدیع فی رسم مصحف عثمان اشاره کرد. (ر. ک: معجم المؤلفین، ج 3، ص 779) این کتاب توسط آقای دکتر غانم قدّوری حمد تحقیق و با نام البدیع فی هجاء المصاحف به چاپ رسیده است.

(5). ابو داود سلیمان بن نجاح اموی اندلسی (متوفی 496

ه. ق)، بهترین شاگرد ابو عمرو دانی است. برخی از آثار او عبارتند از: البیان الجامع لعلوم القرآن (300 جلد)، التبیین لهجاء التنزیل (6 جلد)، رجز الاعتماد (در قرائات). او در بلنسیه از شهرهای اندلس درگذشت و جمعیت کثیری جنازه او را تشیع کردند. (ر. ک: معرفه القرّاء الکبار، ص 252).

(6). ابو محمّد قاسم بن فیرّه بن خلف بن احمد رعینی شاطبی (متوفی 590 ه. ق) در شاطبه به دنیا آمد و در مصر درگذشت. مهمترین آثار او عبارتند از: قصیده حرز الأمانی و وجه التهانی معروف به شاطبیه (در قرائات هفتگانه) و قصیده عقیله أتراب القصائد فی أسنی المقاصد. وی در این قصیده کتاب المقنع دانی را به نظم آورده است. (ر. ک: معرفه القرّاء الکبار، ص 312. و الأعلام، ج 5، ص 180).

(7). ابو الحسن علی بن محمّد بن عبد الصمد همدانی سخاوی (متوفی 643 ه. ق) عالم قرائت، اصولی، لغوی، مفسر و شاعر بود. اصل او از سخا (در مصر) است ولی در دمشق سکونت داشت و همانجا درگذشت. از-

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 158

و ابو عبد اللّه الشّریشی «1» صاحب رجزی که مسمّی است به مورد الظّمآن مصحفی بنویسد.

و این نه کار مردم دون القلّتین است که به نقل از مصاحف قالبیّه اکتفا کنند و آن را رسم مصحف عثمانی نام نهند و هرکجا قولی مردود یا ضعیف که قائل آن مجهول یا مجروح یا منفرد باشد استعمال کنند و به آن تحجّج نمایند. مثل حذف الف و حکّ آن بعد از واو رأوا و آووا و اثبات آن بعد از ذو «2». و اعجب الاعاجب آنکه در

مصحفی که اصلا بر طریقه رسم ننوشته اند این عمل به کار می آورند. بل بر رسم مصاحفی که ائمّه و علما و نقّاد سلف غیر از امام مالک «3» تجویز فرموده اند کتابت آن و رخصت داده از برای تعلیم و تعلّم غیر قرون «4» صحابه و تابعین- رضوان اللّه علیهم أجمعین.

و در این ضرب نیز اتّفاقا کتابت بسیاری از کلمات مطابق مرسوم صحابه واقع شده مثل «5» کتابت بسم اللّه الرّحمن الرّحیم و هذا و هؤلاء و ذلک و یایئس و لکن و إله و یوم القیمه و هأنتم و أؤنبّئکم بخیر و أولوا و أولی الأبصار و أولئک و الصّلوه و الزّکوه و مستهزؤن و یا أیّها در اکثر مصاحف، و بناء و ماء و اشباه آن، و فأتوا و و أتوا و و أتمروا و فأحیاکم و اکثر ذوات الیاء المتطرّفه که از برای حمزه و کسائی ممال می شوند خواه متّصل به ضمایر

______________________________

- آثار او می توان به کتاب جمال القراء و کمال الإقراء، شرح قصیده شاطبیه، و شرح قصیده عقیله اشاره کرد. (ر. ک:

معرفه القرّاء الکبار، صص 341- 340. و الأعلام، ج 4، ص 332).

(1). ابو عبد الله محمّد بن ابراهیم اموی شریشی (متوفی 718 ه. ق)، معروف به خرّاز از علمای علم قرائت است. از آثار او می توان به الدرر اللوامع فی أصل مقرأ الإمام النافع اشاره کرد. (ر. ک: الأعلام، ج 7، ص 33).

(2). برخی معتقد به اثبات الف پس از واو در کلمه ذو هستند. در این رساله به نام ایشان اشاره شده است.

(3). از نظر مالک کتابت قرآن به شیوه ای غیر از آنچه در مصحف عثمان آمده جایز نیست.

(4). قرون جمع قرن به

معنی مهتر و پشتیبان است.

(5). مؤلّف در این بخش به رسم کلماتی اشاره می کند که در همه مصاحف حتّی مصاحفی که تابع رسم المصحف نبوده اند مطابق رسم مصحف عثمانی نوشته شده اند. البتّه این به قواعد املای عربی در آن زمان مربوط می شود.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 159

باشد و خواه نه، مثل هدی و فبهدیهم و فسوّیهنّ و آتیهم.

و مثل حذف الف اولی از سموات و از إبراهیم و إسمعیل و إسحق و سلیمن و هرون و لقمن و حذف إحدی الواوین از مثل یستون و وری و داود و الغاون و برؤسکم و یدرؤن. و مثل حذف الف از رآک و رآه و رآها و رأ القمر «1» و اخوات پنج گانه رأ القمر: رأ الشّمس «2» و رأ الّذین ظلموا «3» و رأ الّذین أشرکوا «4» که هردو در نحل اند، و رأ المجرمون در کهف «5»، و لمّا رأ المؤمنون الأحزاب در سوره احزاب «6».

و التزام رفت که در آن مصحف مجید هرچه موافق رسم اصلی صحابه باشد همچنان به حال خود رها کند و در غیر موافق چیزی که ضرورت باشد آن را موافق ساختن بسازد مثل حذف الفات از حرف نداء و وصل یاء به منادی که از جمله ضرورات است مثل:

یآدم «7» و یإبراهیم «8» و یموسی «9» و یعیسی «10» و یهرون «11» و یداود «12» و ینوح «13» و یهود «14» و یصالح «15» و یشعیب «16» و یذا القرنین «17» و یقوم «18»

______________________________

(1). انعام/ 77.

(2). انعام/ 78.

(3). نحل/ 85.

(4). نحل/ 86.

(5). آیه 53.

(6). آیه 22.

(7). بقره/ 33 و 35؛ اعراف/ 19؛ طه/ 117 و 120.

(8).

هود/ 76؛ مریم/ 46؛ انبیاء/ 62؛ صافّات/ 104.

(9). بقره/ 54 و 61؛ مائده/ 22 و 24؛ اعراف/ 115 و 134 و 138 و 144؛ اسراء/ 101؛ طه/ 11 و 17 و 19 و 36 و 40 و 49 و 57 و 65 و 83؛ نمل/ 9 و 10؛ قصص/ 19 و 20 و 30 و 31.

(10). آل عمران/ 55؛ مائده/ 110 و 112 و 116.

(11). طه/ 92.

(12). ص/ 26.

(13). هود/ 32 و 46 و 48؛ شعراء/ 116.

(14). هود/ 53.

(15). اعراف/ 77؛ هود/ 62.

(16). اعراف/ 88؛ هود/ 87 و 91.

(17). کهف/ 86 و 94.

(18). بقره/ 54؛ مائده/ 20 و 21؛ انعام/ 78 و 135؛ اعراف/ 59 و 61 و 65 و 67 و 73 و 79 و 85 و 93؛ یونس/ 71 و 84؛ هود/ 28 و 29 و 30 و 50 و 51 و 52 و 61 و 63 و 64 و 78 و 85 و 88 و 89 و 92 و 93؛ طه/ 86 و 90؛ مؤمنون/ 23؛ نمل/ 46؛ عنکبوت/ 36؛ یس/ 20؛ زمر/ 39؛ غافر/ 29 و 30 و 32 و 38 و 39 و 41؛ زخرف/ 51؛ صف/ 5؛ نوح/ 2.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 160

و یأخت «1» و یأبت «2» و یبنی «3» و یبنیّ «4» و یبشری «5» و یمعشر «6» و یسماء «7» و یأرض «8» و یملک «9» و ینار «10» و یا فرعون «11» و یهمن «12» و یویلتی «13» و یحسرتی «14» و یأسفی «15» و یلیت «16» و یحسره علی العباد «17».

چه اثبات این الفات موهم آن است که

از جهت انفصال وقف بر آن توان کرد و نه چنین است و مثل رعایت مقطوعات و موصولات و هائات تأنیث که آنرا به تاء مطوّل نوشته اند و همه مفصّل خواهد شد إن شاء اللّه.

پس چون تصحیح آن مصحف تمام شد و بسیاری از مواضع مخالف نظایر بود مثل أنبئونی «18» [و] نبّئونی «19» و أم تنبّئونه «20» و أن یطفئوا «21» و لیواطئوا «22» و المنشئون «23» و لمن اشتراه «24» و بسیماهم «25» و الحمد للّه الّذی هدانا «26» و نجّانا اللّه «27» و هو مولانا «28» و مرساها «29» و هی أربا من أمّه «30» و آتانی الکتاب «31»

______________________________

(1). مریم/ 28.

(2). یوسف/ 4 و 100؛ مریم/ 42 و 43 و 44 و 45؛ قصص/ 26؛ صافّات/ 102.

(3). بقره/ 40 و 47 و 122؛ مائده/ 72؛ اعراف/ 26 و 27 و 31 و 35؛ یوسف/ 87؛ طه/ 80؛ یس/ 60؛ صف/ 6.

(4). هود/ 42؛ یوسف/ 5؛ لقمان/ 13 و 16 و 17؛ صافّات/ 102.

(5). یوسف/ 19.

(6). انعام/ 128 و 130؛ الرحمن/ 33.

(7). هود/ 44.

(8). همان.

(9). زخرف/ 77.

(10). انبیاء/ 69.

(11). اعراف/ 104.

(12). قصص/ 38.

(13). هود/ 72؛ اسراء/ 102؛ فرقان/ 28.

(14). زمر/ 56.

(15). یوسف/ 84.

(16). انعام/ 27؛ قصص/ 79؛ یس/ 26؛ زخرف/ 38؛ حاقّه/ 25 و 27؛ نبأ/ 40؛ فجر/ 24.

(17). یس/ 30.

(18). انعام/ 143.

(19). همان.

(20). رعد/ 33.

(21). توبه/ 32.

(22). توبه/ 37.

(23). واقعه/ 72.

(24). بقره/ 102.

(25). بقره/ 273؛ اعراف/ 46 و 48؛ محمّد/ 30؛ فتح/ 29؛ الرحمن/ 41.

(26). اعراف/ 43.

(27). اعراف/ 89.

(28). توبه/ 51.

(29). هود/ 41.

(30). نحل/ 92.

(31). مریم/ 30.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 161

و أوصانی «1» و الحمد للّه

الّذی نجّانا «2» و فما آتانی اللّه «3» و إناه «4» و رأی کوکبا «5» و رأی القمر «6» و وهبنا له إسحاق «7» و بإسحاق «8» و وراء إسحاق «9» و فلمّا جاء سلیمان «10» و لسلیمان «11» و جاؤ أباهم «12» و فاؤوا «13» و ثلثمائه «14» و تتری «15» و یجأرون «16» و لا تجأروا «17» «18» و متّکئین ثانی الرّحمن «19» و إذا وقعت «20»، و تؤویه «21» و المشأمه «22».

و مجموع حروف مد را علامت سکون بر سر نهاده بود و این ضعیف بسیاری از آن حک کرد و لیکن بیش از بیش بود و بعضی را به حال خود رها کرد. و کتابت همزات نیز مشوّش بود. با خود اندیشه کرد که مبادا بعضی بر این وقوف یابند و گویند این چه تصحیحی است که هنوز این کلمات بر این نسق مانده و مجال زبان درازی و تصلّف «23» یابند. سزاوار دید یک دو جزء بیاض را تسوید کردن در بیان آنچه مصاحف عثمانیّه بر آن وجه مرسوم است و تنبیه بر مواضع مختلف فیها تا هرکه در آن نظر کند طریق رسم را بشناسد و اگر مصحفی به مطالعه او رسید بداند که کدام کلمه موافق است و کدام مخالف. و این مختصر را منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن نام نهاد بر سبیل مقدّمه نثار مجلس حضرت سلطان کامکار، ملاذ خواقین رفیع مقدار- خلّد اللّه سلطنته فی الأقطار، إلی یوم القرار- با قصیده طاهره منضم ساخت تا آن در بیان قرائات به عربی منظوم باشد و این در بیان رسم به پارسی منثور. امید که به خلعت

قبول مزیّن و محلّی گردد. و در این

______________________________

(1). مریم/ 31.

(2). مؤمنون/ 28.

(3). نمل/ 36.

(4). احزاب/ 53.

(5). انعام/ 76.

(6). انعام/ 77.

(7). مریم/ 49؛ انبیاء/ 72؛ عنکبوت/ 27.

(8). هود/ 71؛ صافّات/ 112.

(9). هود/ 71.

(10). نمل/ 36.

(11). انبیاء/ 81؛ نمل/ 17؛ سبأ/ 12.

(12). یوسف/ 16.

(13). بقره/ 226.

(14). کهف/ 25.

(15). مؤمنون/ 44.

(16). مؤمنون/ 64.

(17). س:- وا.

(18). مؤمنون/ 65.

(19). الرحمن/ 76.

(20). واقعه/ 16.

(21). معارج/ 13.

(22). واقعه/ 9؛ بلد/ 19.

(23). تصلّف: گزافه گویی.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 162

مختصر التزام رفت که آنچه حافظ ابو عمرو در کتاب مقنع و امام ابو القاسم شاطبی- رحمهما اللّه- در عقیله أتراب القصائد آورده اند از رسم مأثور مشهور ثبت رود چه اعظم و اجلّ رسوم در کتابین مندرج است و چیزی چند که شیخ ابو داود- که تلمیذ حافظ ابو عمرو است و شیخ امام شاطبی- در کتاب تنزیل «1» که مصنّف وی است آورده که در کتابین نیست اشارت به آن بکند. و بعضی از آنچه در کتاب منصف «2» است نیز بیاورد چنانچه مضمّن ارجوزه مورد الظّمآن که اجمع کتابی است در این فن، ثبت کرده شود إن شاء اللّه.

فأقول و باللّه التوفیق: بدان که علم رسم مصاحف چیزی نفیس است و علاقه معرفت وی اولی علایق، از برای آنکه خیر القرون اقامت اصل آن کرده اند و هر طرزی و طریقی که صحابه عظام- رضوان اللّه علیهم- در وی به عمل آورده اند و صورت بسته مثل مجرّد حروف از نقطه و شکل و حذف و اثبات و ابدال بعضی از حروف به بعضی محض صواب است و مبنی از وفور علم و فضلی عظیم و فهمی ثاقب در تحقیق

هر علمی خاصّه در علم هجا صحابه را- رضی اللّه عنهم. فسبحان من أعطاهم و فضّلهم علی سائر هذه الأمم. و اضافه و هم و تغیر در آنچه کرده اند نشاید و هرکه کرد صواب نکرد. و للّه درّ الإمام الشّافعی- رضی اللّه عنه- آنجا که در وصف ایشان می گوید در رساله ای «3» که زعفرانی «4» از وی روایت کرده آنچه نصّش این است:

______________________________

(1). نسخه ای از این کتاب در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود است. به دلیل از بین رفتن نوشته ها در اکثر صفحات نمی توان از این کتاب استفاده کرد. (ر. ک: رسم المصحف، ص 176).

(2). س: مصنف. این کتاب اثر ابو الحسن علی بن محمّد بن علی بن هذیل بلنسی است. او بهترین شاگرد ابو داود بود. وی در سال 563 هجری منظومه المنصف را در رسم سرود. (ر. ک: معرفه القرّاء الکبار، ص 284؛ رسم المصحف، ص 176) بلنسی در این منظومه موارد رسم را به نقل از استادش ابن لب قیسی از استادش مغامی از استادانش ابو عمرو دانی و ابو محمّد مکی روایت کرده است. (دلیل الحیران، ص 21).

(3). کتاب الرساله نام کتاب شافعی است. این کتاب توسط برخی شاگردان او از جمله زعفرانی روایت شده است. این کتاب تاکنون بارها تحقیق و منتشر شده است.

(4). حسن بن محمّد بن صباح بزار زعفرانی بغدادی، فقیه و محدث و از روایان ثقه شافعی است. درباره او-

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 163

«و قد أثنی- تبارک و تعالی- علی أصحاب رسول اللّه- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- من الفضل ما لیس لأحد بعدهم فرحمهم اللّه و هنّاهم ما أثابهم

من ذلک ببلوغ أعلی منازل الصّدّیقین و الشّهداء و الصّالحین أدّوا إلینا سنن رسول اللّه- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- عامّا و خاصّا، و عزما و إرشادا، و عرفوا من سننه ما عرفنا و جهلنا، و هم فوقنا فی کلّ علم و اجتهاد و ورع و عقل و أمر استدرک به علم و استنبط به، و آراؤهم لنا أحمد و أولی بنا من رأینا عند أنفسنا».

و قصّه لحن و آنکه چون صحابه- رضی اللّه عنهم- مصاحف را بنوشتند به نظر عثمان آوردند و او در آن نگاه کرد و گفت: «أحسنتم و أجملتم، أری به لحنا ستقیمه العرب بألسنتها». و توجیه آن در آخر بیاید إن شاء اللّه.

فصل

در ذکر آنکه: که جمع کرد قرآن را در مصحف اوّلا و که آن را بین اللّوحین درآورد؟

و کتّاب وی از صحابه؟ و آنکه چند نسخه نوشتند؟ و هر نسخه به کجا فرستادند؟

و سبب آن چه بود؟

از ابن عبّاس- رضی اللّه عنه- مروی است که جمیع قرآن عظیم در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنیا منزل شد و از آنجا بحسب مصالح، پاره پاره بر حضرت رسالت- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- نازل می شد. و هرگاه که جبرئیل- علیه السّلام- چیزی از قرآن فرود آوردی حضرت رسالت- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- کتّاب خود را که یکی از ایشان زید بن ثابت است بفرمودی تا آن را کتابت کردندی بر حجاره و الواح و اکتاف و برگ درخت خرما. و چون حضرت رسالت- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- وفات یافت بر همان قرار بود. و امّا بسیاری از صحابه

آن را یاد داشتند من أوّله إلی آخره و مرخّص

______________________________

- گفته اند: در زمان او افصح و آگاه تر از او در لغت وجود نداشت. نسبت او به زعفرانیه در نزدیکی بغداد است.

(الأعلام، ج 2، ص 212).

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 164

بودند در قرائت آن بر وجه توسعه چنانچه فرمود: فاقرؤا ما تیسّر منه «1». و اوّل کسی که قرآن را بین اللّوحین جمع کرد ابو بکر بوده- رضی اللّه عنه- و سبب آن بود که چون مسیلمه «2» کذّاب اصل «3» یمامه را تباه ساخت و قوّت گرفت، ابو بکر- رضی اللّه عنه- بر سر وی لشکر کشید و مقاتله ای عظیم دست داد و بعد از پاسی شدید آن ملعون هلاک شد.

لیکن بعد از آنکه هزار و دویست کس از مسلمانان کشته شدند [و] بسیاری مجروح شدند. و از جمله مقتولان هفتصد کس از قرّاء صحابه بودند. چون حال بدین منوال بود عمر- رضی اللّه عنه- صدّیق را گفت که قتل در قرّاء صحابه مسخّر شد و اسراع نمود و اگر در یک دو موقف دیگر همچنین شود، به ذهاب قرّاء، قرآن نیز برود. مصلحت آن است که قرآن را به یکجا جمع کنی. صدّیق- رضی اللّه [عنه]- گفت: چگونه اقدام نمایم به چیزی که پیغمبر- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- ما را به آن نفرمود. عمر گفت: و اللّه هو خیر. یعنی قرآن را دریافتن خیر است. و همیشه عمر- رضی اللّه [عنه]- این می گفت تا حق تعالی صدّیق را بر آن داشت که مصلحت در این است. پس زید بن ثابت را بخواند و با وی گفت:

تو مردی جوان و عاقلی و وحی می نوشتی از برای پیغمبر- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم-، قرآن را جمع کن و بنویس. زید گفت: چگونه کاری می کنید که پیغمبر- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- شما را به آن نفرموده و عهدی نکرده. ابو بکر فرمود که مصلحت در این است. و پیوسته می گفت تا آنگاه که حق تعالی زید را بر آن گماشت که همچنین می باید کرد. زید گفت: و اللّه که اگر مرا تکلیف کردندی به نقل جبال از مواضع خود بر من آسان تر بودی از آنچه مرا به آن تکلیف کردند. پس زید در ایستاد و قرآن را به تمامه از صدور رجال و از لخاف «4» و اضلاع «5» عسب «6» در قید کتابت آورد و در چند صحیفه بنوشت و آن صحف نزد ابو بکر بود تا وفات یافت. پس نزد عمر همچنین نزد حفصه بود- رضی اللّه عنها- تا آنگاه که غزوه ارمینیه و آذربیجان «7» واقع شد و صحابه را اختلاف پیدا

______________________________

(1). مزّمّل/ 20.

(2). س: مسلّمه.

(3). جنگ.

(4). لخاف ج لخافه: سنگ نازک.

(5). اضلاع ج ضلع: استخوان دنده.

(6). عسب ج عسیب: شاخه خرما که پوست آن را کنده باشند.

(7). سال 30 هجری.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 165

شد و این می گفت قرائت من بهتر است و آن می گفت قرائت من بهتر است بنابر آنکه مرخّص بودند در اداء آن به الفاظ مترادفه و هر قومی به لغت خود و از آن ذاهل «1» که در عرض اخیر آن رخصت برافتاد. و حذیفه الیمان که صاحب سرّ رسول اللّه- صلّی اللّه علیه و

آله و سلّم- بود در آن میان بود و اختلاف ایشان را مشاهده کرد پیش عثمان آمد و گفت یا عثمان دریاب قرآن را که من از مردم اختلافی دیدم مثل اختلاف یهود و نصاری. پس عثمان به نزد حفصه فرستاد و گفت: صحیفه ها را بفرست تا ما آن را در مصاحف نقل کنیم و باز فرستیم. حفصه صحف را بفرستاد و عثمان زید بن ثابت و عبد اللّه بن عمرو بن العاص و عبد اللّه بن الزبیر و ابن عبّاس «2» و عبد الرحمن بن حارث بن هشام را جمع کرد و گفت این صحف را به یکجا بنویسید و نفر قرشیّین را گفت که هرگاه که شما و زید اختلاف کنید در لفظی، آن را به لغت قریش بنویسید که در عرضه اخیره بر این قرار گرفته. تا اختلاف کردند در کتاب التّابوت «3» که آن را به هاء بنویسند یا به تاء.

زید گفت به هاء بنویسیم و قرشیان گفتند به تاء. و قضیّه را بر عثمان رفع کردند. عثمان فرمود که به تاء بنویسند که لسان قریش این است. پس چون مصحف تمام شد چهار مصحف دیگر و به قولی هفت دیگر بنوشتند و هر مصحفی را به جانبی فرستادند. یکی را به مکّه و یکی به مدینه و یکی به شام و یکی به کوفه و یکی به بصره و یکی به یمن و یکی به بحرین و یکی را خود نگاه داشت و آن را امام می گویند. و تعدّد مصاحف از آن جهت بود که الفاظ مختلفه در آن هست که در یک مصحف ممکن نیست اثبات همه مثل:

و قالوا

اتّخذ اللّه «4» با واو عاطفه و بی واو، و وصّی و أوصی در بقره «5»، و در عمران سارعوا إلی مغفره «6» بی واو و با واو، و در آخر سوره و بالزّبر و بالکتاب «7» به اثبات باء جارّه و حذف آن، و در نساء ما فعلوه إلّا قلیل «8» به رفع و نصب، و در مائده و یقول

______________________________

(1). کذا.

(2). در هیچ یک از منابع موجود به اسم ابن عباس اشاره نشده است.

(3). طه/ 39.

(4). بقره/ 116.

(5). آیه 132.

(6). آیه 133.

(7). آیه 184.

(8). آیه 66. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 166

الّذین آمنوا «1» بی واو و با واو، و من یرتدد «2» به دو دال و یک دال، و در انعام و لدار الآخره «3» به یک لام و دو لام، و لئن أنجینا و أنجیتنا «4»، و أولادهم شرکائهم «5» به یاء و به واو، و در اعراف قلیلا ما یتذکّرون «6» به زیادت یاء غیب و نقصان آن، و ما کنّا لنهتدی «7» به زیادت واو قبل از میم و نقصان آن، و در قصّه صالح قال الملأ «8» به حذف واو و اثبات آن، و إذ أنجاکم به الف بی یاء و نون، و إذ أنجیناکم «9» با یاء و نون، و در برائت تجری من تحتها الأنهار «10» بعد از صد آیه «11» به زیادت من جارّه و نقصان آن، و الّذین اتّخذوا مسجدا «12» بی واو و با واو، و در یونس هو الّذی یسیّرکم «13» و ینشرکم «14»، و در سبحان قل سبحان ربّی «15» به لفظ امر و ماضی، و در کهف خیرا منها منقلبا

«16» و ما مکّننی «17» به دو نون و یک نون، و در انبیاء قال ربّی «18» به ماضی و امر، و ألم یر الّذین و أولم یر «19» بی واو و با واو، و در قد أفلح سیقولون للّه للّه دو اخیر «20» به الف قبل از لام جارّه و بی الف، و قال کم لبثتم «21» و قل کم به ماضی و امر، و قال إن لبثتم «22» همچنین، و در فرقان و نزّل الملئکه «23» و ننزل «24» به صیغه ماضی و مضارع، و در شعراء فتوکّل «25» به فاء و واو، و در نمل لیأتینّنی «26» به دو نون و یک نون، و در قصص قال موسی ربّی أعلم بی واو و با واو، و در یس و ما عملت «27» بی هاء ضمیر و با هاء، و در زمر تأمروننی «28» به دو نون و یک نون، و در طول «29» أشدّ منکم و

______________________________

(1). آیه 53.

(2). آیه 54.

(3). آیه 32.

(4). یونس/ 22.

(5). انعام/ 137.

(6). آیه 3.

(7). آیه 43.

(8). آیه 75.

(9). آیه 141.

(10). آیه 100.

(11). در عدّ کوفی آیه 100 و در بقیّه بیشتر از 100 است.

(12). آیه 107.

(13). یونس/ 22.

(14). قرائت ابن عامر و ابو جعفر.

(15). آیه 93.

(16). آیه 36.

(17). آیه 95.

(18). آیه 4.

(19). آیه 30.

(20). آیات 87 و 89.

(21). آیه 112.

(22). آیه 114.

(23). آیه 25.

(24). قرائت ابن کثیر. از او و ابو عمرو ننزّل نیز روایت شده است.

(25). آیه 217.

(26). آیه 38.

(27). آیه 71.

(28). آیه 64.

(29). نام دیگر سوه غافر.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 167

منهم «1» به کاف «2» و هاء، و أو أن یظهر «3» به

همز قبل از واو و بی همز «4»، و در شوری بما کسبت «5» و فبما بی فاء و با فاء، و در زخرف یا عباد لا خوف «6» بی یاء اضافه و با یاء، و ما تشتهیه الأنفس «7» با هاء ضمیر و بی هاء، و در احقاف بوالدیه حسنا و إحسانا «8»، و در الرّحمن ذا العصف و ذو العصف «9»، و ذی الجلال «10» آخر به یاء و به واو، و در حدید و کلّ وعد اللّه «11» به رفع «12» و نصب، و فإنّ اللّه الغنیّ «13» به حذف هو «14» و اثبات آن، و در «و الشّمس» فلا یخاف «15» به فاء «16» و به واو.

پس ناچار بود از تعدّد مصاحف تا در هر مصحفی نوعی از اختلاف ثبت رود.

و منقول است از امیر المؤمنین علی- علیه السّلام- که: «اگر من والی شدمی امر مصاحف را همان کردمی که عثمان کرد.» «17»

و از امام مالک سؤال کردند که شاید که مصحف بر این طرز بنویسند که در میان است؟- یعنی نه در رسم صحابه- گفت: نه بلکه بر کتبته اولی که صحابه- رضی اللّه عنهم- نوشته اند. و مخالفی نیست این قول را از علماء امّت، و مراد به این، امّهات است نه الواح صبیان.

باب در ذکر آنچه جمیع مصاحف متّفقند یا بعضی بر هیأت کتابت آن از اوّل قرآن تا آخر

اشاره

التزام رفت در این مختصر تتبّع امام ولی اللّه ابو القاسم شاطبی به نهجی که در عقیله

______________________________

(1). غافر/ 21.

(2). قرائت ابن عامر.

(3). غافر/ 26.

(4). «و أن». قرائت نافع و ابن کثیر و ابو عمرو.

(5). آیه 30.

(6). آیه 68.

(7). آیه 71.

(8). آیه 15.

(9). آیه 12.

(10). آیه 78.

(11). آیه 10.

(12). قرائت ابن عامر.

(13). آیه 24.

(14). قرائت نافع و ابن عامر و

ابو جعفر.

(15). آیه 15.

(16). قرائت نافع و ابن عامر و ابو جعفر.

(17). النشر فی القراءات العشر، ج 1، ص 8؛ المصاحف، ص 23.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 168

أتراب القصائد سلوک کرده در تقدیم فرش بر اصول. اوّلا اختلاف فرشی را بیان کنیم یعنی ذکر کلماتی که در تحت ضابطه داخل نمی توان کرد از اوّل قرآن تا آخر.

ملک یوم الدّین «1» به حذف الف بعد از میم، و در مقنع و سایر مصنّفات غیر از عقیله ملک الملک «2» نیز، و هر جا که مالک و صالح و خالد باشد. و هر لفظی که حذف الف آن در ضابطه اصولی داخل خواهد بود یاد کنیم.

الصّراط «3» و صراط «4» به صاد خالصه در همه قرآن، و همچنین یبصط بقره «5»، و بصطه اعراف «6»، و المصیطرون «7»، و بمصیطر «8». و در حذف الف الصّراط و صراط خلاف است، و حذف از کتاب تنزیل است.

و در بقره یخدعون اللّه «9» و ما یخدعون «10»، و در نساء یخدعون اللّه و هو خادعهم «11» و إذ وعدنا «12» و وعدنا موسی «13» و وعدناکم «14» و فأخذتکم الصّعقه «15» و تشبه علینا «16» و فادّرتم «17» به حذف الفین بعد از دال و راء «18»، و به خطیئته «19» «20» و تظهرون علیهم «21» و إن تظهرا «22» و سحرن تظهرا «23» و أسری «24» و تفدوهم «25» و میکیل «26» بر این صورت که بعد از کاف، یاء باشد بی الف، و أو کلّما عهدوا «27» و تصریف الرّیح «28» و طعام مسکین «29» و لا تقتلوهم عند المسجد الحرام «30»، حتّی

______________________________

(1).

فاتحه الکتاب/ 4.

(2). آل عمران/ 26.

(3). فاتحه الکتاب/ 6.

(4). فاتحه الکتاب/ 7.

(5). آیه 245.

(6). آیه 69.

(7). طور/ 37.

(8). غاشیه/ 22.

(9). آیه 9.

(10). همان.

(11). آیه 142.

(12). بقره/ 51.

(13). اعراف/ 142.

(14). طه/ 80.

(15). بقره/ 55.

(16). بقره/ 70.

(17). بقره/ 72.

(18). به قرائت ابو عمرو.

(19). به قرائت نافع و ابو جعفر.

(20). بقره/ 81.

(21). بقره/ 85.

(22). تحریم/ 4.

(23). قصص/ 48.

(24). بقره/ 85.

(25). همان.

(26). بقره/ 98.

(27). بقره/ 100.

(28). بقره/ 164؛ جاثیه/ 5.

(29). بقره/ 184؛ مائده/ 95.

(30). بقره/ 191. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 169

یقتلوکم «1»، فإن قتلوکم «2» و قتلوهم حتّی «3» و لو لا دفع اللّه «4» دوگانه، و فرهین «5».

و در عمران منهم تقیه «6» به یاء مکتوب است. فیکون طئرا هردو «7»، و مضعفه «8» و قتلوا و قتلوا «9».

و در نساء ثلث «10» و ربع «11»، و در فاطر نیز «12»، و کتابین «13» از آن خالی است. و قیما «14» همچنین، و ذرّیّه ضعفا «15»، و الّذین عقدت «16»، أو لمستم «17» هردو، فلقتلوکم «18»، مراغما کثیرا «19»، إلّا إنثا «20»، و در عقیله این نیست.

و در مائده قلوبهم قسیه «21»، فویل للقسیه «22» در زمر، و در عقیله این نیست. بلغ الکعبه «23»، قیما للنّاس «24»، علیهم الأولین «25»، أکّلون للسّحت «26».

و در انعام و لا طئر «27»، أکبر مجرمیها «28»، و ذرّیّتهم «29»، و إنّ الّذین فرّقوا «30»، و در روم نیز. «31»

و در اعراف إنّما طئرهم «32»، و بطل ما کانوا «33» مثل هود «34»، الخبئث هر

______________________________

(1). همان.

(2). همان.

(3). بقره/ 193؛ انفال/ 39.

(4). بقره/ 251؛ حج/ 40.

(5). بقره/ 283.

(6). آیه 28.

(7). آل عمران/ 49؛ مائده/ 110. به قرائت

نافع و یعقوب و ابو جعفر.

(8). آیه 130.

(9). آیه 195.

(10). آیه 3.

(11). همان.

(12). آیه 1.

(13). مقنع و عقیله.

(14). آیه 103.

(15). آیه 9.

(16). آیه 33. به قرائت غیر کوفیان.

(17). نساء/ 43؛ مائده/ 6.

(18). نساء/ 90.

(19). آیه 100.

(20). آیه 117.

(21). آیه 13.

(22). آیه 22.

(23). آیه 95.

(24). آیه 97.

(25). آیه 107.

(26). آیه 42.

(27). آیه 38.

(28). آیه 123.

(29). آیه 87.

(30). آیه 159.

(31). روم/ 32.

(32). آیه 131.

(33). آیه 139.

(34). آیه 16.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 170

دو «1»، خطیئتکم «2»، و در نوح خطیئتهم «3» بدین صورت بعد از طاء دو دندانه باشد بی الف، و در توبه خلف رسول اللّه «4»، و در یوسف حش للّه «5»، لفتینه «6» و حفظا «7»، و در رعد و سیعلم الکفّر «8»، و در ابراهیم به الرّیح «9»، و در اسراء طئره فی عنقه «10»، و در کهف تزاور «11» و فلا تصحبنی «12» و زکیه «13» و لتّخذت «14»، و در مریم و قد خلقنک «15» و تسقط علیک «16»، و در طه و أنّا اخترنک «17»، مهدا «18» و هر جا که بیاید، و در انبیاء فجعلهم جذاذا «19» و یسرعون «20» و حرم علی قریه «21»، و در حجّ سکری «22»، بسکری «23»، إنّ اللّه یدفع «24»، للّذین یقتلون «25»، معجزین «26» همه، و در فلاح «27» العظم «28»، عظما «29» از دانی و ابو داود، سمرا «30»، و در نمل قال طئرکم «31»، بل ادّرک «32»، و در قصص فرغا «33»، و تظهرا «34» گذشت. و در لقمان حمله و فصله «35» از ابو عمرو، و هردو از ابو داود، و لا تصعر «36»،

و در احزاب تظهرون منهنّ «37» و همچنین هردو

______________________________

(1). اعراف/ 157؛ انبیاء/ 74.

(2). آیه 161.

(3). آیه 25.

(4). آیه 81.

(5). آیات 31 و 51.

(6). آیه 62.

(7). آیه 64.

(8). آیه 42.

(9). آیه 18. به قرائت نافع و ابو جعفر.

(10). آیه 13.

(11). آیه 17.

(12). آیه 76.

(13). آیه 74. به قرائت نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و ابو جعفر و رویس.

(14). آیه 77.

(15). آیه 9. به قرائت حمزه و کسائی.

(16). آیه 25.

(17). آیه 13. به قرائت حمزه.

(18). آیه 53. به قرائت نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و ابن عامر و ابو جعفر و یعقوب.

(19). آیه 58.

(20). آیه 90.

(21). آیه 95.

(22). آیه 2.

(23). همان.

(24). آیه 38.

(25). آیه 39.

(26). آیه 51.

(27). نام دیگر سوره مؤمنون.

(28). آیه 14.

(29). همان.

(30). آیه 67.

(31). آیه 47.

(32). آیه 66.

(33). آیه 10.

(34). آیه 48.

(35). آیه 14.

(36). آیه 18. به قرائت نافع و ابو عمرو و حمزه و کسائی و خلف.

(37). آیه 4.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 171

مجادله «1»، و در سبأ فی مسکنهم «2»، هل یجزی «3»، ربّنا بعد «4»، و در یس بقدر «5» و همچنین در احقاف «6»، و وسعه «7» و أقوتها «8» و النّوصی «9» و مولی «10» و أحبّؤه «11» و عقبه «12» و أتحجّونّی «13» و صحبه «14» و جهل «15» و أهنن «16» و الفوحش «17» و الإبکر «18»، و در منصف عدوه «19» از ابو داود الّا لفظ اوّل، و مقعد «20» و ترضیتم «21» و ءاثرهم «22» و در منصف حسبانا «23» و خلق «24» و عمل «25» و الرّضعه «26»، و در مائده نحن أبنؤا اللّه «27» در

بعضی مصاحف به این صورت نوشته اند که نمودیم و در بعضی أبناء «28» به قاعده، و در بعضی طعام مساکین «29» به الف نوشته اند و در بعضی مسکین بی الف، و إلّا ساحر اینجا «30» و هود «31» و صفّ «32»

______________________________

(1). آیات 2 و 3.

(2). آیه 15. به قرائت کسائی.

(3). آیه 17.

(4). آیه 19.

(5). آیه 81.

(6). آیه 33.

(7). نساء/ 97؛ انعام/ 147؛ عنکبوت/ 56؛ زمر/ 10.

(8). فصّلت/ 10.

(9). الرحمن/ 41.

(10). نساء/ 33.

(11). مائده/ 18.

(12). مکرر.

(13). انعام/ 80.

(14). انعام/ 101؛ جن/ 3.

(15). بقره/ 273.

(16). فجر/ 16.

(17). انعام/ 151؛ اعراف/ 33؛ نجم/ 32؛ شوری/ 37.

(18). آل عمران/ 41؛ غافر/ 55.

(19). مائده/ 14 و 64 و 82 و 91؛ فصّلت/ 34؛ ممتحنه/ 4.

(20). آل عمران/ 121؛ جن/ 9.

(21). نساء/ 24.

(22). مائده/ 46؛ کهف/ 6؛ یس/ 12؛ صافّات/ 70؛ زخرف/ 22 و 23؛ حدید/ 27.

(23). انعام/ 96؛ کهف/ 40.

(24). انعام/ 102؛ رعد/ 16؛ حجر/ 28؛ فاطر/ 3؛ ص/ 71؛ زمر/ 62؛ غافر/ 62؛ حشر/ 24.

(25). آل عمران/ 195؛ انعام/ 135؛ هود/ 93؛ زمر/ 39.

(26). بقره/ 233؛ نساء/ 23.

(27). آیه 18.

(28). همان.

(29). آیه 95.

(30). آیه 110. به قرائت حمزه و کسائی و خلف.

(31). آیه 7. به قرائت حمزه و کسائی و خلف.

(32). آیه 6. به قرائت حمزه و کسائی و خلف.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 172

در بعضی به الف نوشته اند و در بعضی نه «1»، و در انعام فالق الحبّ «2» و جاعل اللّیل «3» در بعضی به الف نوشته اند و هردو وجه از ابو داود مذکور است.

و در اعراف و ریشا «4» به الفی بعد از یاء در بعضی مصاحف نوشته اند چنانچه قرائت عاصم است

به روایت مفضّل «5». و بکلّ ساحر «6» در بعضی مصاحف سحّار «7» نوشته اند به الفی بعد از حاء و در باقی قبل از حاء، و در یونس «8» همچنین، و مسّهم طائف «9» در بعضی مصاحف بعد از طاء الف نوشته اند «10»، و در تنزیل بیتا «11» و یسقون «12» و رفتا «13» و درهم «14» و استقموا «15» و بخع «16» و عصم «17» و یتوری «18» و أوّه «19» و بضعه «20» و یصحبی «21» و أسمئه «22» و رهبنهم «23» و موزین «24»، و منصف در صحبه «25» و یضهئون «26»، و در تنزیل لصحبه به لام جر باشد. و هرجا که کذّب باشد و میقت و مشرق و مغرب غیر از سوره معارج «27» که در آنجا محذوف است از دانی نیز و از ابو داود.

______________________________

(1). در قرآنهایی که به یکی از سه قرائت حمزه و کسائی و خلف نوشته می شوند با اثبات الف و در سایر مصاحف با حذف آن نوشته می شوند.

(2). آیه 95.

(3). آیه 96. به قرائت نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و ابن عامر و ابو جعفر و یعقوب.

(4). آیه 26. به قرائت عاصم و ابو عمرو.

(5). مفضّل بن محمّد بن یعلی بن عامر ضبی کوفی، مقرئ و نحوی و راوی مورد اعتمادی است. به سال 168 ه. ق درگذشت. (ر. ک: غایه النهایه، ج 2، ص 307).

(6). آیه 212.

(7). به قرائت حمزه و کسائی و خلف.

(8). آیه 2.

(9). اعراف/ 201.

(10). به قرائت نافع و ابن عامر و عاصم و حمزه و ابو جعفر و خلف.

(11). اعراف/ 4 و 97.

(12). انفال/ 6.

(13). اسراء/ 49 و

98.

(14). یوسف/ 20.

(15). توبه/ 7؛ فصّلت/ 30؛ احقاف/ 13؛ جن/ 16.

(16). کهف/ 6؛ شعراء/ 3.

(17). یونس/ 27؛ هود/ 43؛ غافر/ 33.

(18). نحل/ 59.

(19). توبه/ 114؛ هود/ 75.

(20). یوسف/ 19 و 62 و 65 و 88.

(21). یوسف/ 39 و 41.

(22). اعراف/ 180.

(23). توبه/ 31.

(24). اعراف/ 8 و 9؛ انبیاء/ 47؛ مؤمنون/ 102 و 103؛ قارعه/ 6 و 8.

(25). توبه/ 40؛ کهف/ 34.

(26). توبه/ 30.

(27). آیه 40.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 173

و إبرهم و أعناقهم «1» در غیر رعد، و منصف در هردو کلمه مطلقا.

و از ابو داود حذف است در الأشهد «2» و بسط کهف «3» و رعد «4» و قهّر در رعد «5» و هردو سربیل «6» و أنکثا «7» و جدلنا «8» استطعوا «9» و أثثا «10» و لوقح «11» و إممهم «12» و أذن «13» و علیها «14» و الأعنب «15» و الألون «16» و غضبن «17» و جوزنا «18» و صلصل «19» و شفعؤنا «20».

و از ابو داود حذف غشیه «21» و یستئخرون غائب «22» و حاضر «23» غیر از اعراف، و در منصف همه. و از ابو داود «24» حذف حش للّه «25» و تبینا «26» و معیش «27» و أضغث «28» و أکننا «29» و روسی «30»، و فعل استیذان، و فعل مراوده، و بنین «31»، و در یونس إنّ هذا لسحر «32» و لسحر «33»، و در ابراهیم بأیّیم اللّه «34» و در بعضی

______________________________

(1). رعد/ 5؛ شعراء/ 4؛ یس/ 8؛ غافر/ 71.

(2). هود/ 18؛ غافر/ 51.

(3). آیه 18.

(4). آیه 14.

(5). آیه 16.

(6). نحل/ 81.

(7). نحل/ 92.

(8). هود/ 32.

(9). بقره/ 217؛ کهف/ 97؛ یس/ 67؛

ذاریات/ 45.

(10). نحل/ 80؛ مریم/ 74.

(11). حجر/ 22.

(12). اسراء/ 71.

(13). توبه/ 3.

(14). هود/ 82؛ حجر/ 74.

(15). بقره/ 266؛ انعام/ 99؛ رعد/ 4؛ نحل/ 11 و 67؛ کهف/ 32؛ مؤمنون/ 19؛ یس/ 34؛ نبأ/ 32.

(16). نحل/ 13 و 69؛ روم/ 22؛ فاطر/ 27 و 28؛ زمر/ 21.

(17). اعراف/ 150؛ طه/ 86.

(18). اعراف/ 138؛ یونس/ 90.

(19). حجر/ 26 و 28 و 32؛ الرحمن/ 14.

(20). یونس/ 18.

(21). یوسف/ 107؛ غاشیه/ 1.

(22). اعراف/ 34؛ یونس/ 49؛ حجر/ 5؛ نحل/ 61؛ مؤمنون/ 43.

(23). سبأ/ 30.

(24). س:+ و.

(25). یوسف/ 31 و 51.

(26). نحل/ 89.

(27). اعراف/ 10؛ حجر/ 20.

(28). یوسف/ 44؛ انبیاء/ 5.

(29). نحل/ 81.

(30). رعد/ 3؛ حجر/ 19؛ نحل/ 15؛ انبیاء/ 31؛ نمل/ 61؛ لقمان/ 10؛ فصّلت/ 10؛ ق/ 7؛ مرسلات/ 27.

(31). توبه/ 109 و 110؛ نحل/ 26؛ کهف/ 21؛ صافّات/ 97؛ صف/ 4.

(32). آیه 2.

(33). به قرائت ابو عمرو و ابن عامر و نافع و ابو جعفر و یعقوب.

(34). آیه 5.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 174

مصاحف به دو یاء نوشته اند بعد از الف و در بعضی به یکی و الف خود نباشد. و در حجر «1» الرّیاح «2» و در بعضی مصاحف بی الف نوشته اند. و در اسراء أو کلاهما «3» بعضی بی الف نوشته اند و در بعضی به الف و البته یاء نیست. و قل سبحان «4» در بعضی بی الف است «5» و در بعضی به الف «6». و در کهف تذروه الرّیح «7»، جزاء الحسنی «8» و خرجا «9». و در طه لا تخف درکا «10». و در انبیاء قال ربّی «11». و در حج یدافع «12».

و در فلاح «13» قال کم لبثتم «14»

و قال إن لبثتم «15» و سیقولون للّه «16» للّه دو آخر در بعضی مصاحف الف هست قبل از لام جارّه، و أم تسئلهم خراجا «17»، و امّا فخراج ربّک «18» در همه مصاحف به الف است به قول مقنع و عقیله، و شیخ علم الدّین سخاوی نقل کرده که آن را در بعضی مصاحف بی الف دیده و این نیک است تا قرائت ابن عامر موجّه باشد.

و فوکه «19» و القوعد «20» از ابو داود بی الف است و همچنین در أعممکم «21».

و در احزاب بأفواهکم «22» «23» و أصنمکم «24» و الأطفل «25» و أمثل «26»

______________________________

(1). آیه 22.

(2). س:+ و.

(3). آیه 23.

(4). آیه 93.

(5). به قرائت همه قراء به جز ابن کثیر و ابن عامر.

(6). به قرائت ابن کثیر و ابن عامر.

(7). آیه 45.

(8). آیه 88.

(9). آیه 94. به قرائت حمزه و کسائی و خلف.

(10). آیه 77.

(11). آیه 4.

(12). آیه 38.

(13). نام دیگر سوره مؤمنون.

(14). آیه 112.

(15). آیه 114. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2) 174 باب در ذکر آنچه جمیع مصاحف متفقند یا بعضی بر هیأت کتابت آن از اول قرآن تا آخر ..... ص : 167

(16). آیات 85 و 87 و 89.

(17). آیه 72. به قرائت حمزه و کسائی و خلف.

(18). آیه 72. به قرائت تمام قاریان به جز ابن عامر.

(19). مرسلات/ 42؛ مؤمنون/ 19؛ صافّات/ 42.

(20). بقره/ 127؛ نور/ 60؛ نحل/ 26.

(21). نور/ 61.

(22). س: فی أفواهکم.

(23). آیه 4.

(24). انبیاء/ 57.

(25). نور/ 59.

(26). رعد/ 17؛ ابراهیم/ 25 و 45؛ نحل/ 74؛ اسراء/ 48؛ نور/ 35؛ فرقان/ 9 و 39؛ عنکبوت/ 43؛ حشر/ 21.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)،

ص: 175

و امتزوا «1» و أخولکم «2» «3» و شخصه «4» و الخمسه «5» «6» و مقمع «7» و إکرههنّ «8» و شطئ «9» و صومع «10» و أصوت «11» و استئجره «12» و استئجرت «13» و شهدا «14» منصوب، و یسمریّ «15» و تمثیل «16» و مغضبا «17» و العکف «18» المعرّف «19»، و الأوثان «20» همه، و محریب «21» و أدعیئهم «22» به خلاف، و فکهه «23».

و به حذف روایت می کند در «24» یتخفتون «25» «26»، فاستغیثه «27» و لعبدته «28»، و در منصف کدت «29»، و در فرقان سرجا «30»، و در شعراء فرهین «31» و حذرون «32»، و در نمل و روم بهدی العمی «33»، و بعد از دال در نمل البتّه یاء باشد به خلاف روم که نباشد.

و فناظره «34» و فنظره «35». و در احزاب یسالون عن «36» چنانچه روایت رویس «37»

______________________________

(1). یس/ 59.

(2). س: أخوال.

(3). نور/ 61.

(4). انبیاء/ 97.

(5). س: خامسه.

(6). نور/ 7 و 9.

(7). حج/ 21.

(8). نور/ 33.

(9). قصص/ 30.

(10). حج/ 40.

(11). لقمان/ 19.

(12). قصص/ 26.

(13). همان.

(14). احزاب/ 45؛ فتح/ 8؛ مزّمّل/ 15.

(15). طه/ 95.

(16). سبأ/ 13؛ انبیاء/ 52.

(17). انبیاء/ 87.

(18). حج/ 25.

(19). کذا.

(20). حج/ 30؛ عنکبوت/ 17 و 25.

(21). سبأ/ 13.

(22). احزاب/ 37.

(23). یس/ 57؛ ص/ 51؛ زخرف/ 73؛ دخان/ 55؛ طور/ 22؛ الرحمن/ 11 و 52 و 68؛ واقعه 20 و 32؛ عبس/ 31.

(24). س:+ اسراء.

(25). س:+ و.

(26). طه/ 103؛ قلم/ 23.

(27). قصص/ 15.

(28). مریم/ 65.

(29). قصص/ 10.

(30). فرقان/ 61؛ احزاب/ 46؛ نوح/ 16؛ نبأ/ 13.

(31). آیه 149.

(32). آیه 56.

(33). نمل/ 81؛ روم/ 53.

(34). نمل/ 35.

(35). بقره/ 280.

(36). احزاب/ 20. رویس این کلمه را

یسّاءلون خوانده است. این کلمه در برخی طرق شاذ از ابو عمرو و عاصم به صورت یسالون روایت شده است.

(37). محمّد بن متوکّل معروف به رویس مقرئی ماهر و دقیق و به نام است. وی راوی یعقوب حضرمی است. او به سال 328 هجری در بصره درگذشت. (ر. ک: غایه النهایه، ج 2، صص 235- 234).

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 176

است از یعقوب «1». و در یس فاکهون «2» و فکهون، و در صاد عبادنا إبرهیم «3» و عبدنا «4» و حذف از ابو داود است. و در زمر بکاف عبده «5» و عبده «6»، و در و الصّافّات «7» فاکهین و فکهین، و همچنین در دخان «8» و طور «9» و تطفیف «10»، و در احقاف إحسانا «11» و حسنا «12»، و در اقتربت خشّعا «13» و خاشعا «14»، و ثانی از ابو داود است. و همچنین از وی وارد است در أضغان «15» و ألواح «16» و لوقح «17»، و در الرّحمن تکذّبان «18» و تکذّبن، و در واقعه بمواقع «19» و ریحان «20» به خلاف، و در حاقّه واعیه «21»، و در مجادله یتناجون «22» و فلا تتنجوا «23» «24»، و در جنّ قل إنّما «25» و قال إنّما «26»، و در انسان قواریرا «27» دوّم، و در اوّل، الف فاصله البتّه هست. و در مرسلات جمالت «28» یعنی الف بعد از میم و الّا بعد از لام خود حذف مقرّر است «29». و در

______________________________

(1). یعقوب بن اسحاق بن زید حضرمی یکی از قاریان ده گانه و امام و مقرئ اهل بصره است. وی در ذیحجّه سال 205

هجری درگذشت. (ر. ک: همان، ج 2، صص 389- 386).

(2). یس/ 55.

(3). ص/ 45.

(4). ابن کثیر عبدنا خوانده است.

(5). به قرائت حمزه و کسائی و ابو جعفر و خلف.

(6). آیه 36.

(7). کذا.

(8). آیه 27. ابو جعفر فکهین خوانده است.

(9). آیه 18. ابو جعفر فکهین خوانده است.

(10). آیه 31. ابو عمرو و ابن عامر و نافع و ابن کثیر و حمزه و کسائی فاکهین خوانده اند.

(11). آیه 15.

(12). به قرائت نافع و ابو عمرو و ابن کثیر و ابن عامر و ابو جعفر و یعقوب.

(13). آیه 7.

(14). به قرائت ابو عمرو و حمزه و کسائی و یعقوب و خلف.

(15). محمّد/ 29 و 37.

(16). اعراف/ 145 و 150 و 154؛ قمر/ 13.

(17). حجر/ 22.

(18). آیات 13 و 16 و 18 و 21 و 23 و 25 و 28 و 30 و 32 و 34 و 36 و 38 و 40 و 42 و 45 و 47 و 49 و 51 و 53 و 55 و 57 و 59 و 61 و 63 و 65 و 67 و 69 و 71 و 73 و 75 و 77.

(19). آیه 75.

(20). آیه 89.

(21). آیه 12.

(22). آیه 8. حمزه و رویس ینتجون خوانده اند.

(23). س: تتنجون.

(24). آیه 9.

(25). آیه 20.

(26). ابو عمرو و ابن عامر و نافع و ابن کثیر و کسائی و خلف و یعقوب قال و بقیّه قل خوانده اند.

(27). آیه 16.

(28). آیه 33.

(29). حفص و حمزه و کسائی و خلف جماله خوانده اند.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 177

أرایت «1» و أرایتم «2» و أفرایت «3» و أفرایتم «4» همه جا خلاف است.

فصل

در جمیع مصاحف جزءا «5» دوگانه،

و جزء مقسوم «6» را بی واو نوشته اند.

و فنجی من نشاء «7» در یوسف «8»، و نجی المؤمنین «9» در انبیاء «10» به یک نون نوشته اند.

و ثمّ ننجّی رسلنا «11»، حقّا علینا ننج المؤمنین «12» به دو نون.

أتمدّونن «13» و أتعداننی «14»، و بعضی ذکر کرده اند إنّا لننصر رسلنا «15» و لننظر کیف تعملون «16» یعنی به یک نون، و اعتباری ندارد بلکه به دو نون است.

و لا تأمنّا «17» به یک نون نوشته اند.

و السّماء بنینها بأید «18» و بأیّکم المفتون «19» به دو یاء نوشته اند. و در حجر «20» و ق «21» الأیکه را به این صورت نوشته اند که تصویر کردیم. و در شعراء «22» و ص «23» لیکه بر قرائت اهل حجاز «24» و شام. «25»

و ما هو علی الغیب بضنین «26» به ضاد نوشته اند. «27»

______________________________

(1). کهف/ 63؛ فرقان/ 43؛ علق/ 9 و 11 و 13؛ ماعون/ 1.

(2). انعام/ 46؛ یونس/ 50 و 59؛ هود/ 28 و 63 و 88؛ قصص/ 71 و 72؛ فاطر/ 40؛ فصّلت/ 52؛ احقاف/ 4 و 10؛ ملک/ 28 و 30.

(3). مریم/ 77؛ شعراء/ 205؛ جاثیه/ 23؛ نجم/ 33.

(4). شعرا/ 75؛ زمر/ 38؛ نجم/ 19؛ واقعه/ 58 و 63 و 68 و 71.

(5). بقره/ 260 و زخرف/ 15.

(6). حجر/ 44.

(7). حمزه و کسائی و ابو عمرو و ابن کثیر و نافع و ابو جعفر و خلف فننجی خوانده اند.

(8). آیه 110.

(9). ابن عامر و شعبه نجّی و بقیّه ننجی خوانده اند.

(10). آیه 88.

(11). یونس/ 103.

(12). همان.

(13). نمل/ 36.

(14). احقاف/ 17.

(15). غافر/ 51.

(16). یونس/ 14.

(17). یوسف/ 11.

(18). ذاریات/ 47.

(19). قلم/ 6.

(20). آیه 78.

(21). آیه 14.

(22). آیه 176.

(23). آیه 13.

(24). نافع و ابن

کثیر و ابو جعفر.

(25). ابن عامر.

(26). تکویر/ 24.

(27). ابن کثیر و ابو عمرو و کسائی و رویس بظنین خوانده اند.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 178

و در لأاذبحنّه «1» بعد از لام الف، الفی نوشته و در اکثر مصاحف و لأ اوضعوا «2» را همچنین نوشته اند. و در لإ الی اللّه تحشرون «3» و لإ الی الجحیم «4» خلاف است.

باب در ذکر کلماتی که الف را در آن اثبات کرده اند در خط از برای معنی

اشاره

اهبطوا مصرا «5» و ثمودا در هود «6» و فرقان «7» و عنکبوت «8» و النّجم «9»، و لکنّا هو اللّه «10» و الظّنونا «11» و الرّسولا «12» و السّبیلا «13» و سلاسلا «14» و قواریرا اوّل «15» و در دوّم «16» خلاف است.

و لؤلؤا در حجّ «17» و انسان «18» البتّه به الف است و در فاطر «19» خلاف «20».

و خلاف نیست در زیادتی الف بعد از میم مائه «21» و مائتین «22»، و در ملائه «23»

______________________________

(1). نمل/ 21.

(2). توبه/ 47.

(3). آل عمران/ 158.

(4). صافّات/ 68.

(5). بقره/ 61.

(6). آیه 68. ابن کثیر و ابن عامر و ابو عمرو و نافع و کسائی و ابو جعفر و خلف و شعبه ثمودا با تنوین خوانده اند.

(7). آیه 38. ابن کثیر و ابن عامر و ابو عمرو و نافع و کسائی و ابو جعفر و خلف و شعبه ثمودا با تنوین خوانده اند.

(8). همان.

(9). آیه 51. ابن کثیر و ابن عامر و ابو عمرو و نافع و کسائی و ابو جعفر و خلف ثمودا با تنوین خوانده اند. در این مورد از حفص به هنگام وقف (و ثمود) نیز روایت شده است.

(10). کهف/ 38.

(11). احزاب/ 10.

(12). احزاب/ 66.

(13). احزاب/ 67.

(14). انسان/ 4.

(15). انسان/ 15. ابن کثیر و

نافع و کسائی و ابو جعفر و خلف و شعبه قواریرا با تنوین خوانده اند.

(16). انسان/ 16. نافع و کسائی و ابو جعفر و شعبه قواریرا با تنوین خوانده اند.

(17). آیه 23.

(18). آیه 19.

(19). آیه 33. ابن کثیر و حمزه و کسائی و ابن عامر و ابو عمرو و یعقوب و خلف لؤلؤ خوانده اند.

(20). س: فاطر و بواقی خلاف.

(21). بقره/ 259 و 261؛ انفال/ 65 و 66؛ کهف/ 25؛ نور/ 2؛ صافّات/ 147.

(22). انفال/ 65 و 66.

(23). اعراف/ 103؛ یونس/ 75؛ هود/ 97؛ مؤمنون/ 46؛ قصص/ 32؛ زخرف/ 46.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 179

و ملائهم «1» و إن امرؤا «2» و الرّبوا «3»، و در من ربا «4» خلاف است که بر این صورت نویسند که تصویر کردیم یا بر صورت اوّلی.

و همچنین زیادت کرده اند الف را بعد از واوی که صورت همزه متطرّفه مضمومه است در کلمات تفتؤا «5» و یتفیّؤا «6» و الضّعفؤا «7» چنانچه همه مفصّل خواهد شد.

و زیادت کرده اند الفی بعد از شین لشای ء «8» در سوره کهف و در میان جیم و یا در هر دو کلمه و جی ء در زمر «9» و فجر «10» بر این صورت و جای ء. و در مصاحف اندلس همچنین است و نسبت به مصحف مدینه کرده اند و این مسئله در مقنع نیست امّا در سایر تصانیف دانی هست.

و لأهب «11» را به لام الف نوشته اند بر قرائت غیر ابی عمرو و ورش «12».

فصل

و اجماع است کتّاب را در رسم نون خفیفه به الف بر مراد وقف و آن در دو موضع است و لیکونا «13» و لنسفعا «14»، و محمول

است بر این نون إذا نیز مثل إذا لآ تیناهم «15» و إذا لأذقناک «16» و إذا لا یلبثون «17» و قد ضللت إذا «18»، و چون این الفاظ را بنابر شبه به الف تنوین تصویر کرده اند همان معامله که با تنوین می کنند از تراکب نقط و شکل با اینها نیز می کنند. و رسم کرده اند تنوین را به نون در لفظ کأیّن «19» بر مراد وصل.

______________________________

(1). یونس/ 83.

(2). نساء/ 176.

(3). بقره/ 275 و 276 و 278؛ آل عمران/ 130؛ نساء/ 161.

(4). روم/ 39.

(5). یوسف/ 85.

(6). نحل/ 48.

(7). بقره/ 266؛ ابراهیم/ 21؛ غافر/ 47.

(8). کهف/ 23.

(9). آیه 69.

(10). آیه 23.

(11). مریم/ 19.

(12). ابو عمرو و یعقوب و ورش و قالون (در یک وجه) لیهب خوانده اند.

(13). یوسف/ 32.

(14). علق/ 15.

(15). نساء/ 67.

(16). اسراء/ 75.

(17). اسراء/ 76.

(18). انعام/ 56.

(19). آل عمران/ 146؛ یوسف/ 105؛ حج/ 45 و 48؛ عنکبوت/ 60؛ محمّد/ 13؛ طلاق/ 8.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 180

و هرچه بر وزن فعال و فعّال و فعّال و فعلان و فعلان و فاعل باشد الفش ثابت باشد به قول مقنع و عقیله مثل العذاب و الحساب و الغفّار و خوّان و جبّار و صبّار و کفّار و بنیان و طغیان و کفران و قربان و خسران و عدوان و صنوان [و] قنوان [و] ظالم و کاتب و شاهد و سارب و مارد و طارد، و همچنین میعاد غیر انفال «1»، و میقات و میزان و میراث. و در بعضی از اینها نیز حذف الف وارد شده چنانچه در مورد الظّمآن آورده است مثل آنکه لیواطؤا «2» به خلاف مرسوم است، و أذاقها در

نحل «3» نیز، و کلمه إدبار و الغفّار از ابو داود به حذف منقول است. و تترا «4» به الف نوشته اند بر قرائت منوّن «5» یا بر مراد تفخیم، و کلتا الجنّتین «6» نیز از برای تثنیه یا بر مراد تفخیم اگر الفش از برای تأنیث گیرند.

باب در بیان کلماتی که به سبب تعدّد و اختلاف انسان تعدّد مصاحف واجب بود و آنکه هر کلمه به کدام مصحف مخصوص است

بدان که مجموع آن کلمات چهل و چهار است و به حکم تکرار هشتاد و هشت باشد.

شانزده کلمه مخصوص است به مصاحف شام قالوا اتّخذ اللّه «7»، و بالزّبر و بالکتاب «8»، ما فعلوه إلّا قلیلا «9»، و لدار الآخره «10»، قتل أولادهم شرکئهم «11»،

______________________________

(1). آیه 42.

(2). توبه/ 37.

(3). آیه 112.

(4). مؤمنون/ 44.

(5). قرائت ابن کثیر و ابو عمرو و ابو جعفر.

(6). کهف/ 33.

(7). بقره/ 116. بدون (و) عطف و به قرائت ابن عامر.

(8). آل عمران/ 184. با (ب) در هردو مورد و به قرائت ابن عامر.

(9). نساء/ 66. با نصب قلیلا و به قرائت ابن عامر.

(10). انعام/ 32. با یک لام و به قرائت ابن عامر.

(11). انعام/ 137. با نصب أولاد و جرّ شرکائهم و به قرائت ابن عامر.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 181

قلیلا ما یتذکّرون «1»، ما کنّا لنهتدی «2»، و قال الملأ «3» در قصّه صالح، و إذ أنجاکم «4»، ینشرکم «5»، أفغیر اللّه تأمروننی «6»، أشدّ منکم قوّه «7»، ذا العصف «8»، تبارک اسم ربّک ذو الجلال «9»، و کلّ وعد اللّه «10». و در بعضی مصاحف شام و الکتاب نیز هست بی باء جارّه. و در باقی مصاحف و قالوا اتّخذ اللّه، و الزّبر و الکتاب، و إلّا قلیل، و للدّار الآخره، و أولادهم شرکاؤهم، قلیلا ما تذکّرون، و ما

کنّا لنهتدی، قال الملأ در قصّه صالح، و إذ أنجیناکم، یسیّرکم، تأمرونّی، أشدّ منهم، ذو العصف، ذی الجلال، و کلّا وعد اللّه.

و نه کلمه در مصاحف مدینه و شام است سارعوا «11»، من یرتدد «12»، الّذین اتّخذوا «13»، فتوکّل «14»، بما کسبت أیدیکم «15»، تشتهیه الأنفس «16»، یا عبادی لا خوف «17»، فإنّ اللّه الغنیّ «18»، فلا یخاف عقبیها «19»، و در باقی مصاحف و سارعوا، من یرتدّ، و الّذین اتّخذوا، و توکّل علی العزیز، فبما کسبت، تشتهی الأنفس، یا عباد لا خوف، فإنّ اللّه هو الغنیّ، و لا یخاف عقبیها، و در

______________________________

(1). اعراف/ 3. با یاء و تاء و به قرائت ابن عامر.

(2). اعراف/ 43. بدون (و) عطف و به قرائت ابن عامر.

(3). اعراف/ 75. با (و) عطف و به قرائت ابن عامر.

(4). اعراف/ 141. بدون (ن) و به قرائت ابن عامر.

(5). یونس/ 22. به قرائت ابن عامر و ابو جعفر.

(6). زمر/ 64. به دو (ن) و به قرائت ابن عامر.

(7). غافر/ 21. با ضمیر مخاطب و به قرائت ابن عامر.

(8). الرحمن/ 12. منصوب و به قرائت ابن عامر.

(9). الرحمن/ 78. به رفع ذو و به قرائت ابن عامر.

(10). حدید/ 10. به رفع کلّ و به قرائت ابن عامر.

(11). آل عمران/ 133. بدون (و) عطف.

(12). مائده/ 54. با دو دال.

(13). توبه/ 107. بدون (و) عطف.

(14). شعراء/ 217. با فاء عطف.

(15). شوری/ 30. بدون فاء عطف.

(16). زخرف/ 71. با ضمیر غائب.

(17). زخرف/ 68. با ضمیر متکلّم.

(18). حدید/ 24. بدون هو.

(19). شمس/ 15. با فاء عطف.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 182

مصاحف مدینه و شام و امام و أوصی بها «1» و

در غیر وصّی. و در مصاحف حجاز و شام یقول الّذین آمنوا «2» و خیرا منهما منقلبا «3»، و در سایر مصاحف و یقول و خیرا منها. و در مصاحف بصره و امام سیقولون اللّه دو گانه آخر «4». و در مصاحف مکّه و شام قال سبحان ربّی «5» و در سایر مصاحف مکّه و قل.

و شش کلمه مخصوص به مصاحف مکّه من تحتها «6» در برائت بعد از صد آیه، و قال ما مکّننی «7» و ألم یر الّذین «8» و أو لیأتینّنی «9» و ننزل الملئکه «10»، قال موسی ربّی أعلم «11»، و در سایر مصاحف تحتها و مکّنّی و أولم یر و أو لیأتینّی و نزّل و قال موسی.

و هفت کلمه مخصوص به مصاحف اهل کوفه لئن أنجینا «12»، قال ربّی یعلم «13»، قل کم لبثتم «14»، قل إن لبثتم «15»، و ما عملت أیدیهم «16»، أو أن یظهر «17»، بوالدیه إحسانا «18»، و در باقی مصاحف أنجیتنا و قل ربّی و قال کم لبثتم و ما عملته [و] و أن یظهر [و] بوالدیه حسنا.

باب در ذکر آنچه حذف کرده اند از وی یکی از دو «یاء» بر سبیل اختصار

بدان که اتّفاق است مصاحف را در حذف یکی از دو یاء هرگاه که ثانیه علامت جمع

______________________________

(1). بقره/ 132.

(2). مائده/ 53.

(3). کهف/ 36.

(4). مؤمنون/ 87 و 89 با اثبات الف.

(5). اسراء/ 93.

(6). توبه/ 100.

(7). کهف/ 95.

(8). انبیاء/ 30.

(9). نمل/ 21.

(10). فرقان/ 25.

(11). قصص/ 37.

(12). انعام/ 63.

(13). انبیاء/ 4.

(14). مؤمنون/ 112.

(15). مؤمنون/ 113.

(16). یس/ 35.

(17). غافر/ 26.

(18). احقاف/ 15.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 183

باشد مثل النّبیّن «1» و الأمّیّن «2» و ربّانیّن «3» و الحواریّن «4» الّا کلمه علّیّین «5» که هردو یاء مسطور

است. و همچنین حذف کرده اند یاء صورت همزه را در مانند متّکئین «6» و المستهزئین «7» و خاسئین «8» و خاطئین «9».

و همچنین در مریم «10» أثاثا و رءیا همزه ساکنه که مسبوق به کسره باشد واو را صورت نباشد همین است امّا هرگاه که یاء متّصل به ضمیر باشد مثل أفعیینا «11» و یحییکم «12» و حیّیتم «13» و یحییها «14» و یحیین «15» هردو یاء ثابت باشند و اگر متّصل به ضمیر نباشد مثل یحی و یمیت «16» و لا یستحی من الحقّ «17» و لمحی الموتی «18» و أنت ولیّی فی الدّنیا «19» خواه که یاء اصلی باشد خواه زیاده از جهت اضافه آن به یک یاء باشد. و در مصاحف مدینه و عراق همچنین یافته اند. و همچنین من حیّ عن بیّنه «20» و همچنین إنّ ولیّ اللّه «21» و لنحی به بلده «22» و علی أن یحی الموتی «23».

و در جمیع مصاحف سیّئه و السّیّئه و آخر سیّئا «24» به دو یاء نوشته اند و ثانیه صورت همزه است، و سیّئات و السّیّئات به یک یاء.

و اتّفاق است مصاحف را بر رسم هیّئ «25» و یهیّئ «26» و مکر السّیّئ «27» و المکر

______________________________

(1). بقره/ 61 و 177 و 213؛ آل عمران/ 21 و 80 و 81؛ نساء/ 69 و 163؛ اسراء/ 55؛ مریم/ 58، احزاب/ 7 و 40؛ زمر/ 69.

(2). آل عمران/ 20 و 75؛ جمعه/ 2.

(3). آل عمران/ 79.

(4). مائده/ 111؛ صف/ 14.

(5). مطفّفین/ 18.

(6). کهف/ 31؛ ص/ 51؛ طور/ 20؛ الرحمن/ 54 و 76؛ واقعه/ 16؛ انسان/ 13.

(7). حجر/ 95.

(8). بقره/ 65؛ اعراف/ 166.

(9). یوسف/ 29 و 91 و 97؛

قصص/ 8.

(10). آیه 74.

(11). ق/ 15.

(12). بقره/ 28؛ انفال/ 24؛ حج/ 66؛ روم/ 40؛ جاثیه/ 26.

(13). نساء/ 86.

(14). یس/ 79.

(15). شعراء/ 81.

(16). بقره/ 258؛ آل عمران/ 156؛ اعراف/ 158؛ توبه/ 116؛ یونس/ 56؛ مؤمنون/ 80؛ غافر/ 68؛ دخان/ 8؛ حدید/ 2.

(17). احزاب/ 53.

(18). روم/ 50؛ فصّلت/ 39.

(19). یوسف/ 101.

(20). انفال/ 42.

(21). اعراف/ 196.

(22). فرقان/ 49.

(23). احقاف/ 33.

(24). توبه/ 102.

(25). کهف/ 10.

(26). کهف/ 16.

(27). فاطر/ 43.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 184

السّیّئ «1» به دو یاء و ثانیه صورت همزه است. و در کتاب غازی بن قیس این کلمات مرسومند به یاء و الف یعنی الف صورت همزه باشد و این خلاف اجماع است چنانچه حافظ ابو عمرو فرموده. بعضی بر وی اعتراض کرده اند که حافظ ابو عمرو این را به غلبه ظن گفته نه از سر وقوف و اطّلاع. و من مواضع سه گانه را در مصاحف شام به نهجی دیدم که غازی ذکر کرده و حق آن است که این اعتراض بر ابو عمرو وارد نیست از برای آنکه وی تکذیب غازی نکرده بلکه تصویر همزه کلمات سه گانه را بر این کیفیّت خلاف اجماع دانسته «2» چه اجماع بر آن است که همزه چنین را تصویر به یاء کنند. و اللّه أعلم.

و در مصاحف اهل عراق المنشئت «3» به یاء نوشته بی الف و این بر قرائت کاسر شین است «4» و در بعضی از مصاحف عراق بآیت و بآیتنا همه جا هرگاه که در اوّل او باء جارّه باشد به دو یاء نوشته اند چنانچه بر اصل است قبل از اعلال و در بعضی به یک یاء و این اولی و اکثر است

و عمل بر این است.

فصل

اشاره

در هر کلمه که در صدر او دو الف یا سه الف مجتمع شوند در رسم آن را به یکی نوشته اند از جهت کراهت «5» اجتماع مثلین. و امثال دو الف ءأنذرتهم «6» و ءأقررتم «7» و ءأنتم «8» و ءأشفقتم «9» و ء إذا متنا «10» و ءإله «11» و ءأنزل «12» و ءألقی «13» از آنها که همزه استفهام داخل بر همزه شده باشد. و همچنین بر همزه مفتوحه که داخل شده باشد بر الفی خواه که آن الف مبدل باشد از همزه یا زائد مانند آمنوا و آمن و آدم

______________________________

(1). همان.

(2). س:+ و همچنین.

(3). الرحمن/ 24.

(4). حمزه و شعبه.

(5). س: کراهت.

(6). بقره/ 6؛ یس/ 10.

(7). آل عمران/ 81.

(8). بقره/ 140؛ فرقان/ 17؛ واقعه/ 59 و 64 و 69 و 72؛ نازعات/ 27.

(9). مجادله/ 13.

(10). مؤمنون/ 82؛ صافّات/ 16 و 53؛ ق/ 3؛ واقعه/ 47.

(11). نمل/ 60 و 61 و 62 و 63 و 64.

(12). ص/ 8.

(13). قمر/ 25.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 185

و آخر و آزر «1» و آمّین «2» و آسن «3» و آنفا «4».

و امّا اجتماع سه الف ءآمنتم است در اعراف «5» و طه «6» و شعراء «7»، و ءآلهتنا در زخرف «8» و اختلاف است در آنکه همزه ثابته استفهام است یا نه. بعضی گفته اند استفهام است از جهت احتیاج به آن، و قول فرّاء «9» و ثعلب «10» و ابن کیسان «11» این است. و کسائی بر آن است که ثابته همزه اصل است و قول اصحاب رسم نیز این است. و میل حافظ ابو عمرو به

این است.

و اتّفاق است مصاحف را بر حذف الف نصب هرگاه که منصوب همزه باشد مسبوق به الف مانند دعاء و نداء و غثاء و ماء تا اجتماع الفین نشود و این الف که مرسوم است شاید که الف نصب باشد و اوّلی محذوفه باشد و شاید که عکس باشد و اوّل اقیس است. و اگر همزه مسبوق به متحرّک باشد خواه که الف بعد از او از برای نصب باشد یا از برای تثنیه مثل خطأ «12» و ملجأ «13» و متّکأ «14» و أن تبوّآ لقومکما «15» هم احدی الالفین محذوف است. الّا این قدر هست که ثابته اینجا الف نصب است و الف تثنیه لا غیر.

______________________________

(1). انعام/ 74.

(2). مائده/ 2.

(3). محمّد/ 15.

(4). محمّد/ 16.

(5). آیه 123.

(6). آیه 71.

(7). آیه 49.

(8). آیه 58.

(9). یحیی بن زیاد بن عبد الله بن منظور دیلمی (متوفی 207 ه. ق) معروف به فرّاء امام کوفیان و داناترین آنها به نحو و لغت و ادبیات بود. مأمون تربیت دو پسرش را به وی واگذار کرد. فرّاء علاوه بر جایگاهش در زبان عربی فقیه و متکلم و آشنا به تاریخ و حوادث عرب و ستاره شناسی و پزشکی بود. از آثار او می توان به کتاب معانی القرآن، و اختلاف أهل الکوفه و البصره و الشام فی المصاحف اشاره کرد. (الأعلام، ج 8، صص 146- 145)

(10). احمد بن یحیی بن زید بن سیار شیبانی (متوفی 291 ه. ق) معروف به ثعلب امام کوفیان در نحو و لغت بود. از او اشعار و احادیثی روایت شده است. از آثار او می توان به الفصیح، و معانی القرآن، و إعراب القرآن اشاره کرد. (همان،

ج 1، ص 267).

(11). محمّد بن احمد بن ابراهیم (متوفی 299 ه. ق) معروف به ابن کیسان از نحویان و لغت شناسان بغداد بود. از آثار او می توان به معانی القرآن، و غریب الحدیث اشاره کرد. (همان، ج 5، ص 308).

(12). نساء/ 92.

(13). توبه/ 57.

(14). یوسف/ 31.

(15). یونس/ 87.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 186

و همچنین رسم کرده اند در همه مصاحف تراء الجمعن «1» و حتّی إذا جاءنا در زخرف «2» به یک الف نوشته اند و الف ثابته شاید که اوّلی باشد و شاید که ثانیه باشد.

و میل حافظ ابو عمرو به این است. و همچنین نآ در سبحان «3» و فصّلت «4» به یک الف نوشته اند. و شاید که این ثابته منقلب از یاء باشد و شاید که صورت همزه باشد و این اوجه است. و همچنین هرجا که در قرآن عظیم ذکر رآ باشد خواه متّصل به ضمیر خواه نه مثل رآ کوکبا «5» و رأ الّذین «6» و رآک «7» و رآها «8» و رآه «9» به یک الف نوشته اند و احتمال هردو وجه دارد الّا در و النّجم ما رأی «10»، لقد رأی «11» که بر قاعده نوشته اند. و الف تأنیث نیز در السّوأی أن کذّبوا «12» همچنین نوشته اند که تصویر کرده شد.

فصل

اکنون مذکور شد که هرگاه که دو همزه در اوّل کلمه مجتمع شوند و همزه اوّلی استفهام باشد به یکی بنویسند. از آن جمله موضعی چند خارج است از قیاس. اوّلا أ ؤنبّئکم بخیر «13» که در این کلمه همزه استفهام را به الف نوشته اند و همزه مضمومه را به واو تصویر کرده. دیگر أئنّکم

در انعام «14» و نمل «15» و عنکبوت «16» و فصّلت «17»، و أئنّا در نمل «18» و أئنّا لتارکوا در و الصّافّات «19»، و أئنّ در شعراء «20»، و أئذا در واقعه «21»، و أئن

______________________________

(1). شعراء/ 61.

(2). آیه 38.

(3). آیه 83.

(4). آیه 51.

(5). انعام/ 76.

(6). نحل/ 85 و 86.

(7). انبیاء/ 36.

(8). نمل/ 10؛ قصص/ 31.

(9). نمل/ 40؛ فاطر/ 8؛ صافّات/ 55؛ نجم/ 13؛ تکویر/ 23؛ علق/ 7.

(10). آیه 11.

(11). آیه 18.

(12). روم/ 10.

(13). آل عمران/ 15.

(14). آیه 19.

(15). آیه 55.

(16). آیات 28 و 29.

(17). آیه 9.

(18). آیه 67.

(19). آیه 36.

(20). آیه 41.

(21). آیه 47. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 187

ذکّرتم «1» و أئفکا «2» و أئمّه «3» پنجگانه، و همزه این نه استفهام است. و ثانیه همه را به یاء تصویر کرده اند.

فصل در ذکر زیادت واو از برای فرق یا بیان همزه

کتّاب اجماع کرده اند بر زیادت واو بعد از همزه أولاء و أولئک و فأولئک و أولئکم و أولی «4» و أولوا «5» و أولات «6».

و جمهور در سأوریکم «7» دوگانه، و اختلاف است در لأوصلّبنّکم طه «8» و شعراء «9»، نه در اعراف «10» که آن البتّه بی واو است.

باب در ذکر الفاتی که مرسومند به واو و بر لفظ تفخیم الفات را به واو نوشته اند در چهار اصل مطّرد و چهار حرف متفرّق

امّا اصول مطّرده الصّلوه است و الزّکوه و الحیوه و الرّبوا «11». و امّا آن چهار حرف دیگر الغدوه «12» دوگانه است و کمشکوه «13» و النّجوه «14» و منوه

______________________________

(1). یس/ 19.

(2). صافّات/ 86.

(3). توبه/ 12؛ انبیاء/ 73؛ قصص/ 5 و 41؛ سجده/ 24.

(4). بقره/ 179 و 197؛ آل عمران/ 13 و 190؛ نساء/ 59 و 83 و 95؛ مائده/ 100؛ توبه/ 113؛ یوسف/ 111؛ اسراء/ 5؛ طه/ 54 و 128؛ نور/ 22 و 31 و 44؛ قصص/ 76؛ فاطر/ 1؛ ص/ 43 و 45؛ زمر/ 21؛ غافر/ 54؛ فتح/ 16؛ حشر/ 2؛ طلاق/ 10؛ مزّمّل/ 11.

(5). بقره/ 269؛ آل عمران/ 7 و 18؛ نساء/ 8؛ انفال/ 75؛ توبه/ 86؛ هود/ 116؛ رعد/ 19؛ ابراهیم/ 52؛ نور/ 22؛ نمل/ 33؛ احزاب/ 6؛ ص/ 29؛ زمر/ 9 و 18؛ احقاف/ 35.

(6). طلاق/ 4 و 6.

(7). اعراف/ 145.

(8). آیه 71.

(9). آیه 49.

(10). آیه 124.

(11). بقره/ 275 و 276 و 278؛ آل عمران/ 130؛ نساء/ 161.

(12). انعام/ 52؛ کهف/ 28.

(13). نور/ 35.

(14). غافر/ 41. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 188

الثّالثه «1». امّا صلوه و حیوه هرگاه که مضاف باشند مانند صلاتهم و صلاتی «2» و صلاتک «3» و صلاته «4» و فی حیاتکم «5» و لحیاتی «6» بی واو باشند و در بعضی مصاحف

الف نیز نباشد امّا معظم و بهتر است که الف باشد چنانچه تصویر کردیم.

و در علیهم صلوات «7» و حافظوا علی الصّلوات «8» و صلوات الرّسول «9» و إنّ صلواتک سکن در توبه «10»، و أصلواتک تأمرک در هود «11»، و علی صلواتهم یحافظون در قد أفلح «12» البتّه واو باشد. و در عامّه مصاحف عراق زکوه در کهف «13» و مریم «14» و روم «15»، و علی حیوه در بقره «16»، و حیوه طیّبه در نحل «17»، و لا حیوه در فرقان «18» به واو مرسوم است. و من ربا «19» به خلاف است.

باب در ذکر کلماتی که حذف الف از ایشان در همه مصاحف مطّرد است

اشاره

بر ترتیب حروف تهجّی ذکر کنیم:

بعد از همزه: آلئن استفهام، همچون دوگانه سوره یونس «20»، و غیره مثل قالوا الئن «21» و فالئن باشروهنّ «22» غیر از سوره جنّ فمن یستمع الآن «23». و آنچه مذکور شد در

______________________________

(1). نجم/ 20.

(2). انعام/ 162.

(3). توبه/ 103؛ هود/ 87؛ اسراء/ 110.

(4). نور/ 41.

(5). احقاف/ 20.

(6). فجر/ 24.

(7). بقره/ 157.

(8). بقره/ 238.

(9). توبه/ 99.

(10). آیه 103. به قرائت نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و ابن عامر و شعبه و ابو جعفر و یعقوب.

(11). آیه 87. به قرائت نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و ابن عامر و شعبه و ابو جعفر و یعقوب.

(12). آیه 9. حمزه و کسائی و خلف صلاتهم خوانده اند.

(13). آیه 81.

(14). آیات 13 و 31 و 55.

(15). آیه 39.

(16). آیه 96.

(17). آیه 97.

(18). آیه 3.

(19). روم/ 39.

(20). آیات 51 و 91.

(21). بقره/ 71.

(22). بقره/ 187.

(23). آیه 9.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 189

فصلی که پیش از این است به دو باب و دو فصل

در بیان دو همزه که در صدر مجتمع شوند مثل آمنوا و آدم و آزر. و از این جمله است قرءنا در اوّل یوسف «1» و زخرف «2» و در مصاحف عراق ثابت است.

بعد از باء: تبرک «3»، برکنا «4»، مبرکا «5»، مبرک «6»، و مبرکه «7» و المبرکه «8»، و به قول ابو داود و برک فیها «9» نیز.

و بعد از تاء: یتمی «10» و الیتمی «11» و الکتب و کتبا و بکتبی «12» و کتبنا «13» و کتبه «14» و کتب الّا چهار موضع لکلّ أجل کتاب در آخر سوره رعد «15»، و اوّل نمل «16»، و ثانی حجر «17»، و ثانی کهف «18».

و بعد از ثاء: در کتابین هست امّا در مورد الظّمآن آورده است مثابه «19» و أثثا «20».

و بعد از جیم: المرجان «21» به روایت ابو داود از عطاء خراسانی «22» و حکم «23».

و بعد از حاء: أصحب الجنّه و أصحب النّار و أصحب مدین و أصحبهم و هر

______________________________

(1). آیه 2.

(2). آیه 3.

(3). اعراف/ 54؛ مؤمنون/ 14؛ فرقان/ 1 و 10 و 61؛ غافر/ 64؛ زخرف/ 85؛ الرحمن/ 78؛ ملک/ 1.

(4). اعراف/ 137؛ اسراء/ 1؛ انبیاء/ 71 و 81؛ سبأ/ 18؛ صافّات/ 113.

(5). آل عمران/ 96؛ مریم/ 31؛ مؤمنون/ 29؛ ق/ 9.

(6). انعام/ 92 و 155؛ انبیاء/ 50؛ ص/ 29.

(7). نور/ 35 و 61؛ دخان/ 3.

(8). قصص/ 30.

(9). فصّلت/ 10.

(10). نساء/ 127.

(11). بقره/ 83 و 177 و 215 و 220؛ نساء/ 2 و 3 و 6 و 8 و 10 و 36 و 127؛ انفال/ 41؛ حشر/ 7.

(12). نمل/ 28.

(13). جاثیه/ 29.

(14). اسراء/ 71؛ حاقّه/ 19 و 25؛ انشقاق/ 7

و 10.

(15). آیه 38.

(16). آیه 1.

(17). آیه 4.

(18). آیه 27.

(19). بقره/ 125.

(20). نحل/ 88؛ مریم/ 74.

(21). الرحمن/ 22.

(22). عطاء بن ابی مسلم خراسانی محدث و مفسر است. او ساکن شام بود. وی در سال 133 یا 135 در اریحا درگذشت (معجم المؤلفین، ج 2، ص 379).

(23). احتمالا حکم بن ظهیر ابو محمّد فزاری کوفی است. وی از عاصم بن ابی النجود قرائت قرآن را روایت کرده است. (ر. ک: غایه النهایه، ج 1، ص 257).

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 190

چه از این لفظ باشد به اتّفاق. و همچنین سبحنک و سبحنه و سبحن. و در قل سبحان ربّی «1» خلاف است.

و بعد از خاء: خشعه «2» همه جا به قول ابو داود.

و بعد از دال: العدوه و عدوه به قول منصف.

و بعد از ذال: ذلک و ذلکما و ذلکم و فذلکنّ.

و بعد از راء: تربا در رعد «3» و نمل «4» و عمّ «5».

و بعد از سین: المسجد «6» و مسجد «7» و مسکین «8» و المسکین «9» و مسکن «10» و مسکنهم «11». و به قول ابو داود و دانی أساور «12» و ساحر همه جا غیر از آخر و الذّاریات «13». و به قول نافع همه را اثبات کنند یعنی بعد از سین ساحر.

و بعد از صاد: نصری «14» و النّصری «15»، و به قول ابو داود «16» بصائر «17» و مصبیح «18» هردو.

______________________________

(1). اسراء/ 93.

(2). فصّلت/ 39؛ قلم/ 43؛ معارج/ 44؛ نازعات/ 9؛ غاشیه/ 2.

(3). آیه 5.

(4). آیه 67.

(5). آیه 40.

(6). بقره/ 187؛ جن/ 18.

(7). بقره/ 114؛ توبه/ 17 و 18؛ حج/ 40.

(8). مائده/ 89 و 95؛ کهف/ 79.

(9).

بقره/ 83 و 177 و 215؛ نساء/ 8 و 36؛ انفال/ 41؛ توبه/ 60؛ نور/ 22؛ حشر/ 7.

(10). توبه/ 24 و 45؛ ابراهیم/ 45؛ صف/ 12.

(11). طه/ 128؛ قصص/ 58؛ عنکبوت/ 38؛ سجده/ 26؛ احقاف/ 25.

(12). کهف/ 31؛ حشر/ 23.

(13). آیه 52.

(14). بقره/ 111 و 135 و 140؛ مائده/ 14 و 82.

(15). بقره/ 62 و 113 و 120؛ مائده/ 18 و 51 و 69؛ توبه/ 30؛ حج/ 17.

(16). س:+ و.

(17). انعام/ 104؛ اعراف/ 203؛ جاثیه/ 20.

(18). فصّلت/ 12؛ ملک/ 5.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 191

و بعد از طاء: سلطن «1» و سلطنا «2» و شیطن «3» و الشّیطن و شیطنا «4»، و به قول ابو داود حطما «5».

و بعد از ظاء: تظهرون «6» و تظهرا «7».

و بعد از عین: تعلی «8»، فتعلی «9» همه جا. و علم الغیب «10» و علم همه، و فی المیعد در انفال «11».

و بعد از قاف: و سقیه الحاجّ «12».

و بعد از کاف: کاتب بالعدل «13» و لا یأب کاتب «14» و لم تجدوا کاتبا «15» و کاتب و لا شهید «16» و کراما کاتبین «17» در همه خلاف است. و حذف از کاتبین اکثر است و از باقی اقل. و سکری «18».

و بعد از لام: أولئک و أولئکم و لکن و لکنّه و لکنّکم و لکنّی

______________________________

(1). اعراف/ 71؛ یونس/ 68؛ هود/ 96؛ یوسف/ 40؛ ابراهیم/ 10 و 11 و 22؛ حجر/ 42؛ نحل/ 99؛ اسراء/ 65؛ کهف/ 15؛ مؤمنون/ 45؛ نمل/ 21؛ سبأ/ 21؛ صافّات/ 30 و 156؛ غافر/ 23 و 35 و 56؛ دخان/ 19؛ ذاریات/ 38؛ طور/ 38؛ نجم/ 23؛ الرحمن/ 33.

(2). آل

عمران/ 151؛ نساء/ 91 و 144 و 153؛ انعام/ 81؛ اعراف/ 33؛ اسراء/ 33 و 80؛ حج/ 71؛ قصص/ 35؛ روم/ 35.

(3). حجر/ 17؛ حج/ 3؛ صافّات/ 7؛ تکویر/ 25.

(4). نساء/ 117؛ زخرف/ 36.

(5). زمر/ 21؛ واقعه/ 65؛ حدید/ 20.

(6). بقره/ 85؛ احزاب/ 4.

(7). قصص/ 48؛ تحریم/ 4.

(8). انعام/ 100؛ یونس/ 18؛ نحل/ 1 و 3؛ اسراء/ 43؛ نمل/ 63؛ قصص/ 68؛ روم/ 40؛ زمر/ 67؛ جن/ 3.

(9). اعراف/ 190؛ طه/ 114؛ مؤمنون/ 92 و 116.

(10). انعام/ 73؛ توبه/ 94 و 105؛ رعد/ 9؛ مؤمنون/ 92؛ سجده/ 6؛ سبأ/ 3؛ فاطر/ 38؛ زمر/ 46؛ حشر/ 22؛ جمعه/ 8؛ تغابن/ 18؛ جن/ 26.

(11). آیه 42.

(12). توبه/ 19.

(13). بقره/ 282.

(14). همان.

(15). بقره/ 283.

(16). بقره/ 282.

(17). انفطار/ 11.

(18). نساء/ 43؛ حج/ 2.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 192

و لکن لا و مانند اینها. و الملائکه و ملئکه و ملئکته و السّلم «1» و سلما «2» و سلم «3» و إله و إلهنا «4» و إلهکم «5» و إلهه «6» و اللّعنون «7» و من اللّعبین «8» و اللّت «9» و ملقوا اللّه «10» و ملقوه «11» و فملقیه «12» و یلقوا «13» همه جا، و الّتی یأتین «14»، و همه جمع «15»، و الّئی «16» هر شش «17»، و ثلث «18» و ثلثه «19» و ثلثین «20» و ثلثون «21» و غلم «22» و بغلم «23» و لغلمین «24» و خلئف «25» و إلفهم «26»، و در این لفظ یاء ننوشته اند و قرائت ابو جعفر موافق صریح رسم است. و لئیلاف «27» را بر این صورت نوشته اند. و السّلسل «28»، و سلسلا «29» و الخلّق

«30» و بلغ «31»

______________________________

(1). نساء/ 94؛ مائده/ 16؛ انعام/ 127؛ یونس/ 25؛ مریم/ 23؛ طه/ 7؛ حشر/ 23.

(2). هود/ 69؛ حجر/ 52؛ مریم/ 62؛ انبیاء/ 69؛ فرقان/ 63 و 75؛ ذاریات/ 25؛ واقعه/ 25 و 26.

(3). انعام/ 54؛ اعراف/ 46؛ یونس/ 10؛ هود/ 48 و 69؛ رعد/ 24؛ ابراهیم/ 23؛ حجر/ 46؛ نحل/ 32؛ مریم/ 15 و 47؛ نمل/ 59؛ قصص/ 55؛ احزاب/ 44؛ یس/ 58؛ صافّات/ 79 و 109 و 120 و 130 و 181؛ زمر/ 73؛ زخرف/ 89؛ ق/ 34؛ ذاریات/ 25؛ واقعه/ 91؛ قدر/ 5.

(4). عنکبوت/ 46.

(5). بقره/ 163؛ نحل/ 22؛ کهف/ 110؛ طه/ 88 و 89؛ انبیاء/ 108؛ حج/ 34؛ عنکبوت/ 46؛ صافّات/ 4؛ فصّلت/ 6.

(6). فرقان/ 43؛ جاثیه/ 23.

(7). بقره/ 159.

(8). انبیاء/ 55.

(9). نجم/ 19.

(10). بقره/ 249.

(11). بقره/ 223.

(12). انشقاق/ 6.

(13). زخرف/ 83؛ طور/ 45؛ معارج/ 42.

(14). نساء/ 15.

(15). نساء/ 23 و 34 و 127؛ یوسف/ 50؛ نور/ 60؛ احزاب/ 50.

(16). کهف/ 25؛ مریم/ 10؛ نور/ 58؛ فاطر/ 1؛ زمر/ 6؛ مرسلات/ 30.

(17). س: چهار.

(18). احزاب/ 4؛ مجادله/ 2؛ طلاق/ 4.

(19). بقره/ 196 و 228؛ آل عمران/ 41 و 124؛ نساء/ 171؛ مائده/ 73 و 89؛ توبه/ 118؛ هود/ 65؛ کهف/ 22؛ واقعه/ 7؛ مجادله/ 7؛ طلاق/ 4.

(20). اعراف/ 142.

(21). احقاف/ 15.

(22). آل عمران/ 40؛ یوسف/ 19؛ کهف/ 74 و 80؛ مریم/ 8 و 19 و 20.

(23). حجر/ 53؛ مریم/ 7؛ صافّات/ 101؛ ذاریات/ 28.

(24). کهف/ 82.

(25). انعام/ 165؛ یونس/ 14 و 73؛ فاطر/ 39.

(26). قریش/ 2.

(27). قریش/ 1. صحیح آن لإیلف است.

(28). غافر/ 71.

(29). انسان/ 4.

(30). حجر/ 86؛ یس/ 81.

(31). ابراهیم/ 52؛ احقاف/ 35.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه

بهارستان 2)، ص: 193

و البلغ «1» و بلغا «2». و همچنین هرگاه که الف میان دو لام واقع شود مثل الضّلل «3» و ضلل «4» و ضللا «5» و الضّلله «6» و ظللهم «7» و ظللها «8» و خلل الدّیار «9» و أغللا «10» و الأغلل «11» و ذو الجلل «12».

و بعد از میم: الرّحمن همه جا، و السّموت و سموت همه، و ثمنیه «13» و ثمنین «14» و ثمنی حجج «15» و هامن «16».

و بعد از هاء: أنهر و الأنهر و أیّه المؤمنون «17» و أیّه الثّقلن «18» و یأیّه السّحر «19». و هائات تنبیه مثل هذا و هذان و هتین «20» و هؤلاء و هذه و هأنتم «21» و أهکذا «22». و همچنین است حکم ههنا «23»، و اگرچه در این کتب تصریح به آن نکرده اند از برای آنکه «ها» در اوّل وی از برای تنبیه است و وقف بر «ها»

______________________________

(1). آل عمران/ 20؛ مائده/ 92 و 99؛ رعد/ 40؛ نحل/ 35 و 82؛ نور/ 54؛ عنکبوت/ 18؛ یس/ 17؛ شوری/ 48؛ تغابن/ 12.

(2). انبیاء/ 106؛ جن/ 23.

(3). یونس/ 32؛ ابراهیم/ 18؛ حج/ 12؛ سبأ/ 8.

(4). آل عمران/ 164؛ انعام/ 74؛ اعراف/ 60؛ یوسف/ 8 و 30؛ رعد/ 14؛ ابراهیم/ 3؛ مریم/ 38؛ انبیاء/ 54؛ شعراء/ 97؛ قصص/ 85؛ لقمان/ 11؛ سبأ/ 24؛ یس/ 24 و 47؛ زمر/ 22؛ غافر/ 25 و 50؛ شوری/ 18؛ زخرف/ 40؛ احقاف/ 32؛ ق/ 27؛ قمر/ 24 و 47؛ جمعه/ 3؛ ملک/ 9 و 29.

(5). نساء/ 60 و 116 و 136 و 167؛ احزاب/ 36؛ نوح/ 24.

(6). بقره/ 16 و 175؛ نساء/ 44؛ اعراف/ 30 و 61؛

نحل/ 36؛ مریم/ 75.

(7). رعد/ 15.

(8). انسان/ 14.

(9). اسراء/ 5.

(10). یس/ 8؛ انسان/ 4.

(11). اعراف/ 157؛ رعد/ 5؛ سبأ/ 33؛ غافر/ 71.

(12). الرحمن/ 27.

(13). انعام/ 143؛ زمر/ 6؛ حاقّه/ 7 و 17.

(14). نور/ 4.

(15). قصص/ 27.

(16). قصص/ 6 و 8 و 38؛ عنکبوت/ 39؛ غافر/ 24 و 36.

(17). نور/ 31. نافع و ابن کثیر و ابن عامر و عاصم و حمزه و ابو جعفر و خلف ایّه وقف کرده اند.

(18). الرحمن/ 31. نافع و ابن کثیر و ابن عامر و عاصم و حمزه و ابو جعفر و خلف ایّه وقف کرده اند.

(19). زخرف/ 49. نافع و ابن کثیر و ابن عامر و عاصم و حمزه و ابو جعفر و خلف ایّه وقف کرده اند. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2) 193 باب در ذکر کلماتی که حذف الف از ایشان در همه مصاحف مطرد است ..... ص : 188

(20). قصص/ 27.

(21). آل عمران/ 66 و 119؛ نساء/ 109؛ محمّد/ 38.

(22). نمل/ 42.

(23). آل عمران/ 154؛ مائده/ 24؛ شعراء/ 146؛ حاقّه/ 35.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 194

نشاید و اگرچه کلمه مستقل است از جهت اتّصال خطّی.

و بعد از واو: السّموت و سموت همه الّا در حم السّجده «1».

و بعد از یاء: یوم القیمه همه جا، و همچنین آیتنا الّا ثانی و ثالث یونس: و إذا تتلی علیهم آیاتنا «2» و مکر فی آیاتنا «3». و آیات مطلقا معرّف و منکّر و مضاف و مجرّد.

و همچنین بعد از یاء ندا مثل یأیّها و یآدم و یموسی و یعیسی و ینوح و یشعیب و یهرون و یلوط و یهود و یصالح و یبنیّ و یبنی

و یقوم و یمعشر و یأولی الأبصر و [یأولی] الألبب و یأخت و یإبراهیم و ینار و یفرعون و یهامن و یداود و یذا القرنین و یحسرتی و یأسفی و یحسره علی العباد «4» و یویلتی و یلیت و یلیتنی.

و بر یاء نیز وقف نکنند و او را از منادی جدا نسازند از جهت اتّصال خطّی.

و همچنین اتّفاق است در حذف الف از اسماء اعجمیّه مستعمله «5» مثل إبرهیم و إسمعیل و عمرن و إسحق و هرون و لقمن. و همچنین از سلیمن و صلح و ملک اگرچه اعجمی نیستند. و در میکیل «6» البتّه محذوف است با وجود آنکه کثیر الاستعمال نیست. و در غیر مستعمله اثبات باشد مثل طالوت «7» و جالوت «8» و یاجوج «9» و ماجوج «10». و در هاروت «11» و ماروت «12» و هامن «13»

______________________________

(1). آیه 12.

(2). آیه 15.

(3). آیه 21.

(4). یس/ 30.

(5). منظور کثیر الاستعمال است.

(6). بقره/ 98.

(7). بقره/ 247 و 249.

(8). بقره/ 249 و 250 و 251.

(9). کهف/ 94؛ انبیاء/ 96. حمزه و کسائی و نافع و ابن عامر و ابو عمرو و ابن کثیر و ابو جعفر به تسهیل خوانده اند.

(10). همان. حمزه و کسائی و نافع و ابن عامر و ابو عمرو و ابن کثیر و ابو جعفر به تسهیل خوانده اند.

(11). بقره/ 102.

(12). همان.

(13). قصص/ 38؛ غافر/ 36.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 195

و قارون «1»، اختلاف است و اکثر بر اثباتند. و مراد از الف هامن، الف بعد از هاء است وگر «2» نه در الف بعد از میم حذف مطّرد است.

و اتّفاق است بر اثبات الف داود از جهت آنکه

واوی از او انداخته اند. و در اکثر مصاحف إسراءیل نیز الفش ثابت است از برای آنکه یاء صورت همزه انداخته اند.

و همچنین اتّفاق است بر حذف الف از جمع سالم خواه مذکّر باشد خواه مؤنث:

العلمین و الصّبرین و الصّدقین و القنتین و الفسقین و المنفقین و الکفرین و الشّیطین و الظّلمون و الخسرون و السّحرون و الکفرون و المسلمت، و المؤمنت و الطّیّبت و الخبیثت و الظّلمت و ظلمت و المتصدّقت و ثیّبت و الغرفت.

و در مشدّد و مهموز هردو جمع خلاف است مثل الخائنین و خائفین و الصّئمین و الضّالّین و الظّانّین و العادّین و حافّین و سئحت و الصّئمت و تئبت و الصّفّت.

و آنچه در دو الف جمع شوند هردو را حذف باید کرد مثل الصّلحت و الحفظت و الصّدقت و النّزعت و النّفّثت و غیبت و المنفقت و یبست. و بعضی الف اوّل را در این اصل اثبات کرده اند و در تنزیل به اثبات اوّل از یابست دوگانه قائل شده، و همچنین در رسالته مائده «3»، و ترجیح اثبات کرده در قدور رسیت «4» و النّخل باسقت «5». و در نحسات «6» و حواریّین «7» البتّه اثبات کرده است.

و همچنین حذف کرده است در ربّانیّون «8» و ربّانیّین «9» و بنات در انعام «10» و نحل «11» و طور «12». و در سوءات «13» و روضات الجنّات «14» هردو یعنی مضاف

______________________________

(1). قصص/ 76 و 79؛ عنکبوت/ 39؛ غافر/ 24.

(2). س: و اگر.

(3). آیه 67. به قرائت ابن عامر و نافع.

(4). سبأ/ 13.

(5). ق/ 10.

(6). فصّلت/ 16.

(7). مائده/ 111؛ صف/ 14.

(8). مائده/ 44 و 63.

(9). آل عمران/ 79.

(10). آیه 100.

(11). آیه 57.

(12). آیه 39.

(13).

اعراف/ 20 و 22 و 26 و 27؛ طه/ 121.

(14). شوری/ 22.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 196

و مضاف الیه، دانی و ابو داود خلاف دارند. و همچنین علی بیّنت منه «1» و فاکهون هر جا که بیاید «2»، و کتبین در انفطار «3».

از ابو داود در فعّالون حذف است و فعّالین نیز الّا جبّارین «4». و هم از وی محذوف است خسئین «5» و خطئون «6» و خطئین «7» غیر از اوّل یوسف «8». و هم از وی محذوف است الصّابئون «9» و الصّابئین «10» و طاغین «11» و غوین «12» و رعون «13» هردو. از وی و دانی طاغون «14» مثبت است. و از جمله آنچه نونش به اضافه محذوف است بلغوه «15» و بلغیه «16» و صلح المؤمنین «17» این هرسه از ابو داود محذوف است.

و حذف در مشدّد و مهموز مؤنّث اکثر است.

و قید کثیر الدّور که در مقنع و عقیله کرده اند فائده چندان ندارد از برای آنکه بعضی از کلمات آن است که به غیر از یک لفظ نیست و حذف الفش مقرّر است مثل الغرمین «18» و الغفرین «19» و دخرین «20» و ثیّبت «21» و الولدات «22».

و اگر مهموز اللام باشد یا ناقص هم در آن خلاف است مثل العادون «23» و طاغون «24» و طاغین «25» و القالین «26» و فمالؤن «27» و الخاطئون «28» و خاطئین «29» و خاسئین «30».

______________________________

(1). فاطر/ 40. به قرائت ابن عامر و نافع و کسائی و ابو جعفر و یعقوب و شعبه.

(2). یس/ 55؛ دخان/ 27؛ طور/ 18.

(3). آیه 11.

(4). مائده/ 22؛ و شعراء/ 130.

(5). بقره/ 65؛

اعراف/ 166.

(6). حاقّه/ 37.

(7). یوسف/ 91 و 97؛ قصص/ 8.

(8). آیه 29.

(9). مائده/ 69.

(10). بقره/ 62؛ حج/ 17.

(11). صافّات/ 30؛ ص/ 55؛ قلم/ 31؛ نبأ/ 22.

(12). اعراف/ 175؛ حجر/ 42؛ شعراء/ 91؛ صافّات/ 32.

(13). مؤمنون/ 8؛ معارج/ 32.

(14). ذاریات/ 53؛ طور/ 32.

(15). اعراف/ 135.

(16). نحل/ 7؛ غافر/ 56.

(17). تحریم/ 4.

(18). توبه/ 60.

(19). اعراف/ 155.

(20). نمل/ 87؛ غافر/ 60.

(21). تحریم/ 5.

(22). بقره/ 233.

(23). مؤمنون/ 7؛ شعراء/ 166؛ معارج/ 31.

(24). ذاریات/ 53؛ طور/ 32.

(25). صافّات/ 30؛ ص/ 55؛ قلم/ 31؛ نبأ/ 22.

(26). شعراء/ 168.

(27). صافّات/ 66؛ واقعه/ 53.

(28). حاقّه/ 37.

(29). یوسف/ 29 و 91 و 97؛ قصص/ 8.

(30). بقره/ 65؛ اعراف/ 166.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 197

و اشارتی از پیش رفت. و در فارهین «1» و حاذرون «2» نیز خلاف است. و ابو داود بر اثبات داخرین «3» است.

و حافظ ابو عمرو شیاطین را از افراد جمع سالم شمرده و بر وی اعتراض کرده اند و اگرچه ظاهرا وارد می نماید امّا وارد نیست بلکه از جمله دقّت نظر و رزانت رأی و حذاقت اوست تمثیل به این کلمه، بنابر آنکه قرائت امام الأئمّه و قدوه التّابعین و سیّد العلماء حسن بصری «4»- رحمه اللّه- این کلمه داخل جمع سالم است چه نون شیاطین در قرائت وی مفتوح است و در حال رفع به واو خوانده: و اتّبعوا ما تتلوا الشّیاطون «5» «6» و ما تنزّلت به الشّیاطون «7». و از این جهت این ضعیف نیز این کلمه را داخل جموع سالمه کرد تبعا للحافظ- رحمه اللّه-. و همانا معترض از این نکته ذاهل بوده. و اللّه أعلم.

و در صدر باب که حذف الف

بر سبیل اطّراد مذکور شده بعد از حروف معجم به ترتیب مر حرفی که در آنجا مذکور نشده و از این اواخر معلوم توان کرد.

فصل

و در الف مثنّی هرگاه که در حشو باشد حذف مطّرد است مثل هذن «8» و الّذن «9» و فذنک برهانن «10» و رجلن «11» و امرأتن «12» و سحرن «13» و ما یعلّمن «14» و ترزقنه «15» و یحکمن «16» و یقتتلن «17» و أضلّنا من الجنّ «18» خواه که الف اسم باشد خواه حرف، الّا در یک قول از ابو داود. و در تکذّبن سوره الرّحمن خلاف است.

______________________________

(1). شعراء/ 149.

(2). شعراء/ 56.

(3). نمل/ 87؛ غافر/ 60.

(4). حسن بن یسار (متوفی 110 ه. ق) امام بصریان بود. او عالم و فقیه و سخنور و شجاع و زاهد بود. وی در مدینه به دنیا آمد و زیر نظر امام علی (ع) پرورش یافت. حسن بصری در بصره درگذشت. از آثار او می توان به فضائل مکّه اشاره کرد. (ر. ک: الأعلام، ج 2، ص 226).

(5). س: الشیاطین.

(6). بقره/ 102.

(7). شعراء/ 210.

(8). طه/ 63؛ حج/ 19.

(9). نساء/ 16.

(10). قصص/ 32.

(11). مائده/ 23.

(12). بقره/ 282.

(13). طه/ 63.

(14). بقره/ 102.

(15). یوسف/ 37.

(16). انبیاء/ 78.

(17). قصص/ 15.

(18). فصّلت/ 29.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 198

و همچنین حذف مطّرد است بعد از نون ضمیر جمع متکلّم به شرط آنکه در حشو باشد مثل أنجینکم «1» و وعدنکم «2» و رزقنکم «3» و ممّا رزقنهم «4» «5» و أهلکنها «6» و جعلنها «7» و آتینکم «8» و آتینه «9» و علّمنه «10» و ففهّمنها «11» و آتینک «12» و أرسلنک «13» و أنشأنهنّ

«14» و فجعلنهنّ «15» و فرشنها «16» و بنینها «17» و هرچه از این قبیل است.

فصل

و خلاف نیست در کتابت الفات وصل که در لفظ ساقط می باشند مثل فارهبون «18»، و فاتّقون «19» و و اتّخذوا «20» و و اجتنبوا «21» «22» الّا در پنج کلمه که مجموع مصاحف متّفقند بر حذف آن. اوّل لفظ بسم اللّه هرجا که باشد. امّا در باسم ربّک «23» ثابت

______________________________

(1). بقره/ 50؛ اعراف/ 141؛ طه/ 80.

(2). طه/ 10.

(3). بقره/ 57 و 172 و 254؛ اعراف/ 160؛ طه/ 81؛ روم/ 28؛ منافقون/ 10.

(4). س: ما رزقناهم.

(5). بقره/ 3؛ انفال/ 3؛ رعد/ 22؛ ابراهیم/ 31؛ نحل/ 56؛ حج/ 35؛ قصص/ 54؛ سجده/ 16؛ فاطر/ 29؛ شوری/ 38.

(6). اعراف/ 4؛ انبیاء/ 6 و 95؛ حج/ 45.

(7). انبیاء/ 91؛ حج/ 36؛ عنکبوت/ 15.

(8). بقره/ 63 و 93؛ اعراف/ 171.

(9). مائده/ 46؛ اعراف/ 175؛ یوسف/ 23؛ نحل/ 122؛ کهف/ 65 و 84؛ مریم/ 12؛ انبیاء/ 74 و 84؛ قصص/ 14 و 76؛ عنکبوت/ 27؛ ص/ 20؛ حدید/ 27.

(10). یوسف/ 68؛ کهف/ 65؛ انبیاء/ 80؛ یس/ 69.

(11). انبیاء/ 79.

(12). حجر/ 87؛ طه/ 99.

(13). بقره/ 119؛ نساء/ 79 و 80؛ رعد/ 30؛ اسراء/ 54 و 105؛ انبیاء/ 107؛ فرقان/ 56؛ احزاب/ 45؛ سبأ/ 28؛ فاطر/ 24؛ شوری/ 48؛ فتح/ 8.

(14). واقعه/ 35.

(15). واقعه/ 36.

(16). ذاریات/ 48.

(17). ق/ 6؛ ذاریات/ 47.

(18). بقره/ 40؛ نحل/ 51.

(19). بقره/ 41؛ نحل/ 2؛ مؤمنون/ 52؛ زمر/ 16.

(20). بقره/ 125.

(21). س:- و.

(22). نحل/ 36؛ حج/ 30.

(23). واقعه/ 74 و 96؛ حاقّه/ 52؛ علق/ 1.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 199

باشد. دوّم هرگاه که همزه وصل مکسور باشد

و همزه استفهام بر وی درآمده مثل قل أتّخذتم «1» و جدید أفتری «2» و أصطفی البنات «3». و در مواضع شش گانه که مفتوح است و اوّل آن آلذّکرین «4» است همچنین. لیکن اختلاف است در آنکه ثابت در این موضع همزه وصل است یا استفهام و در مکسورات همزه استفهام ثابت است البتّه.

و خلاف است از ابو داود در قل أفتّخذتم «5». سوّم هرگاه که همزه وصل بر همزه ساکنه داخل شود و پیش از وی واو یا فاء باشد مثل و أتوا البیوت «6» و و أتمروا «7» و فأتوا بسوره «8» [و] فأت بها «9». و این نزد حافظ ابو عمرو و ابو داود است. و اگر به جای واو و فاء، ثمّ باشد یا کلمه که بر آن سکوت توان کرد لابد باشد از اثبات همزه وصل مثل ثمّ ائتوا صفّا «10» و قال ائتونی بأخ «11» و الملک ائتونی «12» و لقاءنا ائت «13» و یصالح ائتنا «14» و الّذی اؤتمن «15».

چهارم امر حاضر از سؤال هرگاه که مسبوق باشد به واو یا فاء مثل و سئل «16»، و سئلوا «17»، فسئلوا «18».

پنجم همزه مصاحبه لام تعریف هرگاه که مسبوق باشد بر لام جارّه یا لام تأکید مثل و للّه الأسماء «19» و فللّه العزّه «20» و للّذی أنعم اللّه «21» و للّذی ببکّه «22» و للدّار الآخره «23».

و این نیز به قول دانی و ابو داود است.

و اجماع است کتّاب را در رسم الف «ابن» خواه که صفت واقع شود خواه خبر مثل

______________________________

(1). بقره/ 80.

(2). سبأ/ 7 و 8.

(3). صافّات/ 153.

(4). انعام/ 143 و 144.

(5). رعد/ 16.

(6). بقره/ 189.

(7). طلاق/

6.

(8). بقره/ 23؛ یونس/ 38.

(9). بقره/ 258؛ اعراف/ 106.

(10). طه/ 64.

(11). یوسف/ 59.

(12). یوسف/ 50 و 54.

(13). یونس/ 15.

(14). اعراف/ 77.

(15). بقره/ 283.

(16). یوسف/ 82؛ زخرف/ 45.

(17). نساء/ 32؛ ممتحنه/ 10.

(18). نحل/ 43؛ انبیاء/ 7.

(19). اعراف/ 180.

(20). فاطر/ 10.

(21). احزاب/ 37.

(22). آل عمران/ 96.

(23). انعام/ 32.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 200

عیسی ابن مریم «1» و المسیح ابن مریم «2»، و کلمات الآن را با حذف الفی که بعد از وی است بر این صورت الئن «3» غیر از سوره جنّ «4». و عادا الأولی «5» بر این صورت عادا لّولی چنانچه قرائت نافع و ابو عمرو است «6». و أصحب الأیکه «7» مذکور شدند.

باب در بیان آنچه یاء از آن حذف کرده اند و اکتفا به کسره که پیش از وی است کرده در غیر معنی ندا

در بقره فارهبون «8» [و] فاتّقون «9» و و لا تکفرون «10» و دعوه الدّاع إذا دعان «11» و و اتّقون یأولی «12».

و در عمران و من اتّبعن «13» و أطیعون «14» و خافون «15».

و در نساء و سوف یؤت اللّه «16».

و در مائده و اخشون الیوم «17»، و اخشون و لا «18».

و در انعام یقض الحقّ «19» در قرائت ابو عمرو و موافقان «20»، و قد هدان «21».

و در اعراف ثمّ کیدون فلا تنظرون «22».

و در یونس و لا تنظرون «23» و ننج المؤمنین «24».

______________________________

(1). بقره/ 87 و 253؛ آل عمران/ 45؛ نساء/ 157 و 171؛ مائده/ 78 و 110 و 112 و 114 و 116؛ مریم/ 34؛ احزاب/ 7؛ صف/ 6 و 14.

(2). مائده/ 17 و 72 و 75؛ توبه/ 30 و 31.

(3). بقره/ 71 و 187؛ نساء/ 18؛ انفال/ 66؛ یوسف/ 51.

(4). آیه 9.

(5). نجم/ 50.

(6). ابو جعفر و یعقوب نیز اینگونه خوانده اند.

(7).

حجر/ 78؛ شعراء/ 176؛ ص/ 13؛ ق/ 14.

(8). آیه 40.

(9). آیه 41.

(10). آیه 152.

(11). آیه 186.

(12). آیه 197.

(13). آیه 20.

(14). آیه 50.

(15). آیه 175.

(16). آیه 146.

(17). آیه 3.

(18). آیه 44.

(19). آیه 57.

(20). حمزه و کسائی و ابن عامر.

(21). آیه 80.

(22). آیه 195.

(23). آیه 71.

(24). آیه 103.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 201

و در هود فلا تسئلن «25» و ثمّ لا تنظرون «26»، و لا تخزون فی «27»، یوم یأت لا «28».

و در یوسف فأرسلون «29»، و لا تقربون «30»، حتّی تؤتون «31»، أن تفنّدون «32».

و در رعد الکبیر المتعال «33»، متاب «34»، مآب «35»، عقاب «36».

و در ابراهیم وعید «37»، أشرکتمون «38»، تقبّل دعاء «39».

و در حجر فلا تفضحون «40» و و لا تخزون «41».

و در نحل فاتّقون «42» و فارهبون «43».

و در اسراء لئن أخّرتن «44» و المهتد «45».

و در کهف المهتد «46» و أن یهدین «47»، إن ترن «48»، أن یؤتین «49»، أن تعلّمن «50»، ما کنّا نبغ «51».

و در طه ألّا تتّبعن «52».

و در انبیاء فاعبدون «53»، فلا تستعجلون «54» و أنا ربّکم فاعبدون «55».

و در حجّ و الباد «56»، نکیر «57»، لهاد الّذین «58».

و در فلاح «59» بما کذّبون «60» هردو، فاتّقون «61»، أن یحضرون «62»، ربّ

______________________________

(25). آیه 46.

(26). آیه 55.

(27). آیه 78.

(28). آیه 105.

(29). آیه 45.

(30). آیه 60.

(31). آیه 66.

(32). آیه 94.

(33). آیه 9.

(34). آیه 30.

(35). آیه 36.

(36). آیه 32.

(37). آیه 14.

(38). آیه 22.

(39). آیه 40.

(40). آیه 68.

(41). آیه 69.

(42). آیه 2.

(43). آیه 51.

(44). آیه 62.

(45). آیه 97.

(46). آیه 17.

(47). آیه 24.

(48). آیه 39.

(49). آیه 40.

(50). آیه 66.

(51). آیه 64.

(52). آیه 93.

(53). آیه 25.

(54). آیه 37.

(55).

آیه 92.

(56). آیه 25.

(57). آیه 44.

(58). آیه 54.

(59). نام دیگر سوره مؤمنون.

(60). آیات 26 و 39.

(61). آیه 52.

(62). آیه 98.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 202

ارجعون «1»، و لا تکلّمون «2».

و در شعراء أن یکذّبون «3»، أن یقتلون «4»، فهو یهدین «5»، و یسقین «6»، یشفین «7»، یحیین «8»، أطیعون «9» هشت گانه، قومی کذّبون «10».

و در نمل واد النّمل «11»، أتمدّونن «12»، فما آتین اللّه «13»، حتّی تشهدون «14».

و در قصص أن یقتلون «15»، أن یکذّبون «16».

و در عنکبوت فاعبدون «17».

و در روم بهد العمی «18».

و در سبأ کالجواب «19» و نکیر «20».

و در فاطر نکیر «21».

و در یس إن یردن الرّحمن «22»، و لا ینقذون «23»، فاسمعون «24».

و در و الصّافّات لتردین «25»، سیهدین «26»، صال الجحیم «27».

و در ص عذاب «28»، فحقّ عقاب «29».

و در زمر یعبد فاتّقون «30»، فبشّر عباد الّذین «31».

و در طول «32» کان عقاب «33»، یوم التّلاق «34»، یوم التّناد «35»، یا قوم اتّبعون «36».

______________________________

(1). آیه 99.

(2). آیه 108.

(3). آیه 12.

(4). آیه 14.

(5). آیه 78.

(6). آیه 79.

(7). آیه 80.

(8). آیه 81.

(9). آیات 108 و 110 و 126 و 131 و 144 و 150 و 163 و 179.

(10). آیه 117.

(11). آیه 18.

(12). آیه 36.

(13). همان.

(14). آیه 32.

(15). آیه 33.

(16). آیه 34.

(17). آیه 56.

(18). آیه 81.

(19). آیه 13.

(20). آیه 45.

(21). آیه 26.

(22). آیه 23.

(23). همان.

(24). آیه 25.

(25). آیه 56.

(26). آیه 99.

(27). آیه 163.

(28). آیه 8.

(29). آیه 14.

(30). آیه 16.

(31). آیه 17.

(32). نام دیگر سوره غافر.

(33). آیه 5.

(34). آیه 15.

(35). آیه 32.

(36). آیه 38.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 203

و در عسق الجوار «1».

و

در زخرف سیهدین «2»، و اتّبعون هذا «3»، و أطیعون «4».

و در دخان أن ترجمون «5»، فاعتزلون «6».

و در قاف وعید «7» دوگانه، المناد «8».

و در و الذّاریات لیعبدون «9»، أن یطعمون «10»، فلا یستعجلون «11».

و در قمر تغن النّذر «12» و یدع الدّاع «13»، إلی الدّاع «14»، و نذر «15» شش گانه.

و در الرّحمن و له الجوار «16».

و در ملک نذیر «17»، نکیر «18».

و در نوح و أطیعون «19».

و در و المرسلات فکیدون «20».

و در کوّرت الجوار الکنّس «21».

و در و الفجر إذا یسر «22»، بالواد «23»، أکرمن «24»، أهانن «25».

و در جحد «26» و لی دین «27».

یاء از این همه ساقط است در مصاحف و وقف بر اینها بی یاء باشد الّا در قرائت یعقوب و از برای بعضی موافقان او. و ما سوای این به یاء باشد.

______________________________

(1). آیه 32.

(2). آیه 27.

(3). آیه 61.

(4). آیه 63.

(5). آیه 20.

(6). آیه 21.

(7). آیات 14 و 45.

(8). آیه 41.

(9). آیه 56.

(10). آیه 57.

(11). آیه 59.

(12). آیه 5.

(13). آیه 6.

(14). آیه 8.

(15). آیات 16 و 18 و 21 و 30 و 37 و 39.

(16). آیه 24.

(17). آیه 17.

(18). آیه 18.

(19). آیه 3.

(20). آیه 39.

(21). آیه 16.

(22). آیه 4.

(23). آیه 9.

(24). آیه 15.

(25). همان.

(26). نام دیگر سوره کافرون.

(27). آیه 6.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 204

و ابن انباری از یائات محذوفه از رسم پنج یاء را با نظایر ذکر نکرده: در طه بالواد المقدّس «1»، و همچنین در و النّازعات «2»، و در قصص الواد الأیمن «3»، و در شعراء معی ربّی سیهدین «4»، و در ق یوم یناد «5». و فرقی نیست میان اینها و

مذکورات فبم تبشّرون در حجر «6»، و تشاقّون در نحل «7» هرکه آنها را کسره دهد با اینها ملحق سازد. و نزد فاتح «8» خارج باشد.

و هر اسم منادی مضاف به یاء متکلّم از وی ساقط است در رسم مثل یا قوم و یعباد فاتّقون «9»، یا عباد الّذین آمنوا در اوّل زمر «10» الّا در دو کلمه یکی در عنکبوت یعبادی الّذین آمنوا إنّ أرضی «11»، و یکی در زمر یعبادی الّذین أسرفوا «12». و در یک حرف اختلاف است یا عباد لا خوف در زخرف «13» در مصاحف اهل حجاز به یاء است و در مصاحف عراق بی یاء.

و از این جمله که مذکور شده هجده کلمه آن است که یاء از جهت ملاقات ساکن محذوف شده، اوّل آن سوف یؤت اللّه «14»، و آخرش یا عباد الّذین آمنوا اوّل زمر «15».

و در غیر مذکورات از یائاتی که ملاقی ساکنند ثبوت مقرّر است مثل فسوف یأتی اللّه «16» و أنّی أوفی الکیل «17» و یؤتی الحکمه «18» و فما «19» تغنی النّذر «20» و إلّا آتی الرّحمن «21» و بهادی العمی در نمل «22» و لا نبتغی الجاهلین «23» و أیدی النّاس «24»

______________________________

(1). آیه 12.

(2). آیه 16.

(3). آیه 30.

(4). آیه 62.

(5). آیه 41.

(6). آیه 54.

(7). آیه 27.

(8). همه قرّاء به جز نافع تشاقّون به فتح نون خوانده اند.

(9). زمر/ 16.

(10). آیه 10.

(11). آیه 56.

(12). آیه 53.

(13). آیه 68.

(14). نساء/ 146.

(15). آیه 10.

(16). مائده/ 54.

(17). یوسف/ 59.

(18). بقره/ 269.

(19). س:- ف.

(20). قمر/ 5.

(21). مریم/ 93.

(22). آیه 81.

(23). قصص/ 55.

(24). فتح/ 20.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 205

و لا یهدی القوم «1» و

یلقی الرّوح «2». و همچنین حاضری المسجد الحرام «3» و غیر محلّی الصّید «4» و المقیمی الصّلوه «5» و غیر معجزی اللّه «6».

و هر اسمی مرفوع یا مخفوض یعنی مجرور که آخر وی یاء باشد و از جهت ملاقات تنوین، آن یاء ساقط شده باشد اتّفاق است مصاحف را بر حذف آن یاء بنابر آنکه در وصل از لفظ ساقط است. مثل غیر باغ و لا عاد «7» و من وال «8» و من واق «9» و غواش «10» و لیال «11» و بواد «12» و فی کلّ واد «13» و لا حام «14» و مستخف باللّیل «15» و إلّا زان «16» و دان «17» و لآت «18» و ملاق «19» و من راق «20». و جمله آن سی حرف است و در چهل و هفت موضع.

فصل

اشاره

در ذکر آنچه واو را از آن حذف کرده اند از جهت اکتفا به ضمّه ای که پیش از او است.

پنج موضع واقع است: و یدع الإنسان «21» و یمح اللّه الباطل در عسق «22»، یدع الدّاع «23»، سندع الزّبانیه «24» و صالح المؤمنین «25».

______________________________

(1). بقره/ 258 و 264؛ آل عمران/ 86؛ مائده/ 51 و 67 و 108؛ انعام/ 144؛ توبه/ 19 و 24 و 37 و 80 و 109؛ نحل/ 107؛ قصص/ 50؛ احقاف/ 10؛ صف/ 5 و 7؛ جمعه/ 5؛ منافقون/ 6.

(2). غافر/ 15.

(3). بقره/ 196.

(4). مائده/ 1.

(5). حج/ 35.

(6). توبه/ 2.

(7). بقره/ 173؛ انعام/ 145؛ نحل/ 115.

(8). رعد/ 11.

(9). رعد/ 34؛ غافر/ 21.

(10). اعراف/ 41.

(11). مریم/ 10؛ حاقّه/ 9؛ فجر/ 2.

(12). ابراهیم/ 37.

(13). شعراء/ 225.

(14). مائده/ 103.

(15). رعد/ 10.

(16). نور/ 3.

(17). الرحمن/ 54.

(18). انعام/ 134؛ عنکبوت/ 5.

(19).

حاقّه/ 20.

(20). قیامه/ 27.

(21). اسراء/ 11.

(22). آیه 24.

(23). قمر/ 6.

(24). علق/ 18.

(25). تحریم/ 4.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 206

فصل

و مقرّر است که یکی از دو واو را حذف کنند اکتفاء باحدهما هرگاه که ثانیه علامت جمع باشد مثل یستون «1» و لا تلون علی أحد «2» و الغاون «3»، لیسوؤا وجوهکم «4».

و قل فادرؤا «5» و فأوا إلی الکهف «6» و یدرؤن «7» و لا یطؤن «8» و هم بدؤکم «9» و مستهزؤن «10» و متّکؤن «11» و فمالؤن «12» و لیطفؤا «13» و أنبؤنی «14» و یستنبؤنک «15».

از آنها که واو جمع مسبوق به همزه باشد و آن همزه مسبوق به فتح یا کسر باشد یا از برای بنا باشد مثل ما وری «16» و یؤسا «17» و داود «18».

و ثابته در خط در کلّ ما تقدّم ثانیه است از برای آنکه وی داخل است از برای معنی که زائل می شود آن معنی به زوال وی. و جایز است که ثابته اوّلی باشد خاصّه در آنچه از برای بنا باشد.

باب در ذکر یائاتی که مرسومند بر اصل خود و در مشاکل ایشان حذف واقع شده

بدان که در چهل موضع یاء اضافه و لام الفعل را در رسم نوشته اند از آنها که نظایر ایشان محذوفه اند:

در بقره و اخشونی و لأتمّ «19» و فإنّ اللّه یأتی بالشّمس «20».

______________________________

(1). توبه/ 19؛ نحل/ 75؛ سجده/ 18.

(2). آل عمران/ 153.

(3). شعراء/ 94 و 224.

(4). اسراء/ 7.

(5). آل عمران/ 168.

(6). کهف/ 16.

(7). رعد/ 22؛ قصص/ 54.

(8). توبه/ 120.

(9). توبه/ 13.

(10). بقره/ 14.

(11). یس/ 56.

(12). صافّات/ 66؛ واقعه/ 53.

(13). صف/ 8.

(14). بقره/ 31.

(15). یونس/ 53.

(16). اعراف/ 20.

(17). اسراء/ 83.

(18). بقره/ 251؛ نساء/ 163؛ مائده/ 78؛ انعام/ 84؛ اسراء/ 55؛ انبیاء/ 78 و 79؛ نمل/ 15 و 16؛ سبأ/ 10 و 13؛ ص/ 17 و 22 و 24 و 26 و 30.

(19). آیه 150.

(20). آیه

258.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 207

و در آل عمران فاتّبعونی یحببکم اللّه «1».

و در انعام لئن لم یهدنی «2» و أتحاجّونّی فی اللّه «3» و یوم یأتی بعض «4» و إنّنی هدانی «5».

و در اعراف یوم یأتی تأویله «6» و لن ترانی «7» و سوف ترانی «8» و استضعفونی «9» و کادوا یقتلوننی «10» [و] فهو المهتدی «11».

و در هود فکیدونی «12».

و در یوسف ما نبغی «13» و من اتّبعنی «14».

و در ابراهیم فلا تلومونی «15» و فمن تبعنی «16».

و در حجر أبشّر تمونی «17» و سبعا من المثانی «18».

و در نحل یوم تأتی کلّ نفس «19».

و در سبحان و قل لعبادی «20».

و در کهف فإن اتّبعتنی «21» [و] فلا تسئلنی «22».

و در مریم فاتّبعنی أهدک «23».

و در طه أن أسر بعبادی «24» و فاتّبعونی «25».

و در نور الزّانیه و الزّانی «26» و أمنا یعبدوننی «27».

______________________________

(1). آیه 31.

(2). آیه 77.

(3). آیه 80.

(4). آیه 158.

(5). آیه 161.

(6). آیه 53.

(7). آیه 143.

(8). همان.

(9). آیه 150.

(10). همان.

(11). آیه 178.

(12). آیه 55.

(13). آیه 65.

(14). آیه 108.

(15). آیه 22.

(16). آیه 36.

(17). آیه 54.

(18). آیه 87.

(19). آیه 111.

(20). آیه 53.

(21). آیه 70.

(22). همان.

(23). آیه 43.

(24). آیه 77.

(25). آیه 90.

(26). آیه 2.

(27). آیه 55.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 208

و در قصص أن یهدینی «1».

و در یس و أن اعبدونی «2».

و در ص أولی الأیدی «3».

و در زمر أفمن یتّقی «4» و لو أنّ اللّه هدانی «5».

و در دخان فأسر بعبادی «6».

و در الرّحمن فیؤخذ بالنّوصی «7».

و در صفّ لم تؤذوننی «8» و برسول یأتی «9».

و در منافقون لو لا أخّرتنی «10».

و در

و الفجر فادخلی فی عبادی «11».

از این جمله دوازده لام الفعل است و باقی زائد. و اللّه أعلم.

باب در بیان همزاتی که واقعند در رسم بر غیر قیاس

اوّلا طریق کتابت همزه بر قیاس بیان کنیم تا مخالف قیاس معلوم شود.

بدان که همزه را صورتی معیّن نمی باشد الّا در حالت ابتدا أعنی در اوّل کلمه که صورتش الف است مثل: أحد و إن و أجیب «12»، و اگرچه حرفی یا بیشتر بر وی زیادت کرده باشند مثل لأحد «13» «14»، فإن و سأنبّئک «15» و فأنت و أفأصفیکم «16» و لبإمام «17».

بلکه صورت وی حرفی است که همزه را به آن تخفیف می کنند و حینئذ در وسط خواهد بود یا در طرف، و بر هر تقدیر یا ساکن باشد یا متحرّک.

______________________________

(1). آیه 22.

(2). آیه 61.

(3). آیه 45.

(4). آیه 24.

(5). آیه 57.

(6). آیه 23.

(7). آیه 41.

(8). آیه 5.

(9). آیه 6.

(10). آیه 10.

(11). آیه 29.

(12). بقره/ 186.

(13). س: باحد.

(14). ص/ 35؛ لیل/ 19.

(15). کهف/ 78.

(16). اسراء/ 40.

(17). حجر/ 79.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 209

اگر ساکن باشد صورتش حرف حرکت سابق است. پس اگر آن حرکت فتحه باشد صورت همزه الف باشد مثل یأخذ «1» و اقرأ «2». و اگر ضمّه باشد صورتش واو باشد مثل یؤخذ «3» و تسؤهم «4». و مثل این همزه متطرّف در قرآن نیامده. و اگر کسره باشد صورتش یاء باشد مثل نبّئ عبادی «5» و أنبئهم «6». و رسم نیز موافق این قیاس است الّا در کلمات تؤوی «7» و تؤویه «8» و رءیا در مریم «9»، و الرّءیا «10» و رءیاک «11» و رءیای «12» که در رسم صورت ندارد.

و همچنین فادّارءتم «13» همزه را به الف

تفاعل که پیش از وی است صورت نیست.

و در هل امتلئت «14» خلاف است، و همچنین اطمأننتم «15» و استأجره «16» و استأجرت «17»، یستأخرون «18». و این کلمات سه گانه در کتابین «19» نیستند.

و اگر متحرّک باشد و قبل از وی ساکن، آن را صورت نباشد اصلا، و رسم نیز بر این است الّا در کلمات النّشأه «20» و هزؤا «21» و کفؤا «22» به قرائت حمزه «23»، موئلا «24» و السّوأی «25» و أن تبوأ «26» و لیسوؤا «27». و در سه اوّل معیّن نیست. و در یسالون عن أنبائکم «28» خلاف است. مگر آنکه آن ساکن الف باشد و همزه متوسّط باشد و حرکتش ضمّه باشد یا کسره و بعد از آن ضمّه واو نباشد و بعد از آن کسره یاء نباشد و حینئذ با

______________________________

(1). توبه/ 104؛ یوسف/ 76؛ کهف/ 79.

(2). اسراء/ 14؛ علق/ 1 و 3.

(3). بقره/ 48؛ انعام/ 70؛ اعراف/ 169؛ الرحمن/ 41؛ حدید/ 15.

(4). آل عمران/ 120؛ توبه/ 50.

(5). حجر/ 49.

(6). بقره/ 33.

(7). احزاب/ 51.

(8). معارج/ 13.

(9). آیه 74. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2) 209 باب در بیان همزاتی که واقعند در رسم بر غیر قیاس ..... ص : 208

(10). اسراء/ 60؛ صافّات/ 105؛ فتح/ 27.

(11). یوسف/ 5.

(12). یوسف/ 43.

(13). بقره/ 72.

(14). ق/ 30.

(15). نساء/ 103.

(16). قصص/ 26.

(17). همان.

(18). اعراف/ 34؛ یونس/ 49؛ حجر/ 5؛ نحل/ 61؛ مؤمنون/ 43.

(19). المقنع و عقیله أتراب القصائد.

(20). عنکبوت/ 20؛ نجم/ 47؛ واقعه/ 62.

(21). بقره/ 67 و 231؛ مائده/ 57 و 58؛ کهف/ 56 و 106؛ انبیاء/ 36؛ فرقان/ 41؛ لقمان/ 6؛ جاثیه/ 9 و 35.

(22). اخلاص/ 4.

(23). خلف نیز هزؤا،

و خلف و یعقوب کفؤا خوانده اند.

(24). کهف/ 58.

(25). روم/ 10.

(26). مائده/ 29.

(27). اسراء/ 7.

(28). احزاب/ 20.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 210

ضمّه صورتش واو باشد و با کسره صورتش یاء مثل آباؤکم «1» و أبنائنا «2». و رسم نیز بر این نهج است الّا در أولیاؤهم الطّاغوت «3» و لیوحون إلی أولیائهم «4» و قال أولیاؤهم «5» و إلی أولیائکم «6» و نحن أولیاؤکم «7» که همزات این پنج کلمه در اکثر مصاحف عراق صورت ندارد و الف ما قبلش را نیز طرح کرده اند و بر این صورت نوشته اند: أولیئهم و أولیئکم. و به قولی إن أولیاؤه «8» را نیز بر این صورت أولیئه نوشته اند. و جزاؤه در یوسف «9» به خلاف است و به نصّ تنزیل الف نباشد. و استاد هرات در کلمه أولیاؤهم واو را حک کرده و الف ما قبل به حال خود گذاشته یعنی بر رسم راست کرده است و حال آنکه به غایت بی رسم است.

و اگر بعد از ضمّه واوی باشد و بعد از کسره یائی باشد آن همزه را صورت نباشد مثل جاءوکم «10» و یراءون «11» و یشاءون «12» و إسراءیل و شرکاءی «13» و دعاءی «14» و مانند آن. و اگر بعد از مفتوحه نیز الفی باشد هم صورت ندارد مثل تراءا الجمعن «15» و حتّی إذا جاءنا «16» چنانچه مذکور شدند.

و اگر قبل از همزه متحرّک هم متحرّک باشد به قسمت عقل نه صورت خواهد بود از برای آنکه حال همزه به حسب حرکات سه است و حال ماقبلش همچنین و سه درسه، نه باشد. و هریک در وسط باشد یا در طرف

پس هجده قسم شود. امثله آن بر ترتیب به حسب احوال ثلاثه ماقبل:

مفتوحه متوسّطه: بدأکم «17» و یؤیّد «18» و فئه «19».

______________________________

(1). نساء/ 11 و 22؛ انعام/ 91؛ اعراف/ 71؛ توبه/ 24؛ یوسف/ 40؛ انبیاء/ 54؛ شعراء/ 76؛ سبأ/ 43؛ نجم/ 23.

(2). بقره/ 246.

(3). بقره/ 257.

(4). انعام/ 121.

(5). انعام/ 128.

(6). احزاب/ 6.

(7). فصّلت/ 31.

(8). انفال/ 34.

(9). آیات 74 و 75.

(10). نساء/ 90؛ مائده/ 61؛ احزاب/ 10.

(11). نساء/ 142؛ ماعون/ 6.

(12). نحل/ 31؛ فرقان/ 16؛ زمر/ 34؛ شوری/ 22؛ ق/ 35.

(13). نحل/ 27؛ کهف/ 52؛ قصص/ 62 و 74؛ فصّلت/ 47.

(14). نوح/ 6.

(15). شعراء/ 61.

(16). زخرف/ 38.

(17). اعراف/ 29.

(18). آل عمران/ 13.

(19). بقره/ 249؛ آل عمران/ 13؛ انفال/ 16 و 45؛ کهف/ 43؛ قصص/ 81.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 211

مضمومه متوسّطه: رؤسکم «1» و تؤزّهم «2» و سنقرئک «3».

مکسوره متوسّطه: بارئکم «4» و لیطمئنّ «5» و سئلت «6».

مفتوحه متطرّفه: ردءا «7» «8» [و] قرئ «9» «10».

مضمومه متطرّفه: منهما اللّؤلؤ «11» و قال الملأ «12» و یستهزئ «13».

مکسوره متطرّفه: من شاطئ «14» [و] من نبإ «15» و کأمثال اللّؤلؤ «16».

صورت کتابت همه بر این نمط است که نموده شد و قیاس کتابت عربیّت همین است الّا در قسم سوّم مضمومه که اولی در عربیّت آن است که به واو تصویر کنند تا مصوّر به وجه بین بین مشهور باشد و در قسم اوّلش صورت همزه محذوف است به واسط اجتماع صورتین. و در رسم مصحف عثمانی بعضی از قیاس خارج است. بنابر [این] نکته ناچار متعرّض آن مواضع باید شد تا اگر در این مصاحف که این زمان متداول است بعضی کلمات بر

وتیره رسم اصلی باشد آن را همچنان مقرّر دارند و تغییر نکنند.

پس بدانکه از ضابطه همزه متحرّکه متطرّفه بعد از الف که در قیاس صورت ندارد چند کلمه در رسم خارج از قیاس است. بعضی از آن همزه مضمومه و بعضی مکسوره.

امّا مضمومه هشت کلمه است که همزه را به واو تصویر کرده اند بلا خلاف: أنّهم فیکم شرکؤا است در انعام «17»، و أم لهم شرکؤا در شوری «18»، و ما نشؤا در هود «19»، و الضّعفؤا در ابراهیم «20» و غافر «21»، و شفعؤا در روم «22»، و ما دعؤا در غافر «23»، و البلؤا

______________________________

(1). بقره/ 196؛ مائده/ 6؛ فتح/ 27.

(2). مریم/ 83.

(3). اعلی/ 6.

(4). بقره/ 54.

(5). بقره/ 260.

(6). تکویر/ 8.

(7). س: دنا.

(8). قصص/ 34.

(9). س: قری.

(10). اعراف/ 204؛ انشقاق/ 21.

(11). الرحمن/ 22.

(12). اعراف/ 60 و 66 و 75 و 88 و 90 و 109 و 127؛ هود/ 27؛ مؤمنون/ 24 و 33.

(13). بقره/ 15.

(14). قصص/ 30.

(15). انعام/ 34؛ قصص/ 3.

(16). واقعه/ 23.

(17). آیه 94.

(18). آیه 21.

(19). آیه 87.

(20). آیه 21.

(21). آیه 47.

(22). آیه 13.

(23). آیه 50.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 212

در و الصّافّات «24»، و بلؤا مبین در دخان «25»، و برءؤا در ممتحنه «26»، و جزؤا در اوّلین مائده «27»، و جزؤا سیّئه سیّئه مثلها در شوری «28»، و ذلک جزؤا الظّلمین در حشر «29».

و [در] چهار کلمه خلاف است: جزاء در طه «30» و زمر «31» و کهف «32»، و علمؤا در شعراء «33»، و العلمؤا در فاطر «34»، و أنبؤا در انعام «35» و شعراء «36». و استاد بلده هرات- أرشده اللّه- در این مصاحف

مستحدثه که تصحیح کرده در کلمات جزاء بعد از الفاتی که مسبوقند به زای که آن را الفات بنا می گویند واوی الحاق کرده بر این صورت جزاؤ.

و عدم استعداد و تمییز و ادراک وی در آن مرتبه است که نمی داند که این واو بر این نهج الحاق نمی باید کرد از برای آنکه حال از دو بیرون نیست اگر این مصاحف را تصحیح بر وجهی می کند که فی الجمله مصحّح باشد و بر آن اعتراض نیاید احتیاج به این واو نیست بلکه بر غیر قیاس است و نشاید. و اگر بر وجهی می کند که در مجموع کلمات موافق رسم عثمانی باشد طریق نه این است از برای آنکه این واو در مصاحف عثمانیّه صورت همزه است و بعد از وی الفی الحاق می باید کرد و الف بعد از زای نمی باید و منحصر در کلمات مذکوره است نه همه جزاء. و اللّه أعلم.

و امّا مکسوره در چهار کلمه بی خلاف تصویر به یاء کرده اند: تلقائ نفسی «37» و إیتائ ذی القربی «38» و من آنائ اللّیل «39» و أو من ورائ حجاب «40». و الفات پیش از وی ثابتند. و اختلاف است در لقائ دوگانه روم «41». و کلمه اللّائی چهارگانه «42» را بر صورت الی جارّه نوشته اند.

______________________________

(24). آیه 106.

(25). آیه 33.

(26). آیه 4.

(27). آیه 29.

(28). آیه 40.

(29). آیه 17.

(30). آیه 76.

(31). آیه 34.

(32). آیه 106.

(33). آیه 197.

(34). آیه 28.

(35). آیه 5.

(36). آیه 6.

(37). یونس/ 15.

(38). نحل/ 90.

(39). طه/ 130.

(40). احزاب/ 53.

(41). آیات 8 و 16.

(42). احزاب/ 4؛ مجادله/ 2؛ طلاق/ 4.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 213

و از همزه متحرّک مسبوق به متحرّک

نیز کلمه ای «1» چند خارج است از قیاس چه متطرّف و چه متوسّط. امّا متطرّف بعضی از آن مضموم است و بعضی مکسور. امّا مضموم یازده کلمه است که صورت همزه واو است: یبدؤا همه جا «2»، و تفتؤا «3» [و] یتفیّؤا «4» [و] أتوکّؤا «5» و لا تظمؤا «6» و یدرؤا «7» و یعبؤا «8» و الملؤا در اوّل قد افلح «9» و سه گانه نمل «10»، و ینشّؤا «11» و نبؤا «12» در غیر برائت. و در ینبّؤا الإنسان «13» خلاف است. و در همه اقسام بعد از واو که صورت همزه است الفی زیاده کرده اند و الف قبل از واو را حذف کرده چنانچه در امثله نموده شد.

و مکسوره یک موضع است: من نبائ المرسلین «14».

و امّا متوسّط هرگاه که بعد از همزه واو یا یاء باشد صورت ندارد اصلا مثل مستهزءون «15» و الصّابئون «16» و مالئون «17» و لیطفئوا «18» [و] برءوسکم «19» و یطئون «20» و خاسئین «21» و الصّابئین «22» و متّکئین «23» چنانچه اشاره به آن کرده شد.

و از جمله همزه مضمومه بعد از کسره مثل سنقرئک «24» بر مذهب جادّه مرسوم شده بلکه بر مذهب اخفش مرسوم شده که او تدبیر همزه به حرکت ما قبل می کند. و در عکس این مثل سئلت «25» بر جادّه مرسوم شده که تدبیر همزه است به حرکت خودش.

و از مفتوحه بعد از فتح در اطمأنّوا «26» و اشمأزّت «27» و لأملئنّ «28» خلاف واقع

______________________________

(1). س:- ای.

(2). یونس/ 4 و 34؛ نمل/ 64؛ روم/ 11.

(3). یوسف/ 85.

(4). نحل/ 48.

(5). طه/ 18.

(6). طه/ 119.

(7). نور/ 8.

(8). فرقان/ 77.

(9). آیه 24.

(10). آیات 29 و

32 و 38.

(11). زخرف/ 18.

(12). ابراهیم/ 9؛ ص/ 21 و 67؛ تغابن/ 5.

(13). قیامه/ 13.

(14). انعام/ 34.

(15). بقره/ 14.

(16). مائده/ 69.

(17). صافّات/ 66؛ واقعه/ 53.

(18). صف/ 8.

(19). مائده/ 6.

(20). توبه/ 120.

(21). بقره/ 65؛ اعراف/ 166.

(22). بقره/ 62؛ حج/ 17.

(23). کهف/ 31؛ ص/ 51؛ طور/ 20؛ الرحمن/ 54 و 76؛ واقعه/ 16؛ انسان/ 13.

(24). اعلی/ 6.

(25). تکویر/ 8.

(26). یونس/ 7.

(27). زمر/ 45.

(28). اعراف/ 18؛ هود/ 119؛ سجده/ 13؛ ص/ 85.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 214

شد. در معظم مصاحف عراق صورت ندارد پس اگر به الف نوشته باشند بر قیاس باشد.

و همچنین اختلاف است در أرأیت «29» و أرأیتکم «30» و أرأیتم «31» و أفرأیت «32» و أفرأیتم «33» و نأ «34» و رأ «35» به الفی نوشته اند بعد از راء و نون الّا کلمه ما رأی «36» و لقد رأی «37» چنانچه گذشت.

و در مفتوحه بعد از کسر، مقرّر است که صورت همزه یاء باشد مثل فئه «38» و ملئت «39». و لیکن در مائه «40» و مائتین «41» الفی قبل از همزه زیاده کرده اند تا فرق باشد در مفرد میان مائه و منه و تثنیه را بر آن حمل کرده. و از همزات مبتدأه که «42» کتابت ایشان «43» خارجند از قیاس و به صورت حرفی مصوّرند که تخفیف ایشان به آن است. از آن جمله در مضمومه أؤنبّئکم در آل عمران «44». و در نظیرتین او که أءنزل «45» است و أءلقی «46» به قاعده نوشته اند. این قدر هست که به یک الف نوشته اند تا جمع بین الصّورتین نشود.

و همچنین هؤلاء را به واو نوشته اند و وصل به هاء تنبیه

کرده بعد از حذف الفش همچنانکه در یاء ندا با منادی کرده شد. و رسم کرده اند یا بنؤمّ در طه «47» بر این صورت که همزه أمّ را به واو تصویر کنند و به نون ابن پیوسته گردانند و این الف که مکتوب

______________________________

(29). کهف/ 63؛ فرقان/ 43؛ علق/ 9 و 11 و 13؛ ماعون/ 1.

(30). انعام/ 40 و 47.

(31). انعام/ 46؛ یونس/ 50 و 59؛ هود/ 28 و 63 و 88؛ قصص/ 71 و 72؛ فاطر/ 40؛ فصّلت/ 52؛ احقاف/ 4 و 10؛ ملک/ 28 و 30.

(32). مریم/ 77؛ شعراء/ 205؛ جاثیه/ 23؛ نجم/ 33.

(33). شعراء/ 75؛ زمر/ 38؛ نجم/ 19؛ واقعه/ 58 و 63 و 68 و 71.

(34). اسراء/ 83؛ فصّلت/ 51.

(35). انعام/ 76 و 77 و 78؛ هود/ 70؛ یوسف/ 24 و 28؛ نحل/ 85 و 86؛ کهف/ 53؛ طه/ 10؛ احزاب/ 22.

(36). نجم/ 11.

(37). نجم/ 18.

(38). بقره/ 249؛ آل عمران/ 13؛ انفال/ 16 و 45؛ کهف/ 43؛ قصص/ 81.

(39). کهف/ 18.

(40). بقره/ 259 و 261؛ انفال/ 65 و 66؛ کهف/ 25؛ نور/ 2؛ صافّات/ 147.

(41). انفال/ 65 و 66.

(42). س:+ قیاسی.

(43). س:+ الف بعضی.

(44). آیه 15.

(45). ص/ 8.

(46). قمر/ 25.

(47). آیه 94.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 215

است الف ابن است و الف ندا خود محذوف است.

و حکم سایر باب همزتین آن است که مذکور شد در فصلی که دو همزه یا بیشتر در صدر کلمه جمع شوند.

و در مکسوره، کلمات یومئذ و حینئذ «1» و لئن را به یاء تصویر کرده اند و جاری مجری متوسّط حقیقی داشته. و در مفتوحه، کلمه لئلّا «2» را به یاء کرده اند

بر همین نهج که گفتیم. و ازجمله متوسّط به زائد أفائن مات «3» و فائن متّ «4» بر این وجه که تصویر کردیم مسطور شده. اگر الف بعد از فاء را زائد بگیریم همزه بر غیر قیاس مکتوب شده باشد.

فصل

و اجماع است مصاحف را بر حذف احدی اللّامین «5» از لفظ الّیل و الّذی و الّذان و الّذین و الّتی، و الّتی أرضعنکم «6» یعنی مجموع الّتی که از برای جمع مؤنّث باشد.

و الّئی یئسن و الّئی لم یحضن در سوره طلاق «7» و إلّا الّئی ولدنهم در قد سمع اللّه «8»، و الّئی تظهرون در احزاب «9».

و در این مصاحف که این زمان در میان است در لفظ الّذی و الّذین و الّتی که مفرد باشد حذف مطّرد مانده و در بواقی به دو لام می نویسند. پس از آن جمله که به دو لام می نویسند اگر بعضی به یک لام در مصحفی واقع شود تغییر نباید کرد از برای آنکه بر اصل رسم است. و اللّه أعلم.

______________________________

(1). واقعه/ 84.

(2). بقره/ 150؛ نساء/ 165؛ حدید/ 29.

(3). آل عمران/ 144.

(4). انبیاء/ 34.

(5). س: احد اللامین.

(6). نساء/ 23.

(7). آیه 4.

(8). آیه 2.

(9). آیه 4.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 216

باب در ذکر ذوات الیاء

ذوات الیاء عبارت است از الفاتی که در مصاحف ائمّه آن را تصویر کرده باشد در طرف کلمه. و این الفات یا در اسماء باشد یا در افعال یا در حروف. و از آن حروف منحصر است بر چهار کلمه: بلی و حتّی و إلی و علی. و جمله بلی بیست و دو است. و حتّی و إلی و علی را نشمرده ام «1».

امّا اسماء بر دو نوعند: ثلاثی و مزید علیه، و افعال نیز همچنین. و امثله وارده از هردو نوع اسماء در قرآن عظیم پانزده است، سه ثلاثی و دوازده مزید علیه. امّا آن سه ثلاثی وزن فعل به فتح و ضمّ

و کسر فاء و فتح عین. و امّا آن دوازده گانه وزن فعلی است مثلّثه الفاء، ساکنه العین، و فعالی به فتح و ضمّ فاء، و أفعل و مفعل به فتح همزه و فتح و ضمّ میم و فتح عین در هرسه، و مفعّل به ضمّ میم و تشدید عین، و مفتعل، و فعّل به ضمّ فاء و تشدید عین، و فوعله غالبا.

و امثله افعال بیست و سه وزن است هشت از ماضی و باقی از مضارع. پس ماضی فعل، و أفعل، و فعّل، و فاعل، و افتعل، و استفعل، و تفعّل و تفاعل است. و مضارع دو نوع است یا حرف مضارعه از آن مفتوح باشد یا مضموم. و اوّل هشت مثال است چهار از آن مضارع ثلاثی یفعل، و تفعل، و أفعل، و نفعل، و چهار دیگر یتفعّل به یاء و تاء، و به تفاعل همچنین. و نوع ثانی هفت مثال است سه از آن مشتمل بر ثلاثی و رباعی از ما لم یسمّ فاعله، و آن یفعل، و تفعل، و نفعل است. و چهار باقی یفعل به یاء و تاء، و یتفعّل.

و بدانکه از انواع بعضی متّصل به تاء تأنیث و لام تعریف باشد و بعضی مضاف باشد و بعضی مجرّد از هرسه. و از افعال بعضی آن باشد که اصلش موزون باشد نه لفظش، و بعضی مکرّر شوند و بعضی غیر مکرّر، و بعضی یافت نشوند الّا متّصل به ضمیر. و ما همه را مبیّن سازیم به توفیق خدای تعالی و یاد کنیم مجموع آنچه در قرآن عظیم است از

______________________________

(1). حتّی 142 بار، إلی 737 بار، و علی 711 بار در قرآن

تکرار شده است.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 217

این قبیل با استثناء آنچه از این جمله به الف نوشته باشند یا دو وجه باشد تا طلّاب را شبهه ای نماند.

امّا اوزان ثلاثه ثلاثیّه از اسماء:

اوّل که فعل بود نه صیغه است پنج از آن بلا نظیر: الأذی «1» و أذیهم «2» و أذی هفت موضع «3»، و الهوی چهار موضع «4»، و هویه شش موضع «5»، و النّوی «6» و فتیها «7» و لفتیه دو موضع «8»، [و] فتی یذکرهم «9» و الثّری «10» و العمی «11» و عمی «12» و جنی الجنّتین «13» و لظی «14» و للشّوی «15».

دوّم که فعل بود: هدی [و] الهدی و هدای «16» و هدی اللّه «17» و هدیهم «18» و هدیها «19» و «20» حقّ تقاته «21» و القری «22» و قری «23»، ضحی «24» و ضحیها «25» و الضّحی «26» و العلی «27» و النّهی «28» و سوی «29» نزد بعضی «30»،

______________________________

(1). بقره/ 264.

(2). احزاب/ 48.

(3). بقره/ 196 و 222 و 262 و 263؛ آل عمران/ 111 و 186؛ نساء/ 102.

(4). نساء/ 135؛ ص/ 26؛ نجم/ 3؛ نازعات/ 40.

(5). اعراف/ 176؛ کهف/ 28؛ طه/ 16؛ فرقان/ 43؛ قصص/ 50؛ جاثیه/ 23.

(6). انعام/ 95.

(7). یوسف/ 30.

(8). کهف/ 60 و 62.

(9). انبیاء/ 60.

(10). طه/ 6.

(11). فصّلت/ 17.

(12). فصّلت/ 44.

(13). الرحمن/ 54.

(14). معارج/ 15.

(15). معارج/ 16.

(16). بقره/ 38؛ طه/ 123.

(17). بقره/ 120؛ آل عمران/ 73؛ انعام/ 71 و 88؛ زمر/ 23.

(18). بقره/ 272؛ انعام/ 90؛ نحل/ 37.

(19). سجده/ 13.

(20). س:+ تقیته.

(21). آل عمران/ 102.

(22). انعام/ 92 و 131؛ اعراف/ 96 و 97 و 98 و 101؛ هود/

100 و 102 و 117؛ یوسف/ 109؛ کهف/ 59؛ قصص/ 59؛ سبأ/ 18؛ شوری/ 7؛ احقاف/ 27؛ حشر/ 7.

(23). سبأ/ 18؛ حشر/ 14.

(24). اعراف/ 98؛ طه/ 59.

(25). نازعات/ 29 و 46؛ شمس/ 1.

(26). ضحی/ 1.

(27). طه/ 4 و 75.

(28). طه/ 54 و 128.

(29). طه/ 58.

(30). ابن عامر و عاصم و حمزه و یعقوب و خلف.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 218

و القوی «1» و سدی «2». و از این جمله ضحی و الضّحی و ضحیها و العلی و القوی واوی است.

و حقّ تقاته در مصاحف غیر عراق به یاء مکتوب است و در مصاحف عراق به الف و حذف آن نیز.

سوّم که فعل بود: الزّنی «3» و کلاهما «4» و سوی نزد بعضی «5»، و إنه «6».

و از این جمله کلاهما به الف مرسوم است یا بی الف، و به یاء خود البتّه مرسوم نیست.

چهارم که فعلی مفتوح الفاء است محصور است در دوازده کلمه به هر طور که بیاید.

و آن الموتی «7» است، و السّلوی «8» و القتلی «9» و التّقوی «10» و تقوی «11» و تقویهم «12» و تقویها «13» و مرضی «14» و المرضی «15» و دعویهم «16» و أسری یکی در بقره «17» به قرائت حمزه «18» و یکی در انفال «19» در غیر قرائت ابو جعفر «20»، و الأسری همچنین در آخر انفال «21» در غیر قرائت ابو جعفر و ابو عمرو «22». و نجوی

______________________________

(1). نجم/ 5.

(2). قیامه/ 36.

(3). اسراء/ 32.

(4). اسراء/ 23.

(5). ابن کثیر و نافع و ابو عمر و کسائی و ابو جعفر.

(6). احزاب/ 53.

(7). بقره/ 73 و 260؛ آل عمران/ 49؛ مائده/ 110؛ انعام/ 36 و

111؛ اعراف/ 57؛ رعد/ 31؛ حج/ 6؛ نمل/ 80؛ روم/ 50 و 52؛ یس/ 12؛ فصّلت/ 39؛ شوری/ 9؛ احقاف/ 33؛ قیامه/ 40.

(8). بقره/ 57؛ اعراف/ 160؛ طه/ 80.

(9). بقره/ 178.

(10). بقره/ 197 و 237؛ مائده/ 2 و 8؛ اعراف/ 26؛ توبه/ 108؛ طه/ 132؛ حج/ 37؛ فتح/ 26؛ حجرات/ 3؛ مجادله/ 9؛ مدّثّر/ 56؛ علق/ 12.

(11). توبه/ 109؛ حج/ 32.

(12). محمّد/ 17.

(13). شمس/ 8.

(14). نساء/ 43 و 102؛ مائده/ 6؛ مزّمّل/ 20.

(15). توبه/ 91.

(16). اعراف/ 5؛ یونس/ 10؛ انبیاء/ 15.

(17). آیه 85.

(18). بقیّه أساری خوانده اند.

(19). آیه 67.

(20). ابو جعفر أساری خوانده است.

(21). آیه 70.

(22). این دو الأساری خوانده اند.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 219

بهذا التّفصیل: نجویهم «1» و نجوی «2» و النّجوی «3» و نجویکم «4» و شتّی «5» و تتری «6» و صرعی «7» و طغوی «8» است، و در قرائت حمزه و کسائی سکری «9» دوگانه در حجّ «10»، و ملحق است به وی یحیی «11» اسم نبیّ- علی نبیّنا و علیه الصّلاه و السّلام.

پنجم که فعلی مضموم الفاء است منحصر است در بیست و چهار کلمه بر نهج مذکور، و آن قربی «12» (4) است، و القربی «13» (12)، و الدّنیا (115)، و بشری «14» (9)، و البشری «15» (5)، و بشریکم «16»، و أنثی «17» (9)، و الأنثی «18» (9)، و الوسطی «19» (1)، و الوثقی «20»، و أخری «21» (18)، و الأخری «22» (5)، و أخریکم «23» (1)، و أخریهم «24» (2)، و الحسنی «25» (17)، الأولی «26» (17)،

______________________________

(1). نساء/ 114؛ توبه/ 78؛ زخرف/ 80.

(2). اسراء/ 47؛ مجادله/ 7.

(3). طه/ 62؛ انبیاء/ 3؛ مجادله/ 8.

(4).

مجادله/ 12 و 13.

(5). طه/ 53؛ حشر/ 14؛ لیل/ 4.

(6). مؤمنون/ 44.

(7). حاقّه/ 7.

(8). شمس/ 11.

(9). حمزه و کسائی و خلف سکری و بقیّه سکاری خوانده اند.

(10). آیه 2.

(11). آل عمران/ 39؛ انعام/ 85؛ مریم/ 7 و 12؛ انبیاء/ 90.

(12). مائده/ 106؛ انعام/ 152؛ توبه/ 113؛ فاطر/ 18.

(13). بقره/ 83 و 177؛ نساء/ 8 و 36؛ انفال/ 41؛ نحل/ 90؛ اسراء/ 26؛ نور/ 22؛ روم/ 38؛ شوری/ 23؛ حشر.

(14). بقره/ 97؛ آل عمران/ 126؛ انفال/ 10؛ یوسف/ 19؛ نحل/ 89 و 102؛ فرقان/ 22؛ نمل/ 2؛ احقاف/ 12.

(15). یونس/ 64؛ هود/ 69 و 74؛ عنکبوت/ 31؛ زمر/ 17.

(16). حدید/ 12.

(17). آل عمران/ 36 و 195؛ نساء/ 124؛ رعد/ 8؛ نحل/ 97؛ فاطر/ 11؛ غافر/ 40؛ فصّلت/ 47؛ حجرات/ 13.

(18). بقره/ 178؛ آل عمران/ 36؛ نحل/ 58؛ نجم/ 21 و 27 و 45؛ قیامه/ 39؛ لیل/ 3.

(19). بقره/ 238.

(20). بقره/ 256؛ لقمان/ 22.

(21). آل عمران/ 13؛ نساء/ 102؛ انعام/ 19 و 164؛ اسراء/ 15 و 69؛ طه/ 18 و 22 و 37 و 55؛ فاطر/ 18؛ زمر/ 7 و 68؛ فتح/ 21؛ نجم/ 13 و 38؛ صف/ 13؛ طلاق/ 6.

(22). بقره/ 282؛ زمر/ 42؛ حجرات/ 9؛ نجم/ 20 و 47.

(23). آل عمران/ 153.

(24). اعراف/ 38 و 39.

(25). اعراف/ 138 و 180؛ توبه/ 107؛ یونس/ 26؛ رعد/ 18؛ نحل/ 62؛ اسراء/ 110؛ کهف/ 88؛ طه/ 8؛ انبیاء/

(26). طه/ 21 و 51 و 133؛ قصص/ 43 و 70؛ احزاب/ 33؛ صافّات/ 59؛ دخان/ 35 و 56؛ نجم/ 25 و 50 و 56؛ واقعه/ 62؛ نازعات/ 25؛ اعلی/ 18؛ لیل/ 13؛ ضحی/ 4.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)،

ص: 220

و أولاهم «27» (2)، و أولیهما «28» (1)، و القصوی «29»، و السّفلی «30»، و العلیا «31»، و الرّؤیا «32» (4)، و رءیای «33» (2)، و رؤیاک «34»، و عقبی «35» (5)، و عقبها «36» (1)، و طوبی «37»، و الکبری «38» (6)، و المثلی «39»، و السّوأی «40»، و زلفی «41» (2)، لزلفی «42» (2)، و شوری «43»، و للیسری «44»، و سقیاها «45»، و العسری «46»، و الرّجعی «47». و ملحق است به وی موسی.

ششم که فعلی است منحصر است در پنج کلمه و آن سیما «48» (6) است، و إحدی «49» (5)، و إحدیهما «50» (5)، و إحدیهنّ «51» (2)، و ذکری «52» (15)، و ذکریهم «53»، و ضیزی «54»، و الشّعری «55». و ملحق است به وی عیسی. و بعضی از

______________________________

- 101؛ فصلت/ 50؛ نجم/ 31؛ حدید/ 10؛ حشر/ 24؛ لیل/ 6 و 9.

(27). اعراف/ 38 و 39.

(28). اسراء/ 5.

(29). انفال/ 42.

(30). توبه/ 40.

(31). همان.

(32). یوسف/ 43؛ اسراء/ 60؛ صافّات/ 105؛ فتح/ 27.

(33). یوسف/ 43 و 100.

(34). یوسف/ 5.

(35). رعد/ 22 و 24 و 35.

(36). شمس/ 15.

(37). رعد/ 29.

(38). طه/ 23؛ دخان/ 16؛ نجم/ 18؛ نازعات/ 20 و 34؛ اعلی/ 12.

(39). طه/ 63.

(40). روم/ 10.

(41). سبأ/ 37؛ زمر/ 3.

(42). ص/ 25 و 40.

(43). شوری/ 38.

(44). اعلی/ 8؛ لیل/ 7.

(45). شمس/ 13.

(46). لیل/ 10.

(47). علق/ 8.

(48). بقره/ 273؛ اعراف/ 46 و 48؛ محمّد/ 30؛ فتح/ 29؛ الرحمن/ 41.

(49). انفال/ 7؛ توبه/ 52؛ قصص/ 27؛ فاطر/ 42؛ مدّثّر/ 35.

(50). بقره/ 282؛ قصص/ 25 و 26؛ حجرات/ 9.

(51). نساء/ 30.

(52). انعام/ 68 و 69 و 90؛ اعراف/ 2؛ هود/ 114 و 120؛

انبیاء/ 84؛ شعراء/ 209؛ عنکبوت/ 51؛ ص/ 43 و 46؛ زمر/ 21؛ غافر/ 54؛ دخان/ 13؛ ق/ 8 و 37؛ ذاریات/ 55؛ مدّثّر/ 31؛ عبس/ 4؛ اعلی/ 9؛ فجر/ 23.

(53). محمّد/ 18.

(54). نجم/ 22.

(55). نجم/ 49.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 221

اهل غباوت ضیاء «1»، و ذکرا «2» را از این قبیل شمرده اند که در مرسوم الفش به یاء مسطور است چنانچه در دیباچه گفته شد. نعوذ باللّه من شرّ الابتداع.

هفتم فعالی مفتوحه الفاء منحصر است در پنج کلمه: خطایا «3» (5)، و یتامی «4» (14)، و نصاری «5» (14)، و الحوایا «6»، و الأیامی «7». و خطایای پنج گانه، دو از آن مضاف است به ضمیر جمع مذکّر حاضر، و یکی به غائب، و دو به جمع متکلّم. و الفی که قبل از مضاف الیه است البتّه در رسم محذوف است. و در الف بعد از طاء خلاف است و اکثر بر حذفند پس بعد از طاء یک صورت یاء مرسوم باشد بر این هیأت: خطیکم «8»، خطیهم «9»، خطینا «10».

هشتم فعالی مضمومه الفاء منحصر است در چهار کلمه: أساری «11»، کسالی «12»، سکاری یکی در نساء «13»، و دو در حج «14» به قرائت غیر حمزه و کسائی «15»، و فرادی «16».

نهم افعل و آن دو نوع است: یکی آنکه الفش از برای تفضیل باشد و آن شانزده لفظ است در شصت و شش موضع: أدنی «17» (12)، دو از آن معرّف به لام «18» و یکی مضاف «19»،

______________________________

(1). یونس/ 5؛ انبیاء/ 48.

(2). بقره/ 200؛ کهف/ 70 و 83؛ طه/ 99 و 113؛ انبیاء/ 48؛ احزاب/ 41؛ صافّات/ 3 و

168؛ طلاق/ 10؛ مرسلات/ 5.

(3). بقره/ 58؛ طه/ 73؛ شعراء/ 51؛ عنکبوت/ 12.

(4). بقره/ 83 و 177 و 215 و 220؛ نساء/ 2 و 3 و 6 و 8 و 10 و 36 و 127؛ انفال/ 41؛ حشر/ 7.

(5). بقره/ 62 و 111 و 113 و 120 و 135 و 140؛ مائده/ 14 و 18 و 51 و 82؛ توبه/ 30؛ حج/ 17.

(6). انعام/ 146.

(7). نور/ 32.

(8). بقره/ 58؛ عنکبوت/ 12.

(9). عنکبوت/ 12.

(10). طه/ 73؛ شعراء/ 51.

(11). بقره/ 85؛ انفال/ 67 و 70. دو مورد سوره انفال به قرائت ابو جعفر است.

(12). نساء/ 142؛ توبه/ 54.

(13). آیه/ 43.

(14). آیه/ 2.

(15). حمزه و کسائی و خلف سکری خوانده اند.

(16). انعام/ 94؛ سبأ/ 46.

(17). بقره/ 61 و 282؛ نساء/ 3؛ مائده/ 108؛ اعراف/ 169؛ روم/ 3؛ سجده/ 21؛ احزاب/ 51 و 59؛ نجم/ 9؛ مجادله/ 7؛ مزّمّل/ 20.

(18). اعراف/ 169؛ سجده/ 21.

(19). روم/ 3.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 222

و أزکی «20» (4)، و أولی «21» (11)، و أهدی «22» (7)، و أوفی بعهده در توبه «23»، و الجزاء الأوفی «24»، و الأعلی «25» (9)، و أربی من أمّه «26»، و الأقصی الّذی «27» (1)، و أقصی المدینه «28» (2)، أحصی لما لبثوا «29» به قولی «30»، أخفی اللّه «31»، و أبقی «32»، و أخزی «33»، و أتقیکم «34»، و الأتقی الّذی «35»، و أطغی «36»، و أدهی «37»، و أشقیها «38»، و الأشقی الّذی «39» (2).

نوع دوّم افعل صفت، و آن دو لفظ است: غثاء أحوی «40»، و کلمه أعمی «41» هرجا که بیاید غیر از سوره قتال «42» که آن فعل ماضی

است. و غیر از سوره سبحان «43» که بعضی گفته اند از نوع اوّل است. و جمله صفات از آن یعنی أعمی دوازده است و هشت معرّف است به لام. «44»

دهم مفعل، و آن شصت و شش لفظ است:

مولینا «45» (2)، مولیکم «46» (5)، مولیهم «47» (2)، المولی «48» (3)، مولیه «49» (2)،

______________________________

(20). بقره/ 232؛ کهف/ 19؛ نور/ 28 و 30.

(21). آل عمران/ 68؛ نساء/ 135؛ انفال/ 75؛ مریم/ 70؛ احزاب/ 6؛ محمّد/ 20؛ قیامه/ 34 و 35.

(22). نساء/ 51؛ انعام/ 157؛ اسراء/ 84؛ قصص/ 49؛ فاطر/ 42؛ زخرف/ 24؛ ملک/ 22.

(23). آیه 111.

(24). نجم/ 41.

(25). نحل/ 60؛ طه/ 68؛ روم/ 27؛ صافّات/ 8؛ ص/ 69؛ نجم/ 7؛ نازعات/ 24؛ اعلی/ 1؛ لیل/ 20.

(26). نحل/ 92.

(27). اسراء/ 1.

(28). قصص/ 20؛ یس/ 20.

(29). کهف/ 12.

(30). قول دیگر فعل ماضی است.

(31). طه/ 7.

(32). نجم/ 51.

(33). فصّلت/ 16.

(34). حجرات/ 13.

(35). لیل/ 17.

(36). نجم/ 52.

(37). قمر/ 46.

(38). شمس/ 12.

(39). اعلی/ 11؛ لیل/ 15.

(40). اعلی/ 5.

(41). انعام/ 50؛ هود/ 24؛ رعد/ 16 و 19؛ طه/ 124 و 125؛ نور/ 61؛ فاطر/ 19؛ غافر/ 58؛ فتح/ 17؛ عبس/ 2.

(42). آیه 23.

(43). آیه 72.

(44). انعام/ 50؛ هود/ 24؛ رعد/ 16؛ نور/ 61؛ فاطر/ 19؛ غافر/ 58؛ فتح/ 17؛ عبس/ 2.

(45). بقره/ 286؛ توبه/ 51.

(46). آل عمران/ 150؛ انفال/ 40؛ حج/ 78؛ حدید/ 15؛ تحریم/ 2.

(47). انعام/ 62؛ یونس/ 30.

(48). انفال/ 40؛ حج/ 13 و 78.

(49). نحل/ 76؛ تحریم/ 4.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 223

مولی «50»، مولی الّذین «51» لا مولی «52» و جمله آن یعنی جمله مولی هجده موضع است. و مأویهم «53» (12)، و مأویه «54» (3)،

و مأویکم «55» (3)، و المأوی «56». و جمله آن بیست و دو باشد. و مثوی الظّالمین «57»، و مثویکم «58» (2)، و مثویه «59» (1)، و مثوای «60»، و مثوی المتکبّرین «61»، و مثوی «62». و همه آن سیزده است. و مثنی «63» و محیای «64» و محیاهم «65» و مجریها «66» نزد بعضی «67»، و مرعیها «68» و المرعی «69»، و آنچه تاء تأنیث به آن متّصل است: مرضات «70».

یازدهم مفعل، و آن مرسیها است در اعراف «71» و هود «72» و نزع «73»، و مزجیه بی نظیر، و مجریها بر قرائت اکثر.

دوازدهم مفعّل، و آن سه لفظ است در بیست و سه موضع: مصلّی «74» و مصفّی «75» و مسمّی «76».

سیزدهم مفتعل، المنتهی دو موضع و النّجم «77»، و منتهیها «78».

______________________________

(50). دخان/ 41.

(51). محمّد/ 11.

(52). همان.

(53). آل عمران/ 151 و 197؛ نساء/ 97 و 121؛ توبه/ 73 و 95؛ یونس/ 8؛ رعد/ 18؛ اسراء/ 97؛ نور/ 57؛ سجده/ 20؛ تحریم/ 9.

(54). آل عمران/ 162؛ مائده/ 72؛ انفال/ 16.

(55). عنکبوت/ 25؛ جاثیه/ 34؛ حدید/ 15.

(56). سجده/ 19؛ نجم/ 15؛ نازعات/ 39 و 41.

(57). آل عمران/ 151.

(58). انعام/ 128؛ محمّد/ 19.

(59). یوسف/ 21.

(60). یوسف/ 23.

(61). نحل/ 29؛ زمر/ 72؛ غافر/ 76.

(62). عنکبوت/ 68؛ زمر/ 32 و 60؛ فصّلت/ 24؛ محمّد/ 12.

(63). نساء/ 3؛ سبأ/ 46؛ فاطر/ 1.

(64). انعام/ 162.

(65). جاثیه/ 21.

(66). هود/ 41.

(67). حفص و حمزه و کسائی و خلف.

(68). نازعات/ 31.

(69). اعلی/ 4.

(70). بقره/ 207 و 265؛ نساء/ 114؛ ممتحنه/ 1؛ تحریم/ 1.

(71). آیه 187.

(72). آیه 41.

(73). آیه 42.

(74). بقره/ 125.

(75). محمّد/ 15.

(76). بقره/ 282؛ انعام/ 2 و 60؛ هود/ 3؛ رعد/ 2؛ ابراهیم/

10؛ نحل/ 61؛ طه/ 129؛ حج/ 5 و 33؛ عنکبوت/ 53؛ روم/ 8؛ لقمان/ 29؛ فاطر/ 13 و 45؛ زمر/ 5 و 42؛ غافر/ 67؛ شوری/ 14؛ احقاف/ 3؛ نور/ 4.

(77). آیات 14 و 42.

(78). نازعات/ 44.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 224

چهاردهم فعّل، و آن غزّی «1» است و نظیر ندارد.

پانزدهم فوعله، و آن التّوریه «2» است، هجده موضع، سه از آن در نصف آخر و اصلش ووریه بوده.

و امّا افعال:

وزن اوّل از آن فعل است و آن صد و هشتاد [و] هشت کلمه است: أبی «3» و سعی «4» و قضی «5»، دو از آن متّصل به ضمیر مؤنّث، یکی مفرد و یکی جمع، هدیکم «6» و هدی اللّه «7» و هدینا «8» و هدینی «9» و هدن «10» و هدی «11» و هدیه «12» و هدیهم «13» و هدی النّاس «14». چنانچه همه بیست و هشت موضع باشد. و یازده از آن مجرّد از ضمیر بارز. و عسی و کفی «15» و أتیهم «16» و أتیکم «17» و أتیها «18»، أتیک «19»، أتینا الیقین «20» و أتی «21» منقطع از ضمیر. و مجموع بیست

______________________________

(1). آل عمران/ 156.

(2). آل عمران/ 3 و 48 و 50 و 65 و 93؛ مائده/ 43 و 44 و 46 و 66 و 68 و 110؛ اعراف/ 157؛ توبه/ 111؛ فتح/ 29؛ صف/ 6؛ جمعه/ 5.

(3). بقره/ 34؛ حجر/ 31؛ اسراء/ 89 و 99؛ طه/ 56 و 116؛ فرقان/ 50.

(4). بقره/ 114 و 205؛ اسرا/ 19؛ نجم/ 39؛ نازعات/ 35.

(5). بقره/ 117؛ آل عمران/ 47؛ انعام/ 2؛ یوسف/ 68؛ مریم/ 35؛ قصص/ 15 و

29؛ احزاب/ 23 و 36 و 37؛ زمر/ 42؛ غافر/ 68؛ فصّلت/ 12.

(6). بقره/ 185 و 198؛ انعام/ 149؛ نحل/ 9؛ و حج/ 37؛ و حجرات/ 17.

(7). بقره/ 143 و 213؛ انعام/ 90؛ نحل/ 36.

(8). انعام/ 71؛ اعراف/ 43؛ ابراهیم/ 12 و 21.

(9). انعام/ 161 و 57.

(10). انعام/ 80.

(11). اعراف/ 30؛ طه/ 50 و 79 و 122؛ اعلی/ 3؛ ضحی/ 7.

(12). نحل/ 121.

(13). توبه/ 115؛ زمر/ 18.

(14). رعد/ 31.

(15). نساء/ 6 و 45 و 50 و 55 و 70 و 79 و 81 و 132 و 166 و 171؛ یونس/ 29؛ رعد/ 43؛ اسراء/ 14 و 17 و 65 و 96؛ انبیاء/ 47؛ فرقان/ 31 و 58؛ عنکبوت/ 52؛ احزاب/ 3 و 25 و 39 و 48؛ احقاف/ 8؛ فتح/ 28.

(16). انعام/ 34؛ نحل/ 26؛ قصص/ 46؛ سجده/ 3؛ زمر/ 25؛ غافر/ 35 و 56؛ حشر/ 2.

(17). انعام/ 40 و 47؛ یونس/ 50.

(18). یونس/ 24؛ طه/ 11؛ قصص/ 30.

(19). طه/ 9؛ ص/ 21؛ ذاریات/ 24؛ نازعات/ 15؛ بروج/ 17؛ غاشیه/ 1.

(20). مدّثّر/ 47.

(21). نحل/ 1 و 26؛ طه/ 60 و 69؛ شعراء/ 89؛ ذاریات/ 59؛ انسان/ 1.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 225

و هشت باشد. و رأی مجرّد از ضمیر سیزده «22»، هفت از آن قبل از متحرّک و شش قبل از ساکن، و با ضمیر نه موضع «23» چنانچه مجموع بیست و دو باشد. و ما نهیکما «24» «25» و نهیکم «26» و نهی النّفس «27» و رمی در انفال «28»، و عصی «29» یکی با ضمیر «30»، و نآ بجانبه «31» و أوی الفتیه «32» و طغی «33» و

غوی «34» [و] فسقی لهما «35»، سقیهم «36» و بغی «37» و فوقیه «38» و وقیهم «39» و وقینا «40» و هوی «41» و جزیهم بما صبروا «42» و بنیها «43» و دحیها «44» و تلیها «45» و طحیها «46» و سجی «47» و ما قلی «48». و یک کلمه دیگر از این وزن هست که در مصاحف به یاء نوشته اند و لیکن واوی است و آن لفظ ما زکی است در سوره نور «49».

و از جمله مذکورات چهار کلمه واوی است: دحیها، تلیها، طحیها سجی.

وزن دوّم افعل، صد و بیست و یک لفظ:

أحیا، پنج از آن با ضمیر «50» و شش بی ضمیر «51»، و أوصی «52» بقرائت نافع «53»، و آتی

______________________________

(22). انعام/ 76 و 77 و 78؛ هود/ 70؛ یوسف/ 24 و 28؛ نحل/ 85 و 86؛ کهف/ 53؛ طه/ 10؛ احزاب/ 22؛ نجم/ 11 و 18.

(23). انبیاء/ 36؛ نمل/ 10 و 40؛ قصص/ 31؛ فاطر/ 8؛ صافّات/ 55؛ نجم/ 13؛ تکویر/ 23؛ علق/ 7.

(24). س: ما نهیکم.

(25). اعراف/ 20.

(26). حشر/ 7.

(27). نازعات/ 40.

(28). آیه 17.

(29). طه/ 121؛ مزّمّل/ 16؛ نازعات/ 21.

(30). فعل عصی در یازده موضع با ضمیر به کار رفته است.

(31). اسراء/ 83؛ فصّلت/ 51.

(32). کهف/ 10.

(33). طه/ 24 و 43؛ نجم/ 17؛ حاقّه/ 11؛ نازعات/ 17 و 37.

(34). طه/ 121؛ نجم/ 2.

(35). قصص/ 24.

(36). انسان/ 21.

(37). قصص/ 76؛ ص/ 22.

(38). غافر/ 45.

(39). دخان/ 56؛ طور/ 18؛ انسان/ 11.

(40). طور/ 27.

(41). طه/ 81؛ نجم/ 1.

(42). انسان/ 12.

(43). نازعات/ 27؛ شمس/ 5.

(44). نازعات/ 30.

(45). شمس/ 2.

(46). شمس/ 6.

(47). ضحی/ 2.

(48). همان.

(49). آیه 21.

(50). بقره/ 28 و 243؛ مائده/ 32؛ حج/ 66؛ فصّلت/ 39.

(51).

بقره/ 164؛ مائده/ 32؛ نحل/ 65؛ عنکبوت/ 63؛ جاثیه/ 5؛ نجم/ 44.

(52). بقره/ 132.

(53). نافع و ابن عامر و ابو جعفر أوصی و بقیّه وصّی خوانده اند.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 226

از آن جمله سی موضع با ضمیر حسب المفصل: آتیکم «54» و آتیه «55» و آتیهم «56» و آتیهما «57» «58» و آتینی «59» و آتینا «60» و آتین «61» و آتیک «62» و آتیها «63». و سه بی ضمیر «64». و من أوفی در عمران «65» و فتح «66»، و أریکم «67» در عمران و أریک اللّه «68» و أریکهم «69»، فأریه «70» و قد أفضی «71» و ألقی «72» دوازده «73» موضع مجرّد از ضمیر هست «74»، و با ضمیر سه: ألقیها «75»، ألقیه «76»، و أنجی چهار متّصل به ضمیر «77» یکی از آن جمله به قرائت کوفیان در انعام «78»، و أغنی «79» یازده موضع، هفت از آن مسبوق به حرف نهی و یکی متّصل به ضمیر در سوره توبه، و فآویکم «80»، آوی «81» سه موضع، یکی متّصل به فاء، و أدریکم «82»، أدریک «83»، فأدلی دلوه «84» و فأنسیه «85» و أنسینیه «86»

______________________________

(54). مائده/ 20 و 48؛ انعام/ 165؛ ابراهیم/ 34؛ نور/ 33؛ نمل/ 36؛ حدید/ 23؛ حشر/ 7.

(55). بقره/ 251 و 258؛ طلاق/ 7.

(56). آل عمران/ 148 و 170 و 180؛ نساء/ 37 و 54؛ توبه/ 59 و 76؛ محمّد/ 17؛ ذاریات/ 16؛ طور/ 18.

(57). س: آتیها.

(58). اعراف/ 190.

(59). هود/ 28 و 63؛ مریم/ 30.

(60). توبه/ 75.

(61). نمل/ 36.

(62). قصص/ 77.

(63). طلاق/ 7.

(64). بقره/ 177؛ توبه/ 18.

(65). آیه 76.

(66). آیه 10.

(67). آل عمران/

152؛ هود/ 29 و 84؛ احقاف/ 23.

(68). نساء/ 105.

(69). انفال/ 43.

(70). نازعات/ 20.

(71). همان.

(72). نساء/ 21.

(73). س: یازده.

(74). نساء/ 94؛ اعراف/ 107 و 150؛ نحل/ 15؛ طه/ 65 و 87؛ حج/ 52؛ شعراء/ 32 و 45؛ لقمان/ 10؛ ق/ 37؛ قیامه/ 15.

(75). نساء/ 171؛ طه/ 20.

(76). یوسف/ 96.

(77). انعام/ 63؛ یونس/ 23؛ ابراهیم/ 6؛ عنکبوت/ 24.

(78). عاصم و حمزه و کسائی و خلف أنجانا و بقیّه أنجیتنا خوانده اند.

(79). اعراف/ 48؛ حجر/ 84؛ شعراء/ 207؛ زمر/ 50؛ غافر/ 82؛ احقاف/ 26؛ نجم/ 48؛ حاقّه/ 28؛ ضحی/ 8؛ مسد/ 2.

(80). انفال/ 26.

(81). یوسف/ 69 و 99؛ ضحی/ 6.

(82). یونس/ 16.

(83). حاقّه/ 3؛ مدّثّر/ 27؛ مرسلات/ 14؛ انفطار/ 17 و 18؛ طارق/ 2؛ بلد/ 12؛ قدر/ 2؛ قارعه/ 3 و 10؛ همزه/ 5.

(84). یوسف/ 19.

(85). یوسف/ 42.

(86). کهف/ 63.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 227

و فأنسیهم «87» و أوحی «88» و أسری بعبده «89» و أصفیکم «90» و أحصیها «91» و أحصیهم «92» و أحصیه «93» و أحصی کلّ شی ء «94» و أوصینی «95» و أعطی «96» و أردیکم «97» و أملی لهم «98» در غیر قرائت ابو عمرو «99» و یعقوب «100»، و أکدی «101» و أبکی «102» و أقنی «103» و أهوی «104» و فأوعی «105» و أرسیها. «106»

وزن سوّم فعّل، و آن سی و شش کلمه است:

فسوّیهنّ «107» و سوّیک «108» یکی با فاء، و سوّیه «109» و فسوّی «110» و سوّیها «111» یکی از آن مجرّد از فاء، و وصّی «112» و ماولّیهم «113» [و] ولّی مدبرا «114» [و] ولّی مستکبرا «115» [و] وصّیکم «116» و نجّینا «117» و نجّیهم

«118» و نجّیکم «119» و سمّیکم «120» [و] فوفّیه حسابه «121» و إبراهیم الّذی وفّی «122» و فغشّیها ما غشّی «123» و صلّی «124» هرسه و لقّیهم «125» و جلّیها «126» و زکّیها «127» و دسّیها «128».

______________________________

(87). مجادله/ 19؛ حشر/ 19.

(88). ابراهیم/ 13؛ نحل/ 68؛ اسراء/ 39؛ مریم/ 11؛ فصّلت/ 12؛ نجم/ 10؛ زلزله/ 5.

(89). اسراء/ 1.

(90). اسراء/ 40؛ زخرف/ 16.

(91). کهف/ 49.

(92). مریم/ 94.

(93). مجادله/ 6.

(94). جن/ 28.

(95). مریم/ 31.

(96). طه/ 50؛ نجم/ 34؛ لیل/ 5.

(97). فصّلت/ 23.

(98). محمّد/ 25.

(99). ابو عمرو أملی خوانده است.

(100). یعقوب أملی خوانده است.

(101). نجم/ 48.

(102). نجم/ 43. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2) 227 باب در ذکر ذوات الیاء ..... ص : 216

(103). نجم/ 48.

(104). نجم/ 53.

(105). معارج/ 18.

(106). نازعات/ 32.

(107). بقره/ 29.

(108). کهف/ 37؛ انفطار/ 7.

(109). سجده/ 9.

(110). قیامه/ 38؛ اعلی/ 2.

(111). نازعات/ 28؛ شمس/ 7.

(112). بقره/ 132؛ شوری/ 13.

(113). بقره/ 142.

(114). نمل/ 10؛ قصص/ 31.

(115). لقمان/ 7.

(116). انعام/ 144 و 151 و 152 و 153.

(117). اعراف 89؛ مؤمنون/ 28.

(118). عنکبوت/ 65؛ لقمان/ 32.

(119). اسراء/ 67.

(120). حج/ 78.

(121). نور/ 39.

(122). نجم/ 37.

(123). نجم/ 54.

(124). قیامه/ 31؛ اعلی/ 15؛ علق/ 10.

(125). انسان/ 11.

(126). شمس/ 3.

(127). شمس/ 9.

(128). شمس/ 10.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 228

وزن چهارم فاعل، و آن فنادیه «129» است به قرائت حمزه و کسائی «130». و نادیهما ربّهما «131» و نادی «132» دو از آن مسبوق به فاء، و فنادیها «133» و نادینا «134» و نادیه «135» و ساوی. «136»

پنجم وزن افتعل، و آن شصت و هشت کلمه است:

استوی «137»، یکی از آن مسبوق [به واو] و دو به

فاء، و اشتری «138» و اشتریه «139» و إذ ابتلی «140» و اصطفی «141» و اصطفیه «142» و اصطفیک «143» چنانچه هشت باشد، و اعتدی «144» و اتّقی «145» و فانتهی «146» و لو افتدی «147» و التقی الجمعان «148» و فالتقی الماء «149» و افتری «150» و افتریه «151» و اهتدی «152» و اعتریک «153» و اجتبیه «154»، یکی از

______________________________

(129). آل عمران/ 39.

(130). حمزه و کسائی و خلف فناداه و بقیّه فنادته خوانده اند.

(131). اعراف/ 44 و 48 و 50؛ هود/ 42 و 45؛ مریم/ 3؛ انبیاء/ 76 و 83 و 89؛ شعراء/ 10؛ ص 41؛ زخرف/ 51؛ قلم/ 48؛ نازعات/ 23.

(132). اعراف/ 22.

(133). مریم/ 24.

(134). صافّات/ 75.

(135). نازعات/ 16.

(136). کهف/ 96.

(137). بقره/ 29؛ اعراف/ 54؛ یونس/ 3؛ رعد/ 2؛ طه/ 5؛ فرقان/ 59؛ قصص/ 14؛ سجده/ 4؛ فصّلت/ 11؛ فتح/ 29؛ نجم/ 6؛ حدید/ 4.

(138). توبه/ 111.

(139). بقره/ 102؛ یوسف/ 21.

(140). بقره/ 124.

(141). بقره/ 132؛ آل عمران/ 33؛ نمل/ 59؛ صافّات/ 153؛ زمر/ 4.

(142). بقره/ 247.

(143). آل عمران/ 42.

(144). بقره/ 178 و 194؛ مائده/ 94.

(145). بقره/ 189 و 203؛ آل عمران/ 76؛ نساء/ 77؛ اعراف/ 35؛ نجم/ 32؛ لیل/ 5.

(146). بقره/ 275.

(147). آل عمران/ 91.

(148). آل عمران/ 155 و 166؛ انفال/ 41.

(149). قمر/ 12.

(150). آل عمران/ 94؛ نساء/ 48؛ انعام/ 21 و 93 و 144؛ اعراف/ 37؛ یونس/ 17؛ هود/ 18؛ کهف/ 15؛ طه/ 61؛ مؤمنون/ 38؛ عنکبوت/ 68؛ شوری/ 24؛ صف/ 7.

(151). یونس/ 38؛ هود/ 13 و 35؛ انبیاء/ 5؛ فرقان/ 4؛ سجده/ 3؛ احقاف/ 4.

(152). یونس/ 108؛ اسراء/ 15؛ طه/ 82 و 135؛ نمل/ 93؛ زمر/ 41؛ نجم/ 30.

(153). هود/ 54.

(154). نحل/

121؛ طه/ 122؛ قلم/ 50.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 229

آن مسبوق به فاء، و اجتبیکم «155» و ابتغی «156» و ارتضی «157».

ششم وزن استفعل، و آن چهار لفظ است:

استسقی «158»، استسقیه «159»، استعلی «160»، و استهویه «161» در قرائت حمزه. «162»

هفتم وزن تفعّل، و آن سی و دو لفظ است:

فتلقّی «163» و تولّی «164»، چهار از آن مسبوق به فاء و یکی متّصل به ضمیر در حج «165»، و تجلّی «166» و تمنّی «167» و تغشّیها «168» و تزکّی «169» و فتدلّی «170» و تردّی «171».

هشتم وزن تفاعل، و آن دو لفظ است:

فتعاطی «172»، تعالی «173» چهار از آن مسبوق به فاء.

وزن نهم مضارع «174» ثلاثی مجرّد که بر وزن یفعل باشد به یاء مفتوحه که علامت غایب است. و اوّل آن و لو یری الّذین ظلموا «175» در قرائت غیر نافع «176»، و سیری اللّه «177»، یکی مسبوق به فاء، و یریکم «178» و یریک «179» و یری الّذین در سبأ «180»، و یری، دو در

______________________________

(155). حج/ 78.

(156). مؤمنون/ 7؛ معارج/ 31.

(157). انبیاء/ 28؛ نور/ 55؛ جن/ 27.

(158). بقره/ 60.

(159). اعراف/ 160.

(160). طه/ 64.

(161). انعام/ 71.

(162). حمزه به اماله الف و بقیّه استهوته خوانده اند.

(163). بقره/ 37.

(164). انبیاء/ 205؛ آل عمران/ 82؛ نساء/ 80 و 115؛ اعراف/ 79 و 93؛ یوسف/ 84؛ طه/ 48 و 60؛ نور/ 11؛ قصص/ 24؛ ذاریات/ 39؛ نجم/ 29 و 33؛ معارج/ 17؛ قیامه/ 32؛ عبس/ 1؛ غاشیه/ 23؛ لیل/ 16؛ علق/ 13.

(165). آیه 4.

(166). اعراف/ 143؛ لیل/ 2.

(167). حج/ 52؛ نجم/ 24.

(168). اعراف/ 189.

(169). طه/ 76؛ فاطر/ 17؛ نازعات/ 18؛ اعلی/ 14.

(170). نجم/ 8.

(171).

لیل/ 11.

(172). قمر/ 29.

(173). انعام/ 100؛ اعراف/ 190؛ یونس/ 18؛ نحل/ 1 و 3؛ اسراء/ 43؛ طه/ 114؛ مؤمنون/ 92 و 116؛ نمل/ 63؛ قصص/ 68؛ روم/ 40؛ زمر/ 67؛ جن/ 3.

(174). س:+ است.

(175). بقره/ 165.

(176). نافع و ابن عامر و یعقوب تری به صیغه مخاطب و بقیّه یری به صیغه غائب خوانده اند.

(177). توبه/ 94 و 105.

(178). اعراف/ 27؛ توبه/ 127.

(179). شعراء/ 218.

(180). آیه 6.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 230

و النّجم «181»، و یکی در و النّازعات «182»، و یکی در علق «183» و یکی در قصص «184» به قرائت حمزه و کسائی «185»، و یخفی «186» یکی از آن «187» به قرائت حمزه و کسائی «188»، و یغشی «189» اوّل آن در قرائت غیر حمزه و کسائی «190»، و سه دیگر متّصل به ضمیر «191»، و لا یرضی «192» و لسوف یرضی «193» و ینهیهم «194» و ینهی «195» و ینهیکم «196» و یحیی من حیّ «197» و لا یحیی «198» و یأبی اللّه «199» و یلقیه «200» و یخشی «201» یکی از آن متّصل به ضمیر «202»، و أن یطغی «203» و لا ینسی «204» و لا یبلی «205» و لا یشقی «206» و یبقی وجه ربّک «207» و یصلی سعیرا «208» در غیر قرائت نافع و تابعان «209»، و لا یصلیها «210» و یصلی النّار «211».

وزن دهم تفعل به تاء مفتوحه، و آن دو قسم است: خطاب و تأنیث.

و اوّل که خطاب است:

قبله ترضیها «212» و ربّ لترضی «213» و لعلّک ترضی «214» در قرائت غیر شعبه و کسائی «215»،

______________________________

(181). آیات 12 و 35.

(182). آیه 36.

(183). آیه

14.

(184). آیه 6.

(185). حمزه و کسائی و خلف یری و بقیّه نری خوانده اند.

(186). آل عمران/ 5؛ ابراهیم/ 38؛ غافر/ 16؛ حاقّه/ 18؛ اعلی/ 7.

(187). حاقّه/ 18.

(188). حمزه و کسائی و خلف تخفی خوانده اند.

(189). آل عمران/ 154؛ دخان/ 11؛ نجم/ 16؛ لیل/ 1.

(190). حمزه و کسائی و خلف تغشی خوانده اند.

(191). نور/ 40؛ عنکبوت/ 55؛ شمس/ 4.

(192). نساء/ 108؛ توبه/ 96؛ زمر/ 7.

(193). لیل/ 21.

(194). مائده/ 63؛ اعراف/ 157.

(195). نحل/ 90؛ علق/ 9.

(196). ممتحنه/ 8 و 9.

(197). انفال/ 42.

(198). طه/ 74؛ اعلی/ 13.

(199). توبه/ 32.

(200). اسراء/ 13.

(201). طه/ 3 و 44؛ فاطر/ 28؛ نازعات/ 26؛ عبس/ 9؛ اعلی/ 10.

(202). نازعات/ 45.

(203). طه/ 45.

(204). طه/ 52.

(205). طه/ 120.

(206). طه/ 123.

(207). الرحمن/ 27.

(208). انشقاق/ 12.

(209). نافع و ابن کثیر و ابن عامر و کسائی یصلّی و بقیّه یصلی خوانده اند.

(210). لیل/ 15.

(211). اعلی/ 12.

(212). بقره/ 144.

(213). طه/ 84.

(214). طه/ 130.

(215). شعبه و کسائی ترضی خوانده اند.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 231

و ترضیه «1» دو موضع، فترضی «2» و لو تری الّذین «3» در قرائت نافع «4»، و تری «5» دوازده موضع، فتری «6» پنج موضع، تری «7» نوزده موضع، و ترینی «8» دو موضع، فتریه «9» همچنین، و تریهم «10» سه موضع، و أتنهینا «11» و ترقی «12» و لتشقی «13» [و] فتردی «14» و لا تخشی «15» و فتخشی «16» و تخشی النّاس «17» و أن تخشیه «18» و لا تعری «19» و لا تضحی «20» و فلا تنسی «21».

و ثانی له: تهوی «22» سه موضع، و لن ترضی «23» و تغشی طائفه «24» به قرائت حمزه و کسائی «25»، و لتصغی «26» و تأبی

قلوبهم «27» و تغشی وجوههم «28» و تسعی سه موضع در طه «29»، و لا تعمی الأبصار «30» و تعمی القلوب «31» و إنّ الصّلوه تنهی «32» و لا تخفی «33» در قرائت غیر حمزه و کسائی «34»، و تصلی نارا «35».

______________________________

(1). نمل/ 19؛ احقاف/ 15.

(2). ضحی/ 5.

(3). بقره/ 165.

(4). نافع و ابن عامر و یعقوب تری و بقیّه یری خوانده اند.

(5). مائده/ 52؛ کهف/ 49؛ نور/ 43؛ روم/ 48؛ حاقّه/ 7.

(6). مائده/ 80 و 83؛ انعام/ 27 و 30 و 93؛ انفال/ 50؛ طه/ 107؛ سجده/ 12؛ سبأ/ 31 و 51؛ صافّات/ 102؛ زمر/ 58 و 60؛ فصّلت/ 39؛ شوری/ 22؛ حدید/ 12؛ ملک/ 3؛ حاقّه/ 8.

(7). مائده/ 62؛ ابراهیم/ 49؛ نحل/ 14؛ کهف/ 14 و 47؛ حج/ 2 و 5؛ نمل/ 88؛ فاطر/ 12؛ زمر/ 75؛ شوری/ 42؛ جاثیه/ 28.

(8). اعراف/ 143.

(9). زمر/ 21؛ حدید/ 20.

(10). اعراف/ 198؛ شوری/ 45؛ فتح/ 29.

(11). هود/ 62.

(12). اسراء/ 93.

(13). طه/ 2.

(14). طه/ 16.

(15). طه/ 77.

(16). نازعات/ 19.

(17). احزاب/ 37.

(18). همان.

(19). طه/ 118.

(20). طه/ 119.

(21). اعلی/ 6.

(22). بقره/ 87؛ مائده/ 70؛ نجم/ 23.

(23). بقره/ 120.

(24). آل عمران/ 154.

(25). حمزه و کسائی و خلف تغشی و بقیّه یغشی خوانده اند.

(26). انعام/ 113.

(27). توبه/ 8.

(28). همان.

(29). آیات 15 و 20 و 66.

(30). حج/ 46.

(31). همان.

(32). عنکبوت/ 45.

(33). حاقّه/ 18.

(34). حمزه و کسائی و خلف لا یخفی خوانده اند.

(35). غاشیه/ 4.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 232

وزن یازدهم مضارع متکلّم از ثلاثی مجرّد و آن: إنّی أریک «1» و إنّی أری «2» سه موضع، و لکنّی أریکم «3» همچنین، و إنّی أریکم «4» و أرینی «5» دو موضع، و

أسمع و أری «6» [و] إلّا ما أری «7» و لا أری الهدهد «8» و آسی «9» و أنهیکم «10».

وزن دوازدهم متکلّم به نون و آن: نری اللّه «11» است، و قد نری «12» و لنریک «13» [سه] موضع، و ما نریک «14» همچنین، و إنّا نریک «15» همچنین، و ما نری «16» و أو نری «17» و نریه قریبا «18» و نخشی «19» و ننسیهم «20» و ننسیکم «21» نخزی «22» و نحیا «23» دو موضع.

وزن سیزدهم مضارع به یاء از باب تفعّل و آن: یتولّی «24» است، و یتوفّی «25» و یتوفّیهنّ «26» و یتوفّیکم «27» هردو، و یتوفّیهم به قرائت حمزه دو موضع در نحل «28»، و یتلقّی المتلقّین «29» و یتزکّی «30» و یزّکّی «31» دو موضع، و یتمطّی «32».

وزن چهاردهم مضارع به تاء از این باب، و آن دو قسم است: یا آنکه هردو تاء در خطّ مصحف باشد یا یکی. و اوّل تتوفّیهم «33» است در قرائت غیر حمزه «34»، و تتلقّیهم «35».

______________________________

(1). انعام/ 74.

(2). انفال/ 48؛ یوسف/ 43؛ صافّات/ 102.

(3). هود/ 29؛ احقاف/ 23.

(4). هود/ 84.

(5). یوسف/ 36.

(6). طه/ 46.

(7). غافر/ 29.

(8). نمل/ 20.

(9). اعراف/ 93.

(10). هود/ 88.

(11). بقره/ 55.

(12). بقره/ 144.

(13). اعراف/ 60 و 66؛ هود/ 91.

(14). هود/ 27.

(15). یوسف/ 36 و 78.

(16). انعام/ 94؛ هود/ 27.

(17). فرقان/ 21.

(18). معارج/ 7.

(19). مائده/ 52.

(20). اعراف/ 51.

(21). جاثیه/ 34.

(22). طه/ 134.

(23). مؤمنون/ 37؛ جاثیه/ 24.

(24). آل عمران/ 23؛ اعراف/ 196؛ نور/ 47.

(25). انفال/ 50؛ زمر/ 42.

(26). نساء/ 15.

(27). انعام/ 60؛ یونس/ 104؛ نحل/ 70؛ سجده/ 11.

(28). آیات 28 و 32.

(29). ق/ 17.

(30). فاطر/ 18؛ لیل/ 18.

(31). عبس/ 3 و

7.

(32). قیامه/ 33.

(33). نحل/ 28 و 32.

(34). حمزه و خلف یتوفّاهم خوانده اند.

(35). انبیاء/ 103.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 233

و ثانی توفّیهم در نساء «1»، و تلهّی «2» و تلظّی «3» و لو تسوّی «4» به قرائت حمزه و کسائی «5»، و أن تزکّی «6» و تصدّی «7». و این سه کلمه آخر به قرائت نافع از قبیل اوّل است و تشدید عوض از تاء دوّم.

وزن پانزدهم [...] فقط.

وزن شانزدهم تتجافی «8»، تتماری «9».

وزن هفدهم یفعل به یاء مضمومه و اسکان فاء. و آن دو نوع است ثلاثی و رباعی.

و ثلاثی یتلی «10» است، [و] فلا یجزی «11» و أن یهدی «12» و لا یهدی «13» به قرائت نافع «14»، و یقضی «15» و یجبی إلیه «16» به قرائت غیر نافع «17»، و یغشی علیه «18» و لا یری إلّا مساکنهم «19» به قرائت عاصم و حمزه «20»، و سوف یری «21» و ثمّ یجزیه «22» و هو یدعی «23». و رباعی أن یؤتی «24» دوگانه، و یوحی «25» چهار از آن به صیغه جمع متکلّم آمده است به قرائت بعضی از قرّاء، یک موضع در آخر یوسف «26»، و یکی در

______________________________

(1). آیه 97.

(2). عبس/ 10.

(3). لیل/ 14.

(4). نساء/ 42.

(5). حمزه و کسائی و خلف تسوّی؛ نافع و ابو جعفر تسّوّی و بقیّه تسوّی خوانده اند.

(6). نازعات/ 18.

(7). عبس/ 6.

(8). سجده/ 16.

(9). نجم/ 55.

(10). نساء/ 127؛ مائده/ 1؛ اسراء/ 107؛ حج/ 30؛ قصص/ 53؛ عنکبوت/ 51؛ احزاب/ 34.

(11). انعام/ 160؛ قصص/ 84؛ غافر/ 40.

(12). یونس/ 35.

(13). نحل/ 37.

(14). نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و ابو عامر و ابو جعفر و

یعقوب یهدی و بقیّه یهدی خوانده اند.

(15). انعام/ 60؛ طه/ 114؛ فاطر/ 36.

(16). قصص/ 57.

(17). نافع و ابو جعفر و رویس تجبی خوانده اند.

(18). احزاب/ 19.

(19). احقاف/ 25.

(20). عاصم و حمزه و یعقوب و خلف یری و بقیّه تری خوانده اند.

(21). نجم/ 40.

(22). نجم/ 41.

(23). صف/ 7.

(24). آل عمران/ 73؛ مدّثّر/ 52.

(25). انعام/ 50؛ اعراف/ 203؛ یونس/ 15 و 109؛ هود/ 12؛ یوسف/ 109؛ نحل/ 43؛ کهف/ 110؛ طه/ 13 و 38؛ انبیاء/ 7 و 25 و 108؛ احزاب/ 2؛ ص 70؛ فصّلت/ 6؛ احقاف/ 9؛ نجم/ 4.

(26). حفص نوحی خوانده است.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 234

نحل «1»، و دو موضع اوّل انبیاء «2»، و یوم یحمی «3» و یلقی «4».

وزن هجدهم به تاء مضمومه و اسکان فاء. و آن هم ثلاثی و رباعی است. و اوّل تتلی «5» و فتکوی «6» و لتجزی «7» و الیوم تنسی «8» و تجبی «9» به قرائت نافع «10»، و الیوم تجزی «11» و من نعمه تجزی «12» و تمنی «13» و تبلی السّرائر «14».

و ثانی فتلقی فی جهنّم «15» و لعلّک ترضی «16» به قرائت کسائی و شعبه «17»، فهی تملی «18» و تسقی «19» بماء «20» احتمال هردو دارد یعنی ثلاثی و رباعی، و همچنین تمنی «21» دوگانه.

وزن نوزدهم حتّی نؤتی مثل ما أوتی رسل اللّه. «22»

وزن بیستم و لا یلقّیها «23» و ما یلقّیها «24» هردو، و یصلّی سعیرا «25» به قرائت نافع و تابعان. «26»

وزن بیست و یکم توفّی «27» سه موضع، و عینا فیها تسمّی. «28»

______________________________

(1). حفص نوحی خوانده است.

(2). حفص در آیه 7؛ و حفص و حمزه و کسائی و

خلف در آیه 25 نوحی خوانده اند.

(3). توبه/ 35.

(4). فرقان/ 8؛ قصص/ 86؛ فصّلت/ 40.

(5). آل عمران/ 101؛ انفال/ 31؛ یونس/ 15؛ مریم/ 58 و 73؛ حج/ 72؛ مؤمنون/ 66 و 105؛ لقمان/ 7؛ سبأ/ 43؛ جاثیه/ 8 و 25 و 31؛ احقاف/ 7؛ قلم/ 15.

(6). توبه/ 35.

(7). طه/ 15؛ جاثیه/ 22.

(8). طه/ 126.

(9). قصص/ 57.

(10). نافع و ابو جعفر و رویس تجبی و بقیّه یجبی خوانده اند.

(11). غافر/ 17.

(12). لیل/ 19.

(13). نجم/ 46.

(14). طارق/ 9.

(15). اسراء/ 39.

(16). طه/ 130.

(17). بقیّه ترضی خوانده اند.

(18). فرقان/ 5.

(19). ابن عامر و عاصم و یعقوب یسقی و بقیّه تسقی خوانده اند.

(20). رعد/ 4.

(21). نجم/ 46.

(22). انعام/ 124.

(23). قصص/ 80.

(24). فصّلت/ 35.

(25). انشقاق/ 12.

(26). نافع و ابن کثیر و ابن عامر و کسائی یصلّی و بقیّه یصلی خوانده اند.

(27). بقره/ 281؛ آل عمران/ 161؛ نحل/ 111.

(28). انسان/ 18.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 235

وزن بیست و دوّم یفتری «1» دوگانه، و ثالث ندارد.

[وزن] بیست و سوّم و منکم من یتوفّی در حجّ «2» و مؤمن «3»، و ثانی ندارد.

یائات متطرّفه که صور الفاتند این است که مذکور شد و هیچ الف خارج از این ضوابط نیست.

و آنچه در وزن نمی آیند کلمات أنّی «4» و متی «5» و الفات مدّیّه اند مثل یویلتی «6» و یأسفی «7» و یحسرتی «8» و این دو آخر را نظیر نیست. و یویلتی سه است در مائده «9» و هود «10» و فرقان «11». و أنّی «12» بیست و هشت موضع است یازده از آن مسبوق به فاء و دو به واو. و متی «13» نه موضع. و یأسفی «14» یکی، و یحسرتی «15» یکی. این

همه مذکورات را در مصاحف عثمانیّه به یاء نوشته اند. و از این جمله یک اصل مطّرد و هفت کلمه خارج است و در مصاحف آن را به الف نوشته اند. اصل مطّرد آن است که قبل از یاء صورت الف، یاء دیگر باشد مثل الدّنیا و العلیا «16» و الرّءیا «17» و رءیاک «18»

______________________________

(1). یونس/ 37؛ یوسف/ 111.

(2). آیه 5.

(3). آیه 67.

(4). بقره/ 223 و 247 و 259؛ آل عمران/ 37 و 40 و 47 و 165؛ مائده/ 75؛ انعام/ 95 و 101؛ توبه/ 30؛ یونس/ 32 و 34؛ مریم/ 8 و 20؛ مؤمنون/ 89؛ عنکبوت/ 61؛ سبأ/ 52؛ فاطر/ 3؛ یس/ 66؛ زمر/ 6؛ غافر/ 62 و 69؛ زخرف/ 87؛ دخان/ 13؛ محمّد/ 18؛ منافقون/ 4؛ فجر/ 23.

(5). بقره/ 214؛ یونس/ 48؛ اسراء/ 51؛ انبیاء/ 38؛ نمل/ 71؛ سجده/ 28؛ سبأ/ 29؛ یس/ 48؛ ملک/ 25.

(6). مائده/ 31؛ هود/ 72؛ فرقان/ 28.

(7). یوسف/ 84.

(8). زمر/ 56.

(9). آیه 31.

(10). آیه 72.

(11). آیه 28.

(12). بقره/ 223 و 247 و 259؛ آل عمران/ 37 و 40 و 47 و 165؛ مائده/ 75؛ انعام/ 95 و 101؛ توبه/ 30؛ یونس/ 32 و 34؛ مریم/ 8 و 20؛ مؤمنون/ 89؛ عنکبوت/ 61؛ سبأ/ 52؛ فاطر/ 3؛ یس/ 66؛ زمر/ 6؛ غافر/ 62 و 69؛ زخرف/ 87؛ دخان/ 13؛ محمّد/ 18؛ منافقون/ 4؛ فجر/ 23.

(13). بقره/ 214؛ یونس/ 48؛ اسراء/ 51؛ انبیاء/ 38؛ نمل/ 71؛ سجده/ 28؛ سبأ/ 29؛ یس/ 48؛ ملک/ 25.

(14). یوسف/ 84.

(15). زمر/ 56.

(16). توبه/ 40.

(17). یوسف/ 43؛ اسراء/ 60؛ صافّات/ 105؛ فتح/ 5.

(18). یوسف/ 5.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 236

و رءیای «1»

و الحوایا «2» و فأحیا به «3» و أحیاکم «4» و أحیاهم «5» و نموت و نحیا «6» و أمات و أحیا «7» و محیای «8». و همچنین هدای «9» و مثوای «10» و یا بشری «11» «12» از جهت کراهت جمع بین الیاءین. و مع هذا بشری در یوسف در مصاحف مدنیّه و کوفیّه و بصریّه بی الف و بی یاء نوشته اند یعنی بر این صورت یبشری. و مراد از آن یاء که ننوشته اند یاء بعد از راء است که اگر بنوشتندی با این یاء متطرّفه که یاء اضافه است مجتمع شدی و حینئذ به الف بایستی نوشتن و این نباشد إلّا در مصحفی که به قرائت نافع یا ابن کثیر یا ابو عمرو یا ابن عامر نویسند. و استاد بلده هرات از جمله بی رسمی که با مصاحف کرده در تصحیح، یکی دیگر این است که در هر مصحف که نظر کرده و یاء بشری به این صورت نوشته بوده یاء را حک کرده و به خطّ نازنین خود الفی دراز را الحاق کرده بر این صورت یا بشرا، و حال آنکه مصحف را به قرائت عاصم راست کرده.

فإن کنت لا تدری فتلک مصیبهو إن کنت تدری فالمصیبه أعظم و همچنین سقیها «13» را نوشته اند در مصاحف مذکوره بی یاء و بی الف، بعضی از مصاحف هدی «14» و محیی «15» و مثوی «16» همچنین یعنی بی الف. و به قول تنزیل أحیاهم «17» و أحیاکم «18» و محیهم «19» و أحیاها «20»، و در فصّلت و عقبها «21» بی یاء،

______________________________

(1). یوسف/ 43 و 100.

(2). انعام/ 146.

(3). بقره/ 164؛ نحل/ 65؛ عنکبوت/ 63؛ جاثیه/ 5.

(4). بقره/ 28؛ حج/ 66.

(5). بقره/

243.

(6). مؤمنون/ 37؛ جاثیه/ 24.

(7). نجم/ 44.

(8). انعام/ 162.

(9). بقره/ 38؛ طه/ 123.

(10). یوسف/ 23.

(11). به قرائت نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و ابن عامر و ابو جعفر و یعقوب، بقیّه یا بشری خوانده اند.

(12). یوسف/ 19.

(13). شمس/ 13.

(14). بقره/ 38؛ طه/ 123.

(15). انعام/ 162.

(16). یوسف/ 23.

(17). بقره/ 243.

(18). بقره/ 28؛ حج/ 66.

(19). جاثیه/ 21.

(20). مائده/ 32؛ فصّلت/ 39.

(21). شمس/ 15.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 237

و سیمهم در بقره «1» و قتال «2» و الرحمن «3»، و اجتبه در طه «4» و ن «5»، و أوصانی «6».

و در کلماتی چند تنزیل به الف قائل شده با یاء یا بدون یاء هردو آتینی الکتب «7» و اجتبیکم «8» و اجتبیه در نحل «9»، و لن ترانی «10» به الف یا به یاء. امّا لفظ یحیی «11» از این حکم مستثنی است و به یاء نوشته اند بر اصل اگرچه دو یاء مجتمعند.

و امّا خطایا «12» ی پنج گانه مذکور شدند نزد تعداد الفاظ.

و امّا حروف هفت گانه: اوّل آن و من عصانی «13» و الأقصا «14» و من تولّاه «15» و أقصا المدینه «16» هردو، و سیماهم در فتح «17»، و طغا الماء «18» تمام به الف مرسومند. و رسم کرده اند کلتا الجنّتین «19» و تترا «20» به الف.

و در نخشی أن تصیبنا «21» و جنی الجنّتین «22» خلاف است. و بعضی نسبت کرده اند به مصحف امام طیب لکم «23» را که صورت الف یاء است. و جیأتهم رسلهم «24» و جیأ أمر «25» و جیأ و للرّجیل «26» بمصحف ابیّ بن کعب. و بعضی رسم کلمات جاء را بدین نهج به مصحف

مکّه نسبت کرده اند. و عمل بر هیچ کدام از اینها نیست اکنون در این مصاحف که در میان مردم متداول است. هرچه براین طرز و طریقه نوشته باشند که مذکور شد متعرّض آن نباید شد و به حال خود رها باید کرد چه موافق مصاحف

______________________________

(1). آیه 273.

(2). آیه 30.

(3). آیه 41.

(4). آیه 122.

(5). آیه 50.

(6). مریم/ 31.

(7). مریم/ 30.

(8). حج/ 78.

(9). آیه 121.

(10). اعراف/ 143.

(11). آل عمران/ 39؛ انعام/ 85؛ انفال/ 42؛ مریم/ 7 و 12؛ طه/ 74؛ انبیاء/ 90؛ اعلی/ 13.

(12). بقره/ 58؛ طه/ 73؛ شعراء/ 51؛ عنکبوت/ 12.

(13). ابراهیم/ 36.

(14). اسراء/ 1.

(15). حج/ 4.

(16). قصص/ 20؛ یس/ 20.

(17). آیه 29.

(18). حاقّه/ 11.

(19). کهف/ 33.

(20). مؤمنون/ 44.

(21). مائده/ 52.

(22). الرحمن/ 54.

(23). نساء/ 3.

(24). اعراف/ 101؛ یونس/ 13؛ ابراهیم/ 9؛ روم/ 9؛ فاطر/ 25؛ غافر/ 83.

(25). هود/ 76 و 101؛ غافر/ 78؛ حدید/ 14.

(26). بقره/ 228؛ نساء/ 7 و 32.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 238

عثمانیّه است و اگر چیزی مخالف باشد و توان موافق ساختن به نوعی که تعبی و مشقّتی روی ننماید بسازند و الّا رها کنند.

باب المقطوع و الموصول

این باب را ضبط کردن ضرورت است و در این مصاحف که در میان مردم است البتّه استعمال باید کرد و موافق مصاحف عثمانیّه ساختن.

بدان که اصل در هر کلمه آن است که منقطع و مفصول باشد از کلمه دیگر خواه اسم باشد خواه فعل خواه حرف الّا ال معرفه که از جهت کثرت دور نازل منزله جزء است با معرّف خود یعنی هردو [یک] کلمه اند پس آن را موصول نوشته اند. و الّا یاء و هاء که چون الف هردو را در رسم انداختند

بر یک حرف ماندند پس ناچار بود اتّصال ایشان به مابعد. و الّا هرگاه که کلمه ثانیه ضمیر متّصل باشد مرفوع یا منصوب یا مجرور مانند قلت «1» و قلنا «2» و ربّی و ربّکم و رسله «3» و رسلنا «4» و میثاقه «5» و أحیاکم «6» و أنلزمکموها «7». و الّا آنکه حرف هجا باشد در اوایل سور «8». و الّا هر کلمه که داخل شود بر او حرفی از حروف معانی و آن یک حرف باشد مثل بسم اللّه

______________________________

(1). مائده/ 116 و 117؛ توبه/ 92؛ هود/ 7؛ کهف/ 39؛ نوح/ 10.

(2). بقره/ 34 و 35 و 36 و 38 و 58 و 60 و 65 و 73؛ نساء/ 154؛ اعراف/ 11 و 166؛ انفال/ 31؛ هود/ 40؛ اسراء/ 60 و 61 و 104؛ کهف/ 14 و 50 و 86؛ طه/ 68 و 116 و 117؛ انبیاء/ 69؛ فرقان/ 36؛ قصص/ 75؛ ملک/ 9.

(3). بقره/ 98 و 285؛ آل عمران/ 179؛ نساء/ 136 و 150 و 152 و 171؛ هود/ 59؛ ابراهیم/ 147؛ حدید/ 19 و 21 و 25؛ حشر/ 6؛ طلاق/ 8.

(4). مائده/ 32؛ انعام/ 61؛ اعراف/ 37؛ یونس/ 21 و 103؛ هود/ 69 و 77؛ اسراء/ 77؛ مؤمنون/ 44؛ عنکبوت/ 31 و 33؛ غافر/ 51 و 70؛ زخرف/ 45 و 80؛ حدید/ 25 و 27.

(5). بقره/ 27؛ مائده/ 7؛ رعد/ 25.

(6). بقره/ 28؛ حج/ 66.

(7). هود/ 28.

(8). منظور حروف مقطّعه است.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 239

و باللّه و للّه و لرسوله «1» و کمثله «2» و لأنتم «3» و أ أنت «4» و أبا للّه و آیاته

«5» و سیذّکّر «6» و فلقتلوکم «7» و لقد و لسوف «8». و الّا هرگاه که اوّل کلمه ثانیه همزه باشد و بر مراد وصل و تخفیف آن را تصویر کرده باشد به واو یا به یاء مانند هؤلاء و لئلّا «9». و الّا ما استفهامیّه که مدخل حرف جر باشد مثل ممّ «10» و عمّ «11» و بم «12» و لم «13». و الّا أم با ما، و أن مفتوحه مخفّفه با ما، و إن مکسوره مخفّفه با لا مانند: أمّا اشتملت «14» و أمّاذا «15» و إلّا تفعلوه «16»، و إذا کالوهم أو «17» و زنوهم «18» بر قول صحیح.

و گفتیم که اصل، قطع است تا معلوم شود که هریک از کلمتین لفظی اند به سر خود و قطع بر آن می توان کرد. لیکن در مصاحف عثمانیّه چنان واقع شده که کلماتی چند که نظایر یکدیگرند بعضی موصولند و بعضی مقطوع پس ناچار باشد ضبط و تمییز مقطوعات از موصولات از برای آنکه در هرچه موصول است نشاید وقف کردن الّا بر کلمه ثانیه و در هر چه مقطوع است تخییر مقرّر است اگر خواهند بر اوّل بایستند و اگر خواهند بر دوّم.

ذکر أین ما را، دو لفظ البتّه موصول می باید نوشت که در مصاحف ائمّه موصولند:

فأینما تولّوا در بقره «19»، و أینما یوجّهه در نحل «20»، و خلاف است در سوره شعراء

______________________________

(1). منافقون/ 1 و 8.

(2). شوری/ 11.

(3). حشر/ 13.

(4). مائده/ 116؛ انبیاء/ 62.

(5). توبه/ 65.

(6). اعلی/ 10.

(7). نساء/ 90.

(8). مریم/ 66؛ شعراء/ 49؛ لیل/ 21؛ ضحی/ 5.

(9). بقره/ 150؛ نساء/ 165؛ حدید/ 29.

(10). طارق/ 5.

(11). نبأ/ 1.

(12). حجر/ 54؛ نمل/ 35.

(13). بقره/

91؛ آل عمران/ 65 و 66 و 70 و 71 و 98 و 99 و 183؛ نساء/ 77؛ مائده/ 18؛ اعراف/ 164؛ توبه/ 43؛ مریم/ 42؛ طه/ 125؛ نمل/ 46؛ فصّلت/ 21؛ صف/ 5؛ تحریم/ 1.

(14). انعام/ 143 و 144.

(15). نمل/ 84.

(16). انفال/ 73.

(17). س:+ و أو.

(18). مطفّفین/ 3.

(19). آیه 115.

(20). آیه 76.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 240

أینما کنتم تعبدون «1» و در احزاب أین ما ثقفوا «2» یعنی در بعضی مصاحف مقطوع است و در بعضی موصول. و در نساء نیز أین ما تکونوا «3» همچنین لیکن قطعش بیشتر است. و در باقی قرآن همه مقطوع است. اکنون در این مصاحف نیز همین طور مسلوک باید کرد که در غیر مذکورات کلمه دوگانه که در بقره و نحل اند البتّه موصول باید و در سه دیگر مخیّرند.

ذکر فیما، در قرآن عظیم یازده کلمه مقطوع است یکی به اتّفاق مصاحف و ده دیگر به اختلاف. امّا آن یکی که به اتّفاق مقطوع است فی ما ههنا است در شعراء «4». و امّا آن ده دیگر به اختلاف است اوّل در بقره فی ما فعلن فی أنفسهنّ من معروف «5» که دوّم است، و دوّم و سوّم لیبلوکم فی ما آتیکم هم در مائده «6» و هم در انعام «7»، چهارم قل لا أجد فی ما أوحی در انعام «8»، پنجم فی ما اشتهت أنفسهم در انبیاء «9»، ششم فی ما أفضتم در نور «10»، هفتم فی ما رزقناکم در روم «11»، هشتم و نهم فی ما دوگانه در زمر: فی ما فیه یختلفون «12» [و] فی ما کانوا یختلفون «13»، و هم

فی ما لا تعلمون در إذا وقعت. «14» در این ده گانه اگر وصل باشد و اگر قطع، راست است. و در کتاب مقنع تصریح کرده است به خلاف در شعراء نیز، امّا در عقیله و دیگر مواضع خلاف این است. و اللّه أعلم.

و از جمله تصرّفات بارده که استاد هرات در مصاحف کرده یکی دیگر آنکه در سوره الانفال فیما أخذتم «15» را از وصل به خطّ شریف مقطوع ساخت. با وجود آنکه در مقنع و عقیله و سایر کتب معتبره این نیست. اللّه یعلم که از کدام کتاب مجهول یا قول نامقبول ساخته باشد. غایت ما فی الباب آن باشد که در وی نیز خلاف باشد پس چه معنی دارد که کلمه موصوله به خطّی مرغوب را به خطّی مکروه مقطوع سازند.

______________________________

(1). آیه 92.

(2). آیه 61.

(3). آیه 78.

(4). آیه 146.

(5). آیه 240.

(6). آیه 48.

(7). آیه 165.

(8). آیه 145.

(9). آیه 102.

(10). آیه 14.

(11). آیه 28.

(12). آیه 3.

(13). آیه 46.

(14). آیه 8.

(15). همان.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 241

ذکر ألّا، در کلام اللّه بی نون است الّا ده کلمه: أن لا أقول «1» و أن لا یقولوا در اعراف «2»، و أن لا ملجأ در توبه «3»، أن لا إله إلّا هو در هود «4». و در حرف یوسف «5» اختلاف است. و أن لا تعبدوا إلّا اللّه در ثانی هود «6»، و یس أن لا تعبدوا الشّیطان «7» و أن لا تشرک در حج «8»، و أن لا تعلوا در دخان «9»، و أن لا یشرکن در امتحان «10»، و أن لا یدخلنّها در نون «11». پس با کلمه یوسف یازده «12»

باشد.

ذکر من ما. من ما در قرآن عظیم موصول است یعنی نون ننوشته و میم به میم پیوسته الّا سه کلمه: فمن ما ملکت در نساء «13»، و هل لکم من ما ملکت در روم «14»، و من ما رزقناکم در منافقون «15». و در این کلمه وصل نیز وارد است.

و خلاف هست در قطع من مال اللّه «16» و مانند آن.

و لفظ ممّن البتّه موصول است.

ذکر عن من، و عن ما، و إن ما.

عن من در همه قرآن دو موضع، و آن نیز مقطوع است عن من یشاء در نور «17»، و عن من تولّی در نجم «18».

و عن ما یک موضع مقطوع است عن ما نهوا عنه در سوره اعراف «19» و در بواقی موصول مثل و ما اللّه بغافل عمّا «20».

و إن ما نیز همچنین و إن ما نرینّک در رعد «21» مقطوع است و بواقی موصول مثل

______________________________

(1). اعراف/ 105.

(2). آیه 169.

(3). آیه 118.

(4). آیه 14.

(5). س: الأنبیاء.

(6). آیه 26.

(7). آیه 60.

(8). آیه 26.

(9). آیه 19.

(10). آیه 12.

(11). آیه 24.

(12). س: انبیاء.

(13). آیه 25.

(14). آیه 28.

(15). آیه 10.

(16). نور/ 33.

(17). آیه 43.

(18). آیه 29.

(19). آیه 166.

(20). بقره/ 74 و 85 و 140 و 149؛ آل عمران/ 99.

(21). آیه 40.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 242

و إمّا تخافنّ «1». و آنچه همزه اش مفتوح باشد البتّه موصول است مثل أمّا اشتملت «2».

ذکر فإلّم، و أن لن.

در سوره هود فإلّم یستجیبوا لکم «3» موصول است و باقی همه مقطوع مثل سوره قصص «4»، و فإن لم تفعلوا «5»، و أن لم مفتوح البتّه مقطوع است أن لم یره أحد «6».

و ألّن

که در کهف و قیامه موصول است، ألّن نجعل در کهف «7»، و ألّن نجمع در قیامه «8»، باقی مقطوع مثل أن لن یقدر «9» و أن لن تحصوه «10».

ذکر إنّ ما، و أنّ ما.

إنّ ما توعدون لآت در انعام «11» مقطوع است و بواقی موصول مثل إنّما یوحی «12».

در سوره نحل إنّما عند اللّه «13» نیز در بعضی مصاحف مقطوع است امّا وصلش اثبت و اکثر است.

و أنّ ما تدعون «14» در حجّ «15» و لقمان «16» مقطوع است و باقی موصول مثل أنّما نملی لهم خیر «17»، و در سوره انفال أنّما غنمتم «18» نیز در بعضی مصاحف وارد شده امّا وصل اکثر و اصح است.

و لو أنّما فی الأرض در لقمان «19» هیچکس متعرّض نشده از مشایخ کبار. و از نصّ ایشان «20» بر کلمه أنّ ما تدعون حجّ و لقمان، وصل این کلمه لازم می آید. امّا در بعضی از نسخ دیدم که به قطع آن قائل شده امّا نسبت به یکی از کبراء نکرده و عمل بر

______________________________

(1). انفال/ 58.

(2). انعام/ 143 و 144.

(3). آیه 14.

(4). آیه 50.

(5). بقره/ 24 و 279.

(6). بلد/ 7.

(7). آیه 48.

(8). آیه 3.

(9). بلد/ 5.

(10). مزّمّل/ 20.

(11). آیه 134.

(12). انبیاء/ 108.

(13). آیه 95.

(14). نافع و ابن کثیر و ابن عامر و شعبه و ابو جعفر تدعون و بقیّه یدعون خوانده اند.

(15). آیه 62.

(16). آیه 30.

(17). آل عمران/ 178.

(18). آیه 41.

(19). آیه 27.

(20). س:- ن.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 243

وصل است. و اللّه أعلم.

ذکر حیث ما. حیث ما «1» البتّه مقطوع است.

ذکر أم من. أم من چهار موضع مقطوع است: در نساء أم من

یکون «2»، و در برائت أم من أسّس «3»، و در ذبح «4» أم من خلقنا «5»، و در اقوات «6» أم من یأتی آمنا «7». و باقی موصول است مثل أمّن خلق السّموات «8».

لبئس ما و بئس ما. لبئس ما «9» البتّه مقطوع است و همچنین فبئس ما یشترون «10». و در قل بئس ما «11» خلاف است. و بئسما اشتروا «12» و بئسما خلفتمونی «13» البتّه موصولند.

کلّما. من کلّ ما سألتموه در سوره ابراهیم «14» البتّه مقطوع است.

و در کلّ ما ردّوا «15» و کلّما دخلت «16» و کلّما جاء أمّه «17» و کلّما ألقی «18» خلاف است. در غیر اینها البتّه موصول باشد مثل کلّما أرادوا «19».

لکی لا. لکیلا در آل عمران «20» و حجّ «21» و ثانی احزاب «22» موصول است و باقی مقطوع خواه لام بر سر وی باشد خواه نه مثل کی لا یکون دوله «23». لیکن در آل عمران خلاف است به قول ارجوزه مغربی «24».

یوم هم. یوم هم در طول «25» و و الذّاریات: یوم هم بارزون در طول «26» [و] یوم هم

______________________________

(1). بقره/ 144 و 150.

(2). آیه 109.

(3). توبه/ 109.

(4). نام دیگر سوره صافّات.

(5). آیه 11.

(6). نام دیگر سوره فصّلت.

(7). آیه 40.

(8). نمل/ 60.

(9). بقره/ 102؛ مائده/ 62 و 63 و 79 و 80.

(10). آل عمران/ 187.

(11). بقره/ 93.

(12). بقره/ 90.

(13). اعراف/ 150.

(14). آیه 34.

(15). نساء/ 91.

(16). اعراف/ 38.

(17). مؤمنون/ 44.

(18). ملک/ 8.

(19). حج/ 22؛ سجده/ 20.

(20). آیه 153.

(21). آیه 5.

(22). آیه 50.

(23). حشر/ 7.

(24). قصیده مورد الظّمآن فی رسم أحرف القرآن سروده ابو عبد اللّه محمّد ابراهیم شریشی معروف به خرّاز (متوفّی 718 ه. ق)

از مهمترین آثار رسم است.

(25). نام دیگر سوره غافر است.

(26). آیه 16. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 244

علی النّار در و الذّاریات «1»، در غیر این دو موصول مثل حتّی یلقوا یومهم. «2»

فمال «3» در نساء «4» و معارج «5»، و مال در کهف «6» و فرقان «7» مقطوعند.

و یکأنّ «8» [و] و یکأنّه «9» هردو موصولند.

و لات حین «10» مقطوع به قول جمهور.

و ثلث مائه «11» و إل یاسین «12» نیز مقطوعند. امّا در آل یاسین در قرائت غیر نافع و ابن عامر و یعقوب، وقف بر لام نتوان کرد و این مسئله از جمله دقایق [است] که در مصحف کلمه مقطوع باشد و وقف بر آن نتوان کرد.

و کالوهم «13» و أو وزنوهم «14» موصولند یعنی بعد از واو جمع الف ننوشته اند تا موزن باشد بر آنکه وقف بر او نتوان کرد. و استاد هرات- أرشده اللّه- در سوره غافر بعد از واو کانوا هم أشدّ «15» الف حک کرده از مصاحف و آن را بر کالوهم حمل کرده و در باقی الفاظ جمع بعد از واو الف نوشته اند مثل آمنوا و کفروا و نسوا اللّه «16» و أدعوا «17» و سئلوا «18» و اشتروا «19» و عصوا «20» و اتّقوا «21» و رأوا «22» [و] آووا «23» و نصروا «24». و بعد از واو مفرد نیز در فعل الف نوشته اند

______________________________

(1). آیه 13.

(2). زخرف/ 83؛ طور/ 45؛ معارج/ 42.

(3). س:+ فمال. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2) 244 باب المقطوع و الموصول ..... ص : 238

(4). آیه 78.

(5). آیه 36.

(6). آیه 49.

(7). آیه 7.

(8). قصص/ 82.

(9).

همان.

(10). ص/ 3.

(11). کهف/ 25.

(12). صافّات/ 130.

(13). مطفّفین/ 3.

(14). همان.

(15). آیه 21.

(16). توبه/ 67؛ حشر/ 19.

(17). بقره/ 23؛ اعراف/ 55 و 195؛ یونس/ 38؛ هود/ 13؛ اسراء/ 56 و 110؛ فرقان/ 14؛ قصص/ 64؛ سبأ/ 22؛ غافر/ 14 و 49 و 50.

(18). نساء/ 32؛ نحل/ 43؛ انبیاء/ 7؛ ممتحنه/ 10.

(19). بقره/ 16 و 17 و 86 و 175؛ آل عمران/ 177.

(20). بقره/ 61؛ آل عمران/ 112؛ نساء/ 42؛ مائده/ 78؛ هود/ 59؛ حاقّه/ 10.

(21). بقره/ 103 و 212؛ آل عمران/ 15 و 172 و 198؛ مائده/ 65 و 93؛ اعراف/ 96 و 201؛ یوسف/ 109؛ رعد/ 35؛ نحل/ 30 و 128؛ مریم/ 72؛ زمر/ 20 و 61 و 73.

(22). بقره/ 166؛ اعراف/ 149؛ یونس/ 54؛ یوسف/ 35؛ مریم/ 75؛ قصص/ 64؛ سبأ/ 33؛ صافات/ 4؛ غافر/ 84 و 85؛ شوری/ 44؛ جمعه/ 11؛ جن/ 24.

(23). انفال/ 72 و 74.

(24). همان.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 245

مثل و اللّه یدعوا «25» و فمن کان یرجوا «26» و فلا یربوا «27» و لیربوا «28» و أشکوا بثّی «29» و أدعوا ربّی «30» و لتتلوا علیهم «31» و لن ندعوا «32» [و] أو یعفو الّذی «33».

و از ضابط واو جمع دو اصل مطّرد و چهار کلمه مستثنی اند که بعد از واو الف ننوشته اند. امّا اصلین مطّردین لفظ جاؤ «34» است و باؤ بغضب «35» هرجا که بیایند. و امّا الفاظ چهارگانه فإن فاؤ «36» و عتو عتوّا «37» و سعو در سبأ «38»، و تبوّؤا الدّار در سوره حشر «39». و بعد از واو فرد در یک کلمه محذوف است عسی اللّه أن یعفو

عنهم «40» لا غیر.

و همچنین الف ثابت است بعد از واوی که علامت رفع است در أولوا الألباب «41» و أولوا العلم «42» و أولوا العزم «43» و أولوا بقیّه «44» و هرجا که لفظ أولوا باشد «45»، و بنوا إسرائیل «46» و ملقوا ربّهم «47» و مرسلوا النّاقه در قمر «48»، و کاشفوا العذاب «49» و لصالوا الجحیم «50» و مانند اینها. و محذوف است بعد از الفاظ ذو، مانند لذو علم «51» [و] لذو فضل «52» و ذو الفضل «53» و ذو فضل «54» و ذو عسره «55» و ذو انتقام «56» و لذو

______________________________

(25). بقره/ 221؛ یونس/ 25.

(26). کهف/ 110.

(27). روم/ 39.

(28). همان.

(29). یوسف/ 86.

(30). مریم/ 48؛ جن/ 20.

(31). رعد/ 30.

(32). کهف/ 14.

(33). بقره/ 237.

(34). آل عمران/ 184؛ اعراف/ 116؛ یوسف/ 16 و 18؛ نور/ 11 و 13؛ فرقان/ 4؛ نمل/ 84؛ حشر/ 10.

(35). بقره/ 61 و 90؛ آل عمران/ 112.

(36). بقره/ 226.

(37). فرقان/ 21.

(38). آیه 5.

(39). آیه 9.

(40). نساء/ 99.

(41). بقره/ 269؛ آل عمران/ 7؛ رعد/ 19؛ ابراهیم/ 52؛ ص/ 29؛ زمر/ 9 و 18.

(42). آل عمران/ 18.

(43). احقاف/ 35.

(44). هود/ 116.

(45). نساء/ 8؛ انفال/ 75؛ توبه/ 86؛ نور/ 22؛ نمل/ 33؛ احزاب/ 6.

(46). یونس/ 90.

(47). بقره/ 46؛ هود/ 29.

(48). آیه 27.

(49). دخان/ 15.

(50). مطفّفین/ 16.

(51). یوسف/ 68.

(52). بقره/ 243؛ یونس/ 60؛ نمل/ 73؛ غافر/ 61.

(53). بقره/ 105؛ آل عمران/ 74؛ انفال/ 29؛ حدید/ 21 و 29؛ جمعه/ 4.

(54). بقره/ 251؛ آل عمران/ 252 و 174.

(55). بقره/ 280.

(56). آل عمران/ 4؛ مائده/ 95؛ ابراهیم/ 47. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 246

مغفره «57» و لذو مغفره و ذو

عقاب «58» و ذو العرش «59» و ذو الجلال «60» و ذو القوّه «61» و ذو مرّه «62». و بعضی ذکر کرده اند در بعضی کتب قرائات که در شش موضع الف نباشد و در بواقی باشد. و این سخن در کتاب هیچ یک از ائمّه که به نقل رسم متّسم و موصوفند نیست بلکه حافظ ابو عمرو در مقنع تصریح کرده است به آنکه اتّفاق دارند مصاحف عثمانیّه بر عدم الف بعد از ذو. و هیچ کس به اثبات الف بعد از ذو قائل نشده الّا شیخ ابو الفضل «63» از شیخ اصفهانی «64» و او به این منفرد است چنانچه تاج القرّاء کرمانی «65» تصریح به این کرده. و در إیضاح اندرابی «66» و زاد القرّاء و جامع القراءات رودباری «67» نیز این نقل هست. و شک نیست که ایشان تابع ابو الفضل هستند «68». و اگرچه او ثقه است و مطعنی ندارد امّا بسیاری از ثقات بوده اند که به قولی منفرد شده اند و متّبع نیستند.

نمی بینی که ابو الحسن ابن غلبون «69» که شیخ حافظ ابو عمرو است منفرد است به ابدال

______________________________

(57). رعد/ 6.

(58). فصّلت/ 43.

(59). غافر/ 15؛ بروج/ 15.

(60). الرحمن/ 27.

(61). ذاریات/ 58.

(62). نجم/ 6.

(63). زندگی وی یافت نشد.

(64). زندگی وی یافت نشد.

(65). محمود بن حمزه بن نصر ابو القاسم کرمانی معروف به تاج القراء مؤلّف کتاب خطّ المصاحف و کتاب الهدایه فی شرح غایه ابن مهران و کتاب التفاسیر و کتاب البرهان فی معانی متشابه القرآن امامی بزرگ و محقّقی مورد اعتماد است. وی پس از سال 500 هجری وفات یافت. (ر. ک: غایه النهایه، ج 2، ص 291).

(66). احمد بن ابی عمر ابو

عبد اللّه خراسانی صاحب کتاب الإیضاح فی القراءات العشر است. وی پس از سال 500 هجری درگذشت. (ر. ک: همان، ج 1، ص 93).

(67). محمّد بن احمد بن هیثم ابو بکر رودباری بلخی صاحب کتاب جامع القراءات در قرائات عشر و جز آن است.

ابن الجزری درباره این کتاب می گوید مانند این کتاب نوشته نشده است. وی در سال 469 هجری کار تألیف این کتاب را به انجام رساند. (ر. ک: همان، ج 2، صص 91- 90).

(68). یوسف بن محمود خوارزمی از قاریان همدوره ابن الجزری نیز به وجود الف بعد از ذو در اکثر موارد معتقد است. (ر. ک: موجز کتاب التقریب فی رسم المصحف العثمانی، ص 23).

(69). طاهر بن عبد المنعم بن عبید اللّه بن غلبون حلبی ساکن مصر و استادی ماهر و موثّق است. از آثار او می توان به التذکره فی القراءات الثمان اشاره کرد. وی به سال 399 درگذشت. (ر. ک: غایه النهایه، ج 1، ص 399).

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 247

بارئکم «1» از برای سوسی «2»، و «3» ملتفت إلیه نیست. حتّی حافظ ابو عمرو که تلمیذ او است این قبول نمی کند و بر ردّش دلیل می گوید. و کم مثل هذا، و الحقّ أحقّ أن یتّبع.

فصل در ذکر هائات تأنیث که به تاء مرسومند و در مصاحف [این] روزگار نیز رعایت آن واجب است خاصّه از برای قرائت عاصم که وقف او بر همه به تاء است.

ذکر رحمت. در هفت موضع به تاء مرسوم است. در بقره أولئک یرجون رحمت «4»، و در اعراف إنّ رحمت اللّه قریب «5»، و در هود رحمت اللّه و برکاته علیکم «6»، و در مریم ذکر رحمت ربّک «7»، و در روم إلی آثار رحمت اللّه «8» [و] در زخرف یقسمون رحمت ربّک «9» و رحمت ربّک خیر. «10»

ذکر نعمت.

نعمت یازده موضع به تاء مطوّل می باید نوشت که در مصاحف چنین است. در بقره و اذکروا نعمت اللّه علیکم «11»، و در عمران «12» همچنین، و در مائده نعمت اللّه علیکم إذ همّ قوم «13»، و در ابراهیم بدّلوا نعمت اللّه «14» و إن تعدّوا نعمت اللّه لا تحصوها «15»، و در نحل و بنعمت اللّه هم یکفرون «16» [و] یعرفون نعمت اللّه «17» و اشکروا نعمت اللّه «18»، و در لقمان فی البحر بنعمت اللّه «19»، و در فاطر یا أیّها

______________________________

(1). بقره/ 54.

(2). صالح بن زیاد بن عبد الله بن اسماعیل، ابو شعیب سوسی راوی ابو عمرو بن علاء بصری است. وی به سال 261 درگذشت. (ر. ک: همان، ج 1، ص 333).

(3). ر. ک: التذکره فی القرائات الثمان، ج 1، ص 139.

(4). آیه 218.

(5). آیه 56.

(6). آیه 73.

(7). آیه 32.

(8). آیه 50.

(9). آیه 32.

(10). همان.

(11). آیه 231.

(12). آیه 103.

(13). آیه 11.

(14). آیه 28.

(15). آیه 34.

(16). آیه 72.

(17). آیه 83.

(18). آیه 114.

(19). آیه 31. منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 248

النّاس اذکروا نعمت اللّه «1»، و در و الطور فما أنت بنعمت ربّک بکاهن «2».

ذکر سنّت. سنّت پنج موضع به تاء مرسوم است. در انفال مضت سنّت الأوّلین «3»، و در فاطر فهل ینظرون إلّا سنّت الأوّلین «4» و فلن تجد لسنّت اللّه تبدیلا «5» و لن تجد لسنّت اللّه تحویلا «6»، و در غافر سنّت اللّه الّتی قد خلت فی عباده «7».

ذکر امرأت. امرأت هفت موضع به تاء مرسوم است: امرأت عمران در آل عمران «8»، و امرأت العزیز دوگانه در یوسف «9»، و امرأت فرعون در قصص

«10»، و در تحریم امرأت نوح «11» و امرأت لوط «12» و امرأت فرعون «13».

و ضابطش آن است که امرأت که با شوهرش مذکور باشد به تاء مرسوم باشد.

ذکر کلمت. و هرجا که در قرآن عظیم ذکر کلمه است آن به هاء مرسوم است غیر از تمّت کلمت ربّک الحسنی در اعراف «14». امّا کلمت ربّک در انعام «15»، و حقّت کلمت ربّک در یونس «16» و غافر «17»، و حقّت علیهم کلمت ربّک در آخر یونس «18». هر چهار را به جمع و افراد خوانند «19» و در مصاحف به تاء مطوّل نوشته اند و هرکه به جمع خوانده وقف او بر تاء مقرّر است. و اگرچه ثانی یونس را در مصاحف عراق به هاء نوشته، و حرف غافر را نیز در بعضی مصاحف به هاء نوشته امّا عمل بر تاء است چنانچه در سایر مصاحف نوشته. و اللّه أعلم.

لعنت، دو موضع به تاء مطوّل نوشته شده: در عمران فنجعل لعنت اللّه «20» و در نور

______________________________

(1). آیه 3.

(2). آیه 29.

(3). آیه 38.

(4). آیه 43.

(5). همان.

(6). همان.

(7). آیه 85.

(8). آیه 35.

(9). آیات 30 و 51.

(10). آیه 9.

(11). آیه 10.

(12). همان.

(13). آیه 11.

(14). آیه 137.

(15). آیه 115.

(16). آیه 33.

(17). آیه 6.

(18). آیه 96.

(19). در انعام نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و ابن عامر و ابو جعفر کلمات و بقیّه کلمه خوانده اند. در بقیّه موارد نافع و ابن عامر و ابو جعفر کلمات و بقیّه کلمه خوانده اند.

(20). آیه 61.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 249

و الخامسه أنّ لعنت اللّه «1».

معصیت دوگانه در مجادله «2» به تاء مطوّل نوشته اند.

و قرّت عین در قصص.

«3»

و شجرت الزّقّوم در دخان. «4»

و بقیّت اللّه در هود. «5»

و فطرت اللّه در روم. «6»

و جنّت نعیم در واقعه. «7»

و ابنت عمران در تحریم. «8»

و یأبت هشت گانه، دو در یوسف «9»، و چهار در مریم «10»، و یکی در قصص «11»، و در و الصّافّات «12».

و همچنین کلمه مرضات اللّه «13» هرجا که باشد.

و ذات مثل ذات بهجه «14» و ذات الشّوکه «15» و بذات الصّدور «16».

[و] أفرأیتم اللّات و العزّی «17» و لات حین مناص «18».

و هیهات «19» دوگانه.

و به هاء نوشته اند منوه را در سوره و النّجم «20».

______________________________

(1). آیه 7.

(2). آیات 8 و 9.

(3). آیه 9.

(4). آیه 43.

(5). آیه 86.

(6). آیه 30.

(7). آیه 89.

(8). آیه 12.

(9). آیات 4 و 100.

(10). آیات 42 و 43 و 44 و 45.

(11). آیه 26.

(12). آیه 102.

(13). بقره/ 207 و 265؛ نساء/ 114.

(14). نمل/ 60.

(15). انفال/ 7.

(16). آل عمران/ 119 و 154؛ مائده/ 7؛ انفال/ 43؛ هود/ 5؛ لقمان/ 23؛ فاطر/ 38؛ زمر/ 7؛ شوری/ 24؛ حدید/ 6؛ تغابن/ 4؛ ملک/ 13.

(17). نجم/ 19.

(18). ص/ 3.

(19). مؤمنون/ 36.

(20). آیه 20.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 250

فصل در ذکر کلماتی دیگر که آن را در مصاحف به تاء نوشته اند و در جمع و افراد آن اختلاف است

در یوسف آیت «1» للسّائلین «2» و غیبت «3» الجبّ «4» هردو، و در عنکبوت علیه آیت «5» من ربّه «6»، و در سبأ الغرفت «7» «8»، و در فاطر علی بیّنت «9» منه «10»، و در فصّلت و ما تخرج من ثمرت «11» «12»، و در و المرسلات جمالت «13» صفر «14».

خاتمه

اشاره

مشتمل است بر دو فصل:

فصل اوّل در ذکر چیزی چند که کاتب مصاحف را سزاوار است رعایت آن کردن

کتّاب مصاحف [را است] که چند دقیقه رعایت کنند تا کتابت ایشان منقّح باشد و از خبط و خلل و اعتراض سالم ماند.

اوّل حروف مد را علامت سکون ننهند که به غایت مکروه و مستبشع [است]. مثل آنکه بر سر الف و واو قالوا و یاء الّذین علامت سکون بنویسد. بلکه محقّقان این فن گفته اند که حروف سواکن را معرّی باید گذاشت از برای آنکه تعریه از حرکات، دالّ است بر سکون.

دیگر اشکال فتحه و ضمّه و کسره را از حروف خود دور نیندازند و از آن محل که

______________________________

(1). ابن کثیر مفرد و بقیّه جمع خوانده اند.

(2). آیه 7.

(3). نافع و ابو جعفر جمع و بقیّه مفرد خوانده اند.

(4). آیات 10 و 15.

(5). ابن کثیر و حمزه و کسائی و شعبه مفرد و بقیّه جمع خوانده اند.

(6). آیه 50.

(7). حمزه مفرد و بقیّه جمع خوانده اند.

(8). آیه 37.

(9). ابن کثیر و ابو عمرو و حمزه و حفص و خلف مفرد و بقیّه جمع خوانده اند.

(10). آیه 40.

(11). نافع و ابن عامر و حفص و ابو جعفر جمع و بقیّه مفرد خوانده اند.

(12). آیه 47.

(13). حمزه و کسائی و حفص و خلف مفرد و بقیّه جمع خوانده اند.

(14). آیه 33.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 251

می باید نهاد تجاوز نکنند.

و اگر دو حرف مثلین یا متجانسین به هم رسند و اوّل ساکن باشد حرف اوّل را از علامت سکون عاری دارند و شدّه ای بر سر حرف دوّم نهند مثل یدرککّم الموت «1» و فاضرب بّه «2» و عاهدتّم مّن المشرکین «3» و هدی لّلمتّقین «4» و من رّبّهم «5».

و در منوّن منصوب علامت فتحه و تنوین

که این زمان در این خط که میان ما متداول است دو فتحه است بر سر الف بنهند نه حرفی که پیش از وی [است] مثل أحدا [و] أبدا که اکابر همچنین فرموده اند و تصانیف در این ابواب کرده. و در مثل هدی و غزّی و مسمّی مخیّر باشند اگر دو فتحه بر سر یاء نهند و اگر خواهند بر ماقبل.

و بسیار دقیقه هست که برحسب فرموده اکابر به جای می باید آورد «6» در کتابت «7» مصحف. مثل آنکه [در] الفاتی که آن را به یاء تصویر کرده اند مانند أنّی «8» و متی «9» و بلی «10» و هرچه بر وزن فعلی و فعلی و فعلی و فعالی باشد مثل تقوی «11» و تقویها «12»

______________________________

(1). نساء/ 78.

(2). ص/ 44.

(3). توبه 1 و 4.

(4). بقره/ 2.

(5). بقره/ 5 و 26 و 136 و 157؛ آل عمران/ 84 و 136؛ مائده/ 2 و 66؛ اعراف/ 152؛ انبیاء/ 2؛ لقمان/ 5؛ محمّد/ 2 و 3 و 15؛ نجم/ 23.

(6). س:+ و.

(7). س: کتاب.

(8). بقره/ 223 و 247 و 259؛ آل عمران/ 37 و 40 و 47 و 165؛ مائده/ 175؛ انعام/ 95 و 101؛ توبه/ 30؛ یونس/ 32 و 34؛ مریم/ 8 و 20؛ مؤمنون/ 89؛ عنکبوت/ 61؛ سبأ/ 52؛ فاطر/ 3؛ یس/ 66؛ زمر/ 6؛ غافر/ 62 و 69؛ زخرف/ 87؛ دخان/ 13؛ محمّد/ 18؛ منافقون/ 4؛ فجر/ 23.

(9). بقره/ 214؛ یونس/ 48؛ اسراء/ 51؛ انبیاء/ 38؛ نمل/ 71؛ سجده/ 28؛ سبأ/ 29؛ یس/ 48؛ ملک/ 25.

(10). بقره/ 81 و 112 و 260؛ آل عمران/ 76 و 125؛ انعام/ 30؛ اعراف/ 172؛ نحل/ 28 و 38؛ سبأ/ 3؛

یس/ 81؛ زمر/ 59 و 71؛ غافر/ 50؛ زخرف/ 80؛ احقاف/ 33 و 34؛ حدید/ 14؛ تغابن/ 7؛ ملک/ 9؛ قیامه/ 14؛ انشقاق/ 15 و 22.

(11). بقره/ 197 و 237؛ مائده/ 2 و 8؛ اعراف/ 26؛ توبه/ 108 و 109؛ طه/ 132؛ حج/ 32 و 37؛ فتح/ 26؛ حجرات/ 3؛ مجادله/ 9؛ مدّثّر/ 56؛ علق/ 12.

(12). شمس/ 8.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 252

و السّلوی «1» و بشری «2» و السّوأی «3» و سقیاها «4» و موسی و ذکری «5» و سیمیهم «6» و إحدی «7» و عیسی «8» و یتمی «9» و نصری «10» و أساری «11» و کسالی «12» و فرادی «13» نقطه یاء نزنند «14» از برای آنکه نقطه را در الف دخلی نیست.

و همچنین یاآتی که صور همزات باشد مثل أولئک و الملئکه و خلائف «15» و ربائبکم «16» و الخبائث «17» و کبائر «18» و بصائر «19» و السّرائر «20» و أبنائنا «21» و أولیائکم «22» و علی أرجائها «23» و عن أنبائکم «24» و من ورائه «25» و نسائهنّ «26»

______________________________

(1). بقره/ 57؛ اعراف/ 160؛ طه/ 80.

(2). بقره/ 97؛ آل عمران/ 126؛ انفال/ 10؛ یونس/ 64؛ هود/ 69 و 74؛ یوسف/ 19؛ نحل/ 89 و 102؛ فرقان/ 22؛ نمل/ 2؛ عنکبوت/ 31؛ زمر/ 17؛ احقاف/ 12.

(3). روم/ 10.

(4). شمس/ 13.

(5). انعام/ 68 و 69 و 90؛ اعراف/ 2؛ هود/ 114 و 120؛ انبیاء/ 84؛ شعراء/ 209؛ عنکبوت/ 51؛ ص/ 43 و 46؛ زمر/ 21؛ غافر/ 54؛ دخان/ 13؛ ق/ 8 و 37؛ ذاریات/ 55؛ مدّثّر/ 31؛ عبس/ 4؛ اعلی/ 9؛ فجر/ 23.

(6). بقره/ 273؛ اعراف/ 46

و 48؛ محمّد/ 30؛ فتح/ 29؛ الرحمن/ 41.

(7). انفال/ 7؛ توبه/ 52؛ قصص/ 27؛ فاطر/ 42؛ مدّثّر/ 35.

(8). بقره/ 87 و 136 و 253؛ آل عمران/ 45 و 52 و 55 و 59 و 84؛ نساء/ 157 و 163 و 171؛ مائده/ 46 و 78 و 110 و 112 و 114 و 116؛ انعام/ 85؛ مریم/ 34؛ احزاب/ 7؛ شوری/ 13؛ زخرف/ 63؛ حدید/ 27؛ صف/ 6 و 14.

(9). بقره/ 83 و 177 و 215 و 220؛ نساء/ 2 و 3 و 6 و 8 و 10 و 36 و 127؛ انفال/ 41؛ حشر/ 7.

(10). بقره/ 62 و 111 و 113 و 120 و 135 و 140؛ مائده/ 14 و 18 و 51 و 69 و 81؛ توبه/ 30؛ حج/ 17.

(11). بقره/ 85.

(12). نساء/ 142؛ توبه/ 54.

(13). انعام/ 94؛ سبأ/ 46.

(14). تا سده های اخیر کاتبان در اینگونه موارد زیر حرف یاء دو نقطه قرار می دادند.

(15). انعام/ 165؛ یونس/ 14 و 73؛ فاطر/ 39.

(16). نساء/ 23.

(17). اعراف/ 157؛ انبیاء/ 74.

(18). نساء/ 31؛ شوری/ 37؛ نجم/ 32.

(19). انعام/ 104؛ اعراف/ 203؛ اسراء/ 102؛ قصص/ 43؛ جاثیه/ 20.

(20). طارق/ 9.

(21). بقره/ 246.

(22). احزاب/ 6.

(23). حاقّه/ 17.

(24). احزاب/ 20.

(25). ابراهیم/ 16 و 17.

(26). نور/ 31؛ احزاب/ 55.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 253

و إمائکم «1» و القلائد «2» و المدائن «3» و أدعیائهم «4». و همچنین صور همزاتی که بعد از الف اسم فاعل باشد خواه منقلب از واو و خواه از یاء، خواه مفرد و خواه جمع مانند: خائفین «5» و للطّائفین «6» و القائلین «7» و خائفا «8» و قائما «9» و منها

جائر «10» و الفائزون «11» و التّائبون «12» و الصّائمین «13» و الصّائمات «14» و الخائنین «15» و فینقلبوا خائبین «16» و الغائبین «17» و ما من غائبه «18» و لا طائر «19» و السّائحون «20» و مائده «21» و البائس «22». از برای آنکه تخفیف این همزات بین بین است و یاء را اصلا مدخل نیست و به هیچ حال این همزات به یاء رجوع ندارند.

و بر سر هر مدّ متّصل مدّه ای بکشند خواه که سبب مد همزه باشد مثل مذکورات، خواه ساکن مثل: دابّه «23» و خاصّه «24» و الضّالّین «25» و أتحاجّونّی «26». و بر سر منفصل اگر کشد به لونی مخالف تا فرق باشد. و این هردو استحسانی است و به ترک آن شناعتی لازم نمی آید به خلاف سوابق.

و همچنین نقطه ننهند صور همزاتی را که تخفیف آن به بین بین فقط باشد یعنی به

______________________________

(1). نور/ 32.

(2). مائده/ 2 و 97.

(3). اعراف/ 111؛ شعراء/ 36 و 53.

(4). احزاب/ 37.

(5). بقره/ 114.

(6). بقره/ 125؛ حج/ 26.

(7). احزاب/ 18.

(8). بقره/ 114.

(9). آل عمران/ 18 و 75؛ یونس/ 12؛ زمر/ 9؛ جمعه/ 11.

(10). نحل/ 9.

(11). توبه/ 20؛ مؤمنون/ 111؛ نور/ 9؛ حشر/ 20.

(12). توبه/ 112.

(13). احزاب/ 35.

(14). همان.

(15). نساء/ 105؛ انفال/ 58؛ یوسف/ 52.

(16). آل عمران/ 127.

(17). اعراف/ 7؛ نمل/ 20؛ انفطار/ 16.

(18). نمل/ 75.

(19). انعام/ 38.

(20). توبه/ 112.

(21). مائده/ 112 و 114.

(22). حج/ 28.

(23). بقره/ 164؛ انعام/ 38؛ هود/ 6 و 56؛ نحل/ 49 و 61؛ نور/ 45؛ عنکبوت/ 60؛ لقمان/ 10؛ سبأ/ 14؛ فاطر/ 45؛ شوری/ 29؛ جاثیه/ 4.

(24). انفال/ 25.

(25). فاتحه الکتاب/ 7؛ بقره/ 198؛ انعام/ 77؛ مؤمنون/ 106؛ شعراء/ 20 و 86؛

صافّات/ 69.

(26). انعام/ 80.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 254

ابدال نرمی باشد که آنجا نقطه توان نهاد غیر از اوزان مذکوره مثل: تطمئنّ «1» و یئس «2» و بعذاب بئیس «3» و لئن أرسلنا «4» و یومئذ و حینئذ «31» و إلی بارئکم «5» و ملائه «6» و ملائهم «7» و أفائن مات «8» و متّ «9». و ضابطش که همزه مکسوره باشد مسبوق به فتحه یا کسره. و در این ضابط داخل است أئنّکم انعام «10»، و نمل «11»، و ثانی «12» عنکبوت «13»، و فصّلت «14»، و أئنّا لمخرجون «15» و أئنّا لتارکوا «16» و أئنّ در شعراء «17»، و أئن ذکّرتم «18» و أئفکا «19». و در ائمّه پنج گانه مخیّر است از برای آنکه به حقیقت آن همزات را به یاء خالص نیز [قرائت] می کنند و در نحو از این نیست.

و در باقی باب همزتین یک الف بباید نوشت چنانچه از پیش بیان کرده شد و بی شک «20» از وی سر عینی نهادن تا قائم مقام همزه محذوفه باشد مثل: ء أنذرتهم «21» و ء إله «22» و أءنّ «23» لنا در اعراف «24»، و ء أنزل. «25» امّا اگر در تخفیف به یاء عائد شود مثل: بئیس «26» و بئر «27» و الذّئب «28» و لئلّا «29» و مائه «30»

______________________________

(1). آل عمران/ 126؛ مائده/ 113؛ انفال/ 10؛ رعد/ 28.

(2). مائده/ 3؛ ممتحنه/ 13.

(3). اعراف/ 165.

(4). روم/ 51.

(31). واقعه/ 84.

(5). بقره/ 54.

(6). اعراف/ 103؛ یونس/ 75؛ هود/ 97؛ مؤمنون/ 46؛ قصص/ 32؛ زخرف/ 46.

(7). یونس/ 83.

(8). آل عمران/ 144.

(9). انبیاء/ 34.

(10). آیه 19.

(11). آیه 55.

(12). در آیه 28

نافع و ابن کثیر و ابن عامر و حفص و ابو جعفر و یعقوب إنّکم و بقیّه أئنّکم خوانده اند.

(13). آیه 29.

(14). آیه 9.

(15). نمل/ 67.

(16). صافّات/ 36.

(17). آیه 41.

(18). یس/ 19.

(19). صافّات/ 86.

(20). س: بیشرک.

(21). بقره/ 6؛ یس/ 10.

(22). نمل/ 60 و 61 و 62 و 63 و 64.

(23). نافع و ابن کثیر و حفص و ابو جعفر إنّ و بقیّه أ إنّ خوانده اند.

(24). آیه 113.

(25). ص/ 8.

(26). اعراف/ 165.

(27). حج/ 45.

(28). یوسف/ 13 و 14 و 17.

(29). نساء/ 165.

(30). بقره/ 259 و 261؛ انفال/ 65 و 66؛ کهف/ 25؛ نور/ 2؛ صافّات/ 147.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 255

و فئه «1» و قرئ «2» و رءیا «3» و ملئت «4» و خاسئا «5» و استهزئ «6» نقطه آن روا باشد.

و همچنین همزاتی که در وجهی از وجوه تخفیف به یاء منقلب شوند مثل سنقرئک «7» و أنبّئکم «8» و من شاطئ «9» و کلّ امرئ «10» و یستهزئ بهم «11»، و همچنین من تلقائ نفسی «12» و بلقائ در روم «13»، و أو من ورائ حجاب «14» و إیتائ ذی القربی «15» و من آنائ اللّیل «16» و من نبائ المرسلین «17».

و همچنین إسرائیل، و مثل خاطئین «18» و خاسئین «19» از برای آنکه صورت همزه در این امثله محذوف است و این که می بینی صورت یاء است.

و در الفاتی که منقلب از یاء باشد مثل: هدی «20» و رمی «21» و سعی «22» و أتی «23» و الزّنی «24» و آتیه «25» و هدیهم «26» و هدیهم «27» و الهدی و هدی

______________________________

(1). بقره/ 249؛ آل عمران/ 13؛ انفال/ 16 و

45؛ کهف/ 43؛ قصص/ 81.

(2). اعراف/ 204؛ اشتقاق/ 21.

(3). مریم/ 74.

(4). جن/ 8.

(5). ملک/ 4.

(6). انعام/ 10؛ رعد/ 32؛ انبیاء/ 41.

(7). اعلی/ 6.

(8). آل عمران/ 15 و 49؛ مائده/ 60؛ یوسف/ 45؛ حج/ 72؛ شعراء/ 221؛ عنکبوت/ 8؛ لقمان/ 15.

(9). قصص/ 30.

(10). طور/ 21؛ معارج/ 38؛ مدّثّر/ 52.

(11). بقره/ 15.

(12). یونس/ 15.

(13). آیات 8 و 16.

(14). شوری/ 51.

(15). نحل/ 90.

(16). طه/ 130.

(17). انعام/ 34.

(18). یوسف/ 29 و 91 و 97؛ قصص/ 8.

(19). بقره/ 65؛ اعراف/ 166.

(20). بقره/ 143 و 213؛ انعام/ 90؛ اعراف/ 30؛ رعد/ 31؛ نحل/ 36؛ طه/ 50 و 79 و 122؛ اعلی/ 3؛ ضحی/ 7.

(21). انفال/ 17.

(22). بقره/ 114 و 205؛ اسراء/ 19؛ نجم/ 39؛ نازعات/ 35.

(23). نحل/ 1 و 26؛ طه/ 60 و 69؛ شعراء/ 89؛ ذاریات/ 52؛ انسان/ 1.

(24). اسراء/ 32.

(25). بقره/ 251 و 258؛ طلاق/ 7.

(26). توبه/ 115؛ زمر/ 18.

(27). بقره/ 272؛ انعام/ 90؛ نحل/ 37.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 256

و مسمّی «1» و یغشی «2» و ینهی «3» و یبقی «4» مخیّر باشند از برای آنکه در بعضی احوال منقلب به یاء می شوند مثل لأریناکهم «5» «6» و ما رمیت «7» و سعی لها سعیها «8» و أتیناک بالحقّ «9». و همچنین ثلاثی مزید که مجرّد آن واوی باشد و به واسطه زیادت بر سه، ملحق به یائی شده مثل أنجیکم «10» و نجّیکم «11» و نجّیهم «12» و تتلی «13» و أزکی «14» و أربی «15» و استعلی «16». و در عصای «17» و تولّاه «18» و طغا «19» و أقصا «20» و الأقصا «21» و سیماهم إنّا فتحنا «22» که در

ائمّه یعنی مصاحف عثمانیّه مرسوم به الفند. اگر در این مصاحف کتابت الفات به یاء اتّفاق افتد در سیما [هم] نقطه نزنند. و همچنین در تترا «23» اگر بر غیر رسم نوشته باشند.

و کلتا «24» خود کسی به یاء نخواهد نوشت. و در باقی مخیّر باشد. و ما زکی «25» را البتّه نقطه ننهند و همچنین بلی، و حتّی. و در لدی و علی و الی مخیّر باشد. و لدا در یوسف «26» به الف مرسوم است و در غافر «27» خلاف است.

و در کلماتی که الف از آن ساقط باشد مثل هذا، و لکن، و أولئک، و هؤلاء، و یأیّها

______________________________

(1). بقره/ 282؛ انعام/ 2 و 60؛ هود/ 3؛ ابراهیم/ 2؛ رعد/ 10؛ نحل/ 61؛ طه/ 129؛ حج/ 5 و 33؛ عنکبوت/ 53؛ روم/ 8؛ لقمان/ 29؛ فاطر/ 13 و 45؛ زمر/ 5 و 42؛ غافر/ 67؛ شوری/ 14؛ احقاف/ 3؛ نوح/ 4.

(2). آل عمران/ 154؛ دخان/ 11؛ نجم/ 16؛ لیل/ 1.

(3). نحل/ 90؛ علق/ 9.

(4). الرحمن/ 27.

(5). س: لدیناکم.

(6). محمّد/ 30.

(7). انفال/ 17.

(8). اسراء/ 19.

(9). حجر/ 64.

(10). ابراهیم/ 6.

(11). اسراء/ 67.

(12). عنکبوت/ 65؛ لقمان/ 32.

(13). آل عمران/ 101؛ انفال/ 31؛ یونس/ 15؛ مریم/ 58 و 73؛ حج/ 72؛ مؤمنون/ 66 و 105؛ لقمان/ 7؛ سبأ/ 43؛ جاثیه/ 8 و 25 و 31؛ احقاف/ 7؛ قلم/ 15؛ مطفّفین/ 13.

(14). بقره/ 232؛ کهف/ 19؛ نور/ 28 و 30.

(15). نحل/ 92.

(16). طه/ 64.

(17). طه/ 18.

(18). حج/ 4.

(19). حاقّه/ 11.

(20). قصص/ 20؛ یس/ 20.

(21). اسراء/ 1.

(22). آیه 29.

(23). مؤمنون/ 44.

(24). کهف/ 33.

(25). نور/ 21.

(26). آیه 25.

(27). آیه 18.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 257

سعی

کند که فتحات را مشبع نهد تا کالعوضی باشد از محذوف چنانچه در امثله نموده شد. و همچنین در الفات منقلب از یاء هدینا اللّه «1» و بعد إذ نجّینا اللّه «2» تا فرق باشد میان وی و هدیناکم «3» و نجّیناه «4». و اللّه أعلم.

دیگر بعضی از مستحسنات مؤکّده آن است که در رئوس فاصله ای بگذارد تا آیات از یکدیگر ممتاز شوند خصوصا در الفاظی که آیات باشد و به آیات ماننده نباشند مثل ألّا تعولوا در سوره نساء «5»، و ما غشیهم «6» و ضلّوا «7» در طه. و در الفاظی که به آیات می مانند و فی نفس الامر آیه نیستند فاصله نگذارد تا این وهم مرتفع شود مثل أذلّه علی المؤمنین أعزّه علی الکافرین «8» و فلا تبغوا علیهنّ سبیلا «9» و إنّما یستجیب الّذین. «10»

و در سر سورتها احتیاط کند تا خبط واقع نشود در عدد آیات، خاصّه در سوری که در عدد آیات ایشان اختلاف باشد.

و سعی کند که عدد آیات هر سورتی مناسب مذهب آن کس باشد که مصحف را به قرائت آن کس نوشته پس اگر مصحفی به قرائت نافع نویسد عدد آیات مدنیّ اخیر رعایت کند و اگر به قرائت ابن کثیر نویسد عدد آیات مکّی اعتبار کند و اگر به قرائت ابو عمرو نویسد عدد بصری اعتبار کند و اگر به قرائت ابن عامر نویسد عدد شامی و اگر به قرائت عاصم یا حمزه یا کسائی نویسد عدد کوفی. و همچنین اخماس را و اعشار.

و این امر را رعایت کردن به غایت صعب است خاصّه بر کتّاب اهل این زمانه که بر این اعداد اصلا وقوف ندارند. و

بحث بر بسیاری از استادان نیز متردّد. و در سی و نه سوره که اصلا اختلاف میان اهل عدد واقع نشده این ضبط آسان تر باشد. و ضبط آن را مستوفی

______________________________

(1). انعام/ 71؛ اعراف/ 43؛ ابراهیم/ 21.

(2). اعراف/ 89.

(3). ابراهیم/ 21.

(4). یونس/ 73؛ انبیاء/ 71 و 74 و 76 و 88؛ شعراء/ 170؛ صافّات/ 76 و 134.

(5). آیه 3.

(6). طه/ 78.

(7). طه/ 92.

(8). مائده/ 54.

(9). نساء/ 34.

(10). انعام/ 36.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 258

گفته ایم در قصیده نظم الجواهر اگر کسی خواهد از آنجا کشف کند. و اللّه أعلم.

فصل دوّم [در معنی لحن]

در صدر نسخه معنی لحن که از قول عثمان مروی است به آخر حواله رفته بود. این زمان هنگام آن است که در وی شروع کنیم. منقول است که چون مصاحف را تمام کردند پیش عثمان بردند. او نگاه کرد و گفت: «أحسنتم و أجملتم، أری به لحنا ستقیمه العرب بألسنتها» یعنی: نیکو کردید کتابت مصحف را، و در آن خطایی و غلطی می بینم زود باشد که عرب آن را به زبان خود راست دارند. «1»

حذّاق صنعت مثل حافظ ابو عمرو و غیره از متقدّمان و متأخّران این را سه جواب گفته. یکی آنکه این خبر از عثمان به صحّت نپیوسته از برای آنکه اسنادش مضطرب و مختلط و منقطع است و [به] یحیی بن یعمر «2» و عکرمه «3» می رسد و هیچ کدام از ایشان از عثمان نشنیده اند و او را نیز ندیده اند. و باز یک مصحف را ننوشته اند هشت مصحف نوشتند این لحن که عثمان آنرا نسبت به مصحف کرد در بعضی «4» از مصحف دید یا در همه؟ اگر در بعضی

دید پس لحن در بعضی دیگر ثابت شود و کسی دیگر نکرده است که

______________________________

(1). درباره صحّت این سخن و انتساب آن به عثمان نظرات مختلفی وجود دارد. (ر. ک: رسم المصحف، صص 212- 223).

(2). ابو سلیمان یحیی بن یعمر بصری از تابعین جلیل القدر است. وی قرآن را به ابن عمر، و ابن عباس و ابو الاسود دؤلی عرضه داشت. بخاری در تاریخ خود درباره او می گوید وی نخستین کسی است که مصاحف را نقطه گذاری کرد. وی پیش از سال 90 ه. ق درگذشت (ر. ک: غایه النهایه، ج 2، ص 381).

(3). عکرمه ملازم ابن عباس است. از او روایاتی در قرائت قرآن نقل شده است. او متهم است که از خوارج دفاع می کرده است. بخاری او را مورد اعتماد دانسته ولی ابن مجاهد و ابن سیرین او را دروغ گو می نامند. وی به سال 105 یا 106 یا 107 هجری درگذشت. (ر. ک: همان، ج 1، ص 515).

(4). س: که بعضی.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 259

لحن در بعض مصحف بود و بعضی نه و اختلاف اصلا در مصاحف واقع نشد الّا در آنچه راجع به وجوه قرائات باشد فبما و بما «1»، و من تحتها و تحتها «2» و این نه لحن است. و اگر گویند لحن در جمیع مصحف بود صحیح نیست از برای آنکه این معنی مناقض قصد وی است در نصب امامی که اقتدا به او کنند. وی در آنجا خطا مشاهده کند و در آن عصر خیار ناس باشد و اقامه آن لحن نکنند و بگذارند تا آنگاه که بعد از ایشان آنرا راست کنند از

دو جهت یکی آنکه با وجود تخلیط در اسناد و اضطراب در الفاظش نه مرسل است از برای آنکه یحیی بن یعمر و عکرمه از عثمان سماع نکردند و او را نیز ندیدند. دیگر آنکه ظاهر الفاظش نفی می کند ورود او [را] از عثمان، از برای آنکه مستلزم طعن است بر وی. حاشا با وجود دین و امانت و اسلام و شدّت اجتهاد وی در بذل نصیحت و صلاح امّت بس ممکن و مناسب نباشد بعد از آن لحنی در آنجا ببیند و تولّی تغییر آنرا به کسی گذارد که بعد از او بیاید از آنها که شک نیست که او را مرتبه عثمان و سایر صحابه که کتابت مصحف می کردند نخواهد بود مثل این سخن را قائل شدن و اعتقاد کردن و حاشا که او در مصحف خطایی بیند و آنرا برقرار خود بدارد تا عرب آن را بعد از وی راست سازند.

دوّم آنکه بر تقدیر تسلیم که عثمان این سخن گفته باشد لحن از الفاظ مشترک است همچنانکه به معنی ایماء باشد و لحن به معنی اشارت آن است که سخن گویند و بعضی نه چنانچه قصّه آن عرب تمیمی که در بیابان به دست جماعتی گرفتار شد و میان تمیم و بکر عداوت بود. و این قوم که این تمیمی را گرفته بودند نه از قبائل بکر بودند و او را به خیل خود بردند و بربستند و شور می کردند در آنکه بر سر قبیله مأخوذ روند و غارت کنند. آن مأخوذ شاعر بود، دو بیت بر رقعه نوشت و به قوم خود فرستاد و آن مشتمل بر

______________________________

(1). شوری/ 30. نافع و

ابن عامر و ابو جعفر بدون فاء و بقیّه با فاء خوانده اند.

(2). مریم/ 24. ابن کثیر و ابو عمرو و ابن عامر و شعبه و رویس من تحتها و بقیّه من تحتها خوانده اند.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 260

لحن بود چنانچه مضمون آنرا قبیله وی فهم کنند نه دیگران. و بیتین:

حلّوا «1» عن النّاقه الحمراء و اقتعدوا «2» العود الّذی فی جنابی «3» ظهره وقع

إنّ الذّئاب قد اخضرّت براثنهاو النّاس کلّهم بکر إذا شبعوا «4» معنی بیت اوّل آن است که: رها کنید مادّه شتر سرخ را و بر نشینید بر شتر محکم عادت جور کرده سختی کشیده که بر اطراف پشت وی آثار تأثیر احمال و اثقال باشد.

و معنی بیت دوّم: به درستی که گرگان را مخالب را سبز شده است و دهان آلوده گشته و همه مردم قبیله بکرند هرگاه که سیر شوند.

این شاعر در این دو بیت لحن کرده است یعنی ایماء و اشاره کرده به قوم خود به نوعی که ایشان کلام او را دریابند و مراد از رهاکردن شتر مادّه سرخ و بر شتر صعب نشستن آن است که از زمین هامون برخیزید و به کوه روید که دشمنان را دم و دهان و مخلب، فربه و آلوده و سبز شده است یعنی قوّت گرفته و شما مپندارید که دشمن شما قبیله بکر است و بس بلکه مردم که سیر شوند و به اموال و اسباب و رجال قوّت گیرند مثل قبیله بکر باشند و زیاده نیز.

جواب سوّم بر تقدیر تسلیم که لحن به معنی خطا باشد مراد امیر المؤمنین کلماتی چند است که در مصاحف واقع

است و اگر آنرا به ظاهر خط بخوانند لحن باشد. امّا بر کبراء و حذّاق و استادان پوشیده نخواهد بود که آن را به ظاهر خط نمی باید خواند مثل جزاؤا الظّلمین «5» و لا أوضعوا «6» و لا أذبحنّه «7» و بأید «8» که اگر لا أذبحنّه و لا أوضعوا را به الفی تلفّظ کنند بعد از لام، چنانچه در رسم است معنی فاسد گردد.

و همچنین جزاؤا و بأید.

______________________________

(1). س: خلوا.

(2). س: اعتقدوا.

(3). س: جنانی.

(4). ابن درید این ابیات را آنگونه که تصحیح و مشکّل شد، روایت کرده است. (ر. ک: التنبیه علی أوهام أبی علی فی أمالیه، ص 18، پاورقی محقّق).

(5). مائده/ 29؛ حشر/ 17.

(6). توبه/ 47.

(7). نمل/ 21.

(8). ذاریات/ 47.

منهل العطشان فی رسم أحرف القرآن(گنجینه بهارستان 2)، ص: 261

و اللّه أعلم بالصّواب، و إلیه المرجع و المآب.

تمّت الرّساله الموسومه بمنهل العطشان فی رسم أحرف القرآن بعون اللّه الملک المنّان و حسن توفیقه سنه (؟).

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109